سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

۱۰ تکنیک برای افزایش سواد رسانه‌ای

در این گزارش ده پیشنهاد ارائه می‌شود که هر یک به شما در مسیر بسط راهبرد شخصی در عرصه‌ی سواد رسانه‌ای یاری می‌رساند.

اکنون آگاهی نسبتاً خوبی از توان‌مندی‌های سواد رسانه‌ای کسب کرده‌اید. حال وقت طرح این پرسش است که چگونه می‌توانم مهارت‌ها و ساختار‌های دانشی را که تاکنون کسب کرده‌ام، حفظ کنم؟ چه طور می‌توانم آن‌ها را ارتقا بخشم؟

ایده‌ی اصلی: این خودِ شما هستید که می‌توانید سطح سواد رسانه‌ای خود را افزایش دهید.
اکنون آگاهی نسبتاً خوبی از توان‌مندی‌های سواد رسانه‌ای کسب کرده‌اید. حال وقت طرح این پرسش است که چگونه می‌توانم مهارت‌ها و ساختار‌های دانشی را که تاکنون کسب کرده‌ام، حفظ کنم؟ چه طور می‌توانم آن‌ها را ارتقا بخشم؟

پاسخ به این پرسش‌ها مستلزم آن است که راهبردی منسجم را بسط دهید. این مقاله به شما کمک می‌کند تا به تفکر خود جهت بدهید، ولی راهبرد مشخصی را به شما ارائه نمی‌دهد. هر کس باید با در نظر گرفتن نیاز‌های خاص خود، راهبردی شخصی را شکل دهد و بپروراند. به آنچه در این مقاله به عنوان یک سکّو ارائه می‌شود، بیاندیشید. سکو، نقطه‌ای برای کسب کنترل بیشتر خط سیر تفکر خودتان است، آن هم در حالی که در جریان زندگی روزمره‌ی خود به آرامی از میان فضایی غنی از پیام‌های رسانه‌ای عبور می‌کنید.
هدف از بسط راهبردی شخصی برای سواد رسانه‌ای این است که بر فرآیند اثرگذاری، کنترل بیشتری داشته باشید؛ فرآیندی که در حال حاضر زیر سلطه‌ی رسانه‌ها قرار دارد. این، هدفی غیرواقع‌گرایانه است. در عوض، این راهبرد باید به گونه‌ای باشد که به یاری آن بتوانید به تدریج، آگاهی خود را نسبت به فرآیند اثرگذاری ارتقا دهید و در پی آن، به تدریج، کنترل بیشتر و بیشتری بر این فرآیند به دست آورید. در ادامه، ده پیشنهاد ارائه می‌شود که هر یک به شما در مسیر بسط راهبرد شخصی در عرصه‌ی سواد رسانه‌ای یاری می‌رساند.

تکنیک‌های ده‌گانه

۱. جایگاه شخصی خود را تقویت کنید
به خاطر داشته باشید که جایگاه شخصی شما ترکیبی است از: آگاهی از اهداف خود همراه با انگیزه و انرژی لازم برای جست‌وجوی اطلاعات و تجربه‌های مورد نیاز برای رسیدن به این اهداف. بنابراین، باید اهداف خود را تحلیل کنید. چه چیزی شما را واقعاً خرسند می‌کند؟ واقعاً در زندگی می‌خواهید خود به چه چیزی برسید؟ آیا پاسخ به این پرسش‌ها همان چیز‌هایی هستند که رسانه‌ها برنامه‌ریزی کرده‌اند؟ به نظر شما، این پاسخ‌ها از کجا ریشه گرفته‌اند و تا چه میزان از آن‌ها (پاسخ‌های خود) احساس رضایت دارید؟

همچنین باید فعالیت ذهنی خود را افزایش دهید. همه‌ی ما درباره‌ی میزان تلاش ذهنی لازم برای مطالعه‌ی یک کتاب، گوش سپردن به یک سخنرانی یا تماشای تلویزیون، انتظاراتی داریم. در مقایسه با متون چاپی، هنگام رویارویی با تلویزیون، از تلاش ذهنی انتظار کمتری داریم. میزان تلاش ذهنی صرف شده هنگام تماشای برنامه‌های تلویزیونی، موضوعی اختیاری است. (Salomon, ۱۹۸۱) از آنجا که بر تلاش ذهنی خود تسلط داریم، می‌توانیم میزان یادگیری خود را نیز کنترل کنیم. هرچه تلاش ذهنی بیشتری به کار گرفته شود، درک مطلب، یادگیری و در نهایت، حافظه نیز در سطح بالاتری قرار خواهند گرفت.

۲. به عنوان یک هدف بر مفید بودن امور تمرکز کنید
دلایل مختلفی برای رویارویی با رسانه‌ها وجود دارد. تمام این دلایل ممکن است منطقی و بسیار کارآمد باشند. با این حال، باید توجه داشت که کاربرد‌ها تفاوت دارند. در هر مرتبه رویارویی با رسانه‌ها باید اهداف خود را به طور صریح، مشخص سازیم. باید به خاطر داشت که اگر بدون آگاهی از اهداف در معرض پیام‌های رسانه‌ای قرار بگیریم، خطر آثار ناخواسته را بالا برده‌ایم. به عنوان یک تمرین همواره از خود بپرسید: آیا برنامه‌ی خود برای رویارویی با رسانه‌ها را با اهداف کاملاً مشخص – که نسبت به آن‌ها آگاهی دارم – هماهنگ ساخته‌ام یا اینکه بدون هیچ‌گونه برنامه‌ریزی، خود را در معرض تمام پیام‌های رسانه‌ای دریافتی قرار داده ام؟ اگر از سر عادت و بدون هیچ هدف شخصی مشخصی در معرض رسانه‌ها قرار بگیرید، مشخصاً بازیچه رسانه‌های جمعی خواهید شد.

۳. برای رویارویی با رسانه‌ها، آگاهی دقیقی را بپرورانید
به طور دوره‌ای (شاید سالی یک مرتبه)، کاربرد‌های رسانه‌ای خود را در طول یک هفته یادداشت کنید. با تکرار این تمرین می‌توانید تغییر علاقه‌مندی خود نسبت به رسانه‌ها، مجاری و پیام‌های رسانه‌ای را کنترل کنید. همان‌طور که تغییرات را زیر نظر دارید، پرسش‌های زیر را از خود بپرسید:
* آیا گستره‌ی رویارویی من با رسانه‌های مختلف افزایش یافته است یا تنها به یکی دو رسانه پای‌بند مانده‌ام؟
* آیا گستره‌ی رویارویی من با مجاری مختلف رسانه‌ای بسط یافته است؟ (اگر در گذشته، بیشتر، برنامه‌های ورزشی و اکشن را از تلویزیون تماشا می‌کردید، آیا اکنون به ژانر‌های تلویزیونی دیگری نیز علاقه‌مند شده‌اید؟)
طیف وسیعی از وب‌سایت‌ها، هنرمندان جدید در عرصه‌ی موسیقی، نمایش‌های جدید تلویزیونی و مجله‌های متنوع را واکاوی کنید. لازم نیست از رویارویی با تمام آن‌ها لذت ببرید. در واقع، شاید از بسیاری از آن‌ها متنفر باشید. با این حال، با آزمودن مجاری رسانه‌ای تازه، این فرصت را برای خود فراهم می‌کنید تا پیام‌هایی را به دست آورید که حتی از آنچه تاکنون به واسطه‌ی رویارویی عادت‌گونه با رسانه‌ها به دست می‌آوردید، بهتر هستند.

۴. اصول ذهنی خود را بررسی کنید
در جریان رویارویی عادت‌گونه‌ی خود با رسانه‌ها، مرتباً از خود بپرسید که چرا چنین عادت‌هایی دارید؟ تا چه اندازه در راستای برآوردن نیاز‌های خویش، عادت‌های خود را برنامه‌ریزی کرده‌اید؟ رسانه‌های جمعی در راستای تأمین خواسته‌های خود تا چه اندازه، عادت‌های شما را برنامه‌ریزی کرده‌اند؟ بعد از یافتن پاسخی مناسب برای این پرسش‌ها، اصول ذهنی خود را بازاندیشی کنید. این اصول را در جهت منافع خود بازتعریف کنید. آن‌گاه وقتی به رویارویی روزانه‌ی خود بازگردید، مشاهده خواهید کرد که این اصول ذهنی در راستای اهداف شما قرار گرفته اند، نه اهداف رسانه‌ای.

۵. بنیانی فراخ از دانش مفید کسب کنید
نکته‌ی اساسی دانش، مفید بودن آن است؛ کسب دانشی که مفید نباشد، به شما کمک نخواهد کرد. این سخن بدان معناست که باید درباره‌ی نیاز‌های خود در زمینه‌ی دانش، آگاهی کاملی داشته باشید.

همواره میان دانشی که در اختیار داریم و دانشی که برای درک بهتر جهان بدان نیاز داریم، شکاف وجود دارد. ما می‌توانیم این شکاف را پر کنیم. این کار باید بر مبنای حرکت موضوع به موضوع صورت پذیرد. ابزار لازم برای پر کردن شکاف موجود در زمینه‌ای مفروض، در اختیار خودِ ماست؛ چون شکاف دانش پیش از آنکه با سطح کلی تحصیل ما رابطه داشته باشد، تحت تأثیر میزان علاقه‌مندی ما به آن موضوع قرار دارد. (Chew & Palmer, ۱۹۹۴) اگر علاقه‌ی زیادی به یک موضوع داشته باشیم، برای دست‌یابی به اطلاعات لازم درباره آن موضوع خاص، رسانه‌ها و منابع متعددی را جست‌وجو می‌کنیم. اگر علاقه‌ی ما به یک موضوع چشم‌گیر نباشد، رسانه‌ها، میزان اطلاعات ما درباره آن موضوع را تعیین می‌کنند.

۶. درباره‌ی پیوستار واقعیت – خیال بیاندیشید
به طور مداوم از میزان واقعی یا خیالی بودن یک امر بپرسید. این فعالیت، یک پیوستار است. برخی برنامه‌ها را به راحتی می‌توان در قالب خیالی دسته‌بندی کرد. دسته‌بندی برخی دیگر از برنامه‌ها کار چندان ساده‌ای نیست. برخی از این برنامه‌ها، فضا و موقعیت‌های واقع‌گرایانه دارند، ولی همچنان فانتزی قلمداد می‌شوند، نظیر سریال‌های گم شده (۱) و ۲۴. برخی دیگر ممکن است با اینکه فضایی خیالی دارند، موقعیت‌های واقع‌گرایانه‌ای داشته باشند، نظیر فیلم استار ترِک. (۲) در دنیای رسانه‌ای، تمییز واقعیت از خیال کاری بس دشوار است. چنین اقدامی مستلزم اندیشیدن درباره‌ی ویژگی‌های مختلف یک پیام است. بنابراین، باید تفکری تحلیلی داشته باشید و پیام‌های رسانه‌ای را به اجزای تشکیل دهنده‌ی آن‌ها تجزیه کنید. آن‌گاه واقعی یا خالی بودن هر بخش را ارزیابی کنید. تلاش نکنید پیام‌ها را صرفاً خیالی یا واقعی دسته بندی کنید؛ پیام‌های رسانه‌ای همواره عناصری از واقعیت و خیال را دربرمی‌گیرند.

صرفاً برای پرهیز از امور خیالی به تحقیق نپردازید؛ چون استفاده از عناصر خیالی در انتظارات خود از دنیای واقعی، خطرناک هستند. در لذت رسانه‌ای، امور خیالی، جایگاه مشخصی دارند. پیام‌های رسانه‌ای ممکن است بسیار سرگرم کننده باشند؛ چون کششی خنده‌دار یا خیال‌پردازانه دارند. این عناصر می‌توانند به طور خلاقانه، تفکر ما را تحریک کنند؛ با این حال، باید دانست این عناصر، ابزاری برای تحریک هستند، نه الگویی برای تقلید. نکته‌ی مهم این است که بدانیم چه زمانی در معرض امور خیالی قرار گرفته‌ایم. آن‌گاه خواهیم توانست این پیام‌ها را به گونه‌ای متفاوت پردازش کنیم. اگر هنگام رویارویی با پیام‌های خیالی به اندازه‌ی کافی رویکرد تحلیلی نداشته باشید، پیام‌های بسیاری که در بطن خود، عناصر خیال را جای داده‌اند، برای شما واقعی به نظر می‌رسند.

۷. مجاری رسانه‌ای مختلف را مقایسه کنید
سواد رسانه‌ای، مفهومی عمومی است که تمام رسانه‌ها را شامل می‌شود، ولی مجاری رسانه‌ای مختلف، چالش‌های متفاوتی را مطرح می‌سازند. برای مثال، مطالعه‌ی یک مقاله در نشریه مستلزم مهارت‌هایی است که ممکن است هنگام تماشای یک نمایش کمدی موقعیت در تلویزیون چندان مورد نیاز نباشند. البته این نکته مشخص است، ولی ماهیت تمایز‌ها چندان آشکار نیست. برای ترسیم بهتر این موضوع، داستانی خبری را در یک از وب‌سایت‌های اینترنتی مطالعه کنید. سپس همان داستان را در یکی از روزنانه‌ها یا شبکه‌های تلویزیونی محلی پی‌گیری کنید. تمایز‌ها و تشابه‌های آن‌ها را تحلیل کنید. آیا مهم هستند؟

وقتی بخواهید پیامی را برای مجاری رسانه‌ای مختلف تولید کنید، این تمایز‌ها آشکارتر نیز می‌شوند. مطلبی خبری را برای سایتی بنویسید که هر ساعت به روزرسانی می‌شود. آن‌گاه همان مطلب را برای یک ماه‌نامه بنویسید. بکوشید پیامی تولید کنید که مردم هنگام گوش دادن به آن بخندند. حال همان شوخی را برای مرورگر‌های اینترنتی و روی صفحه‌ی رایانه به زبانی ساده برگردانید. طراحی پیام‌های رسانه‌ای خود به ویژه پیام‌های خنده‌دار، کار دشواری است. چنین تمرین‌هایی به ارتقای درک زیبایی شناختی شما کمک خواهد کرد.

۸. دیدگاه‌های خود را بررسی کنید
این پرسش‌ها را از خود بپرسید: آیا دیدگاه‌های من پایگاه منطقی مناسبی دارند؟ برای مثال، مردم امریکا می‌گویند با وجود فراوانی، از مادی‌گرایی رضایت ندارند. در یک نظرسنجی که به تازگی به انجام رسید، ۸۲% از مردم امریکا با این موضوع موافق بودند که بسیاری از آن‌ها بیش از آنچه نیاز دارند، به خرید کالا‌ها و مصرف‌گرایی روی آورده‌اند. ۶۷% معتقد بودند که مردم امریکا، بسیاری از مشکلات محیطی جهان را موجب شده‌اند؛ چون بیش از هر ملتی در دنیا، منابع را مصرف و زباله تولید می‌کنند. همچنین، با اینکه تنها ۸% از جمیعت جهان در امریکا زندگی می‌کنند، هر ساله، ۳۰% از منابع و خدمات کره‌ی زمین در ایالات متحده مصرف می‌شود. برای هر بار خرید، بیش از ۴۰ هزار گزینه در فروشگاه‌ها وجود دارد. آیا واقعاً به تمام این کالا‌های مادی نیاز داریم؟

۹. رفتار‌های خود را تغییر دهید
تا چه اندازه رفتار شما در راستای عقاید شماست؟ برای مثال، اگر معتقد باشید که جامعه بیش از اندازه مادی‌گراست، آیا از خرید کالا‌های مادی متعدد پرهیز می‌کنید؟ اگر مصرف کالا‌های مادی خود را در سطحی پایین نگه دارید، آن گاه میان رفتار و عقیده شما هماهنگی وجود دارد. با این حال، افراد زیادی وجود دارند که مدام از اسراف در زندگی مادی‌گرایانه شکایت می‌کنند، ولی باز هم کالا‌هایی را می‌خرند که نیازی به آن‌ها ندارند. گام نخست در تغییر رفتار، ارزیابی واقع‌بینانه از میزان سازگاری عقاید با رفتار‌های موجود است.

تغییر رفتار در راستای هم‌خوانی با عقاید، به معنای تعهد داشتن به مسئولیت اخلاقی در پیروی از عقاید است، به جای آنکه صرفاً دیگران را سرزنش کنیم و اقدامی نکنیم؛ راهبردی که متأسفانه در برابر بسیاری از معضلات جامعه فراگیر شده است. برای مثال، اجازه دهید نگاهی بیاندازیم به آنچه در مورد محیط زیست و آلودگی رخ داده است. رسانه‌ها، موضوع آلودگی هوا را در صدر دستور کار عمومی خود قرار داده‌اند و حجم و برجستگی مطالب مرتبط با این موضوع از دهه‌ی ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰ به طور چشم‌گیری افزایش یافته است. (Ader, ۱۹۹۵) در همان بازه‌ی زمانی، آلودگی هوا تا یک سوم کاهش یافت، ولی میزان زباله‌های خشک ۲۵% افزایش داشت. این امر نشان می‌دهد همین که مردم امریکا نسبت به موضوع آلودگی هوا نگرانی بیشتری پیدا کردند، بر دولت فشار آوردند تا با نظارت بر کارخانه‌های تولیدی و میزان مصرف اتومبیل‌ها، از آلودگی هوا بکاهد و آن را پاک کند. با این وصف، مقابله زباله‌های خشک و برنامه‌ی بازیافت داوطلبانه که در اختیار تک‌تک شهروندان است، چندان موفقیت‌آمیز نبوده است. این سخن بدان معناست که افراد برای کاهش زباله‌های خشک بر اثر کاستن از میزان مصرف خود یا بازیافت، هیچ تلاشی نمی‌کنند. همچنین بیشتر افراد در پی آن هستند که دولت یا شخصی دیگر مشکلاتشان را حل کند.

شما می‌توانید آگهی‌دهندگان را تحریم و عضویت خود را لغو کنید و با مشاهده‌ی چیزی که نمی‌پسندید، برای رسانه‌ها نامه بنویسید. البته چنین اقدامی تقریباً هیچ تأثیری بر خودِ رسانه‌ها نمی‌گذارد، مگر اینکه بیشتر افراد چنین حسی را در خود پرورش دهند و اقدامی مشترک انجام دهند. البته این دلیل نمی‌شود که شما از چنین اموری صرف نظر کنید. با اقدام عملی، احساس خواهید کرد که بر رسانه‌ها کنترل دارید و این حس قدرت جدید، در زندگی شخصی شما از اهمیت برخوردار است.

۱۰. مسئولیت‌پذیری شخصی داشته باشید
این کار شاید سخت‌ترین مورد باشد. مردم امریکا شیفته‌ی آن هستند که دیگران را سرزنش کنند. چنین دیدگاهی موجب می‌شود فرد تصور کند مشکل در جایی دیگر وجود دارد و بنابراین، حل آن بر عهده‌ی شخص دیگری است. برای مثال، اجازه دهید معضل پرخوری را در نظر بگیریم. انجمن پزشکی امریکا معتقد است یک سوم از مردم این کشور چاق هستند و یک سوم دیگر اضافه وزن دارند. چنین به نظر می‌رسد که این موضوع، مشکلی شخصی است. پس عده‌ی زیادی همچنان به پرخوری و ورزش اندک ادامه می‌دهند. آن‌ها منتظرند تا دولت راه حلی بدهد. در بهار ۲۰۰۲، مجمع قانون‌گذاری کالیفرنیا قانون پیش‌گیری از چاقی کودکان کالیفرنیا را تصویب کرد. به موجب این قانون، فروش نوشابه‌های گازدار در مدارس عمومی ممنوع شد. (Bartholomew, ۲۰۰۲) با شروع تابستان ۲۰۰۲، هشت ایالت فروش تنقلات را محدود و دوازده ایالت دیگر قوانین مخصوص به خود را تصویب کردند. علاوه بر این، مردم علیه رستوران‌های زنجیره‌ای فست فود اقامه‌ی دعوا کردند. (Tyre, ۲۰۰۲) آیا واقعاً مردم آن‌قدر بی‌اراده هستند که برای توقف مصرف محصولات مضر، نیازمند اقدامات دولتی هستند؟ بسیاری از مردم تا این اندازه ضعیف هستند. آیا شما از این دست افراد هستید؟

نمونه‌ها
برای آگاهی بیشتر شما از تمایز‌های موجود در بسط سواد رسانه‌ای، به نمونه‌هایی چند نگاهی می‌اندازیم که شیوه‌ی واکنش مردم به مطالب رسانه‌ای مختلف را نشان می‌دهند. وقتی این واکنش‌ها را با در نظر گرفتن جایگاه آن‌ها در مراتب یادگیری (شناختی، عاطفی، اخلاقی و درک زیبایی‌شناختی) مقایسه کنیم، بهتر درک می‌شوند.

مراتب یادگیری
مراتب یادگیری به ما گوشزد می‌کنند که می‌توانیم سواد رسانه‌ای خود را در چهار زمینه ارتقا بخشیم: شناخت‌ها، احساسات، اخلاقیات و زیباشناسی. پیشرفت در هر زمینه با کسب مهارت‌های اساسی تحلیل، ارزیابی، طبقه‌بندی، استقرا، استنتاج، ترکیب و چکیده‌سازی، میسر خواهد شد.

مراتب شناختی
گام نخست، آگاهی است؛ یعنی توانایی درک عناصر اطلاعاتی در پیام‌های رسانه‌ای. چنین توانایی مستلزم بهره‌گیری از تحلیل است. گام بعدی، درک است؛ یعنی توانایی شناخت اجزای مرتبط در پیام‌ها و طبقه‌بندی آن‌ها برای مشاهده‌ی شیوه‌ی ارتباط آن‌ها با یکدیگر. گام سوم، ارزیابی است؛ ارزیابی مستلزم حجم قابل ملاحظه‌ای از اطلاعات بافتی است تا به واسطه‌ی آن، الگویی مناسب برای مقایسه‌ی پیام‌های موجود به دست آید. بدین منظور، فرد به حجم قابل ملاحظه‌ای از بافت در قالب ساختار‌های دانش بسیط نیاز دارد. در گام نهایی، فرد می‌تواند با مقایسه‌ی پیام رسانه‌ای با شناخت خود از محدودیت‌ها و منابع تولیدکنندگان پیام، یک پیام رسانه‌ای را درک کند. هرچه ساختار‌های دانش فرد درباره‌ی صنایع رسانه‌ای گسترده‌تر باشد، توانایی درک عناصر ارزشمند موجود در پیام و نپذیرفتن دیگر عناصر بیشتر خواهد بود.

مراتب احساسی
اگر پیشرفت احساسی در سطوح پایین قرار داشته باشد، احساسات بر فرد چیره می‌شود. فرد بدون اینکه بر احساسات خود کنترل داشته باشد، عصبی و هیجان‌زده می‌شود. وی ترسی قوی را تجربه می‌کند که قادر به شکستن آن نیست. یا در سینما شروع به گریستن می‌کند و نمی‌تواند از گریه کردن باز ایستد، با اینکه شرمساری زیادی را برای وی همراه دارد.

افرادی که در سطوح بالاتری از پیشرفت احساسی قرار دارند، می‌توانند از رسانه‌ها برای شکل‌دهی به احساسات و کنترل بر آن‌ها استفاده کنند. برای مثال، مدت‌هاست می‌دانیم که زنان پراسترس، بیشتر به تماشای بازی و نمایش‌های متنوع و به طور کلی، برنامه‌های تلویزیون می‌پردازند. در مقابل، مردان پر استرس بیشتر تمایل دارند برنامه‌هایی را تماشا کنند که صحنه‌های خشونت‌آمیز و اکشن بیشتری دارند. (D. R. Anderson, Collins, Schmitt, & Jaconvitz, ۱۹۹۶) افراد افسرده به ویژه از تلویزیون برای گریز از احساسات ناخوشایند و محرک‌های دنیای واقعی که ممکن است این احساسات ناخوشایند را تشدید کنند، بهره می‌گیرند. (Potts & Sanchez, ۱۹۹۴)

اگر افراد نسبت به آنچه انجام می‌دهند، آگاهی داشته باشند، آن‌گاه می‌توان گفت استفاده از رسانه‌ها در راستای مدیریت حالت‌های خود نشانه‌ای است از سطوح بالای سواد رسانه‌ای. به عبارتی دیگر، افراد، آگاهانه از رسانه‌ها به عنوان ابزاری برای برآوردن نیاز‌های خود استفاده می‌کنند. در مقابل، اگر افراد ناامید شوند و ندانند که چه کاری انجام می‌دهند، ممکن است بدون هوشیاری به تماشای تلویزیون بپردازند، تا زمانی که خسته شده و بخوابند. این مورد را نمی‌توان نمونه‌ای قلمداد کرد از کنترل افراد بر رویارویی خود با رسانه‌ها و مشخصاً گواهی است بر سطح پایین سواد رسانه‌ای در بین این افراد.

مراتب اخلاقی
پیشرفت اخلاقی مستلزم بسط یافتن دیدگاه‌هایی است درباره‌ی ماهیت اخلاقی پیام‌های رسانه‌ای. با مقایسه‌ی عناصری در نمایش‌ها که خلاف ارزش‌های ما هستند، به برخی از درون‌مایه‌ها اشاره می‌کنیم.

در پایین‌ترین سطح از مرتبه‌ی اخلاقی، براساس حدس و گمانِ صِرف یا نظر شخص مورد احترام خود، درباره‌ی یک پیام به قضاوت اخلاقی دست می‌زنید. عناصر موجود در نمایش را در قالب توده‌ای نامشخص و مبهم مشاهده می‌کنید. با توجه به ارزش‌های خود، واکنش احساسی سریعی نسبت به خوشایند یا ناخوشایند بودن نمایش از خود نشان می‌دهید. اگر بین نمایش و ارزش‌های شما هماهنگی وجود داشته باشند، خرسند می‌شوید.

در غیر این صورت، واکنش شما منفی خواهد بود. نمی‌توانید واکنش خود را به خوبی شکل دهید؛ چون این واکنش در وهله‌ی نخست بر پایه‌ی احساسات شکل گرفته است. برای مثال، اگر دوستی محترم به شما بگوید که برنامه‌ی آمریکن آیدل (۶) به دلیل اینکه مردم را تحقیر می‌کند و رؤیا‌های آن‌ها را درهم می‌کوبد، از نظر اخلاقی قابل نکوهش است، ممکن است بدون تماشای این برنامه، این دیدگاه را بپذیرید. اگر به طور اتفاقی با این برنامه روبه‌رو شوید، فوری واکنش منفی نشان می‌دهید و این برنامه را خاموش می‌کنید.

در سطوح میانی پیشرفت اخلاقی، میان شخصیت‌های مختلف براساس ارزش‌های آن‌ها تمایز قائل می‌شوید و با شخصیت‌هایی هم‌زادپنداری می‌کنید که ارزش‌های مشترکی با شما دارند. اگر چهره‌ی مثبتی از این شخصیت‌ها (پیروز، موفق، جذاب و غیره) بازنمایی شود، آن‌گاه شما نیز خوش‌حال خواهید شد.

در سطوح بالاتر، شما به هر یک از شخصیت‌های گذشته می‌اندیشید تا فرآیند معناسازی خود را بر سطح کلی روایت متمرکز سازید. شخصیت‌ها را از رفتار‌های آن‌ها جدا می‌کنید، به گونه‌ای که حتی اگر یک شخصیت خاص را دوست ندارید، ولی همچنان رفتار‌های وی را می‌پسندید؛ چون با ارزش‌های شما مطابقت دارد یا آن‌ها را تقویت می‌کنند. نگرش خود را به دیدگاه یک شخصیت پیوند نمی‌زنید، بلکه با دیگر شخصیت‌ها نیز هم‌دلی می‌کنید، به گونه‌ای که می‌توانید به طور غیرمستقیم و با پی‌گیری روایت، پی‌آمد‌های رفتار‌های ایشان را تجربه کنید. در جریان یک روایت، خواهید توانست رویکرد‌های اخلاقی گوناگونی را در نظر بگیرید و درکی جامع‌تر از حوادث و رفتار‌ها – از منظر تمام شرکت کنندگان – داشته باشید.

مراتب درک زیبایی‌شناختی
پیشرفت در این مرحله مستلزم پرورش لذت، شناخت و درکی ارتقایافته از مطالب رسانه‌ای است. در سطوح پایین درک زیبایی‌شناختی، افراد تنها نمایش‌ها را در قالب خوب یا بد طبقه‌بندی می‌کنند. دلایل زیادی برای تصمیم‌های احساسی وجود ندارد. از این‌رو، بیننده می‌تواند علت دوست داشتن خود را توضیح دهد.

در سطوح میانی، افراد می‌توانند بازی را از نوشتن و کارگردانی تمییز دهند. بینندگان توانایی درک این موضوع را دارند که یکی از این موارد ممکن است خوب باشد، در حالی که موردی دیگر بد است. همچنین افراد می‌توانند اجرایی هنرمندانه را با اجرا‌های گذشته مقایسه و به گرایشی در اثر اشاره کنند.

در سطوح بالاتر پیشرفت درک زیبایی‌شناختی، افراد نسبت به مطلب رسانه‌ای به عنوان «متن» آگاهی دارند؛ متنی که نگرشی درباره‌ی فرهنگ معاصر و خودمان ارائه می‌دهد. آگاهی از دست‌کاری‌های بصری و هنری نیز لازم است. آنچه از بینندگان باریک‌بین انتظار می‌رود، این است که تا اندازه‌ای نسبت به نقش خود در مقام تفسیرگر، خودآگاهی داشته باشند. این خودآگاهی شامل توانایی تشخیص حیله‌ها (در بازی روی صحنه و تدوین) و حضور مؤلف (سبک تهیه‌کننده / کارگردان) است.

یادگیری قواعد بصری، پیش‌نیاز تفیسر پیام‌های بصری قلمداد نمی‌شود. با وجود این، یادگیری این قواعد به درک بهتر ما از نبوغ هنری کمک می‌کند. چنین شناختی، توانایی تشخیص کاربرد‌های فریب‌کارانه و مفاهیم ایدئولوژیک تصاویر بصری را در اختیار بینندگان می‌گذارد. این امر به بهبود نگاه انتقادی کمک می‌کند.

آیا می‌توانید جایگاه خود را در هر یک از مراتب چهاگانه‌ی یاد شده به سرعت ارزیابی کنید؟ اگر بتوانید چنین کاری را انجام دهید، باید گفت از سطح آگاهی نسبتاً بالایی برخوردارید. اگر در تعیین جایگاه خود تردید دارید، پس هنگام تماشای تلویزیون یا مطالعه‌ی روزنامه به این مراتب بیاندیشید. همین که نسبت به رویارویی خود با رسانه‌ها واکنش نشان دهید، نگرش‌های بیشتری را درباره‌ی سطوح عملیاتی خود بسط خواهید داد. به یاد داشته باشید که بسته به نوعِ پیام‌های رسانه‌ای و حالت خود، جایگاه خود در این مراتب را تغییر خواهید داد. اگر صرفاً برای کسب آرامش به تماشای برنامه‌های خیالی بپردازید، احتمالاً در سطوح پایینی عمل خواهید کرد. البته در شرایطی دیگر می‌توانید در سطوح بالاتری عمل کنید. همین که برای مدتی طولانی، خود را در معرض پیام‌های رسانه‌ای قرار دهید، با توجه به جایگاهی که در آن قرار دارید، حسی را درون خود بسط می‌دهید. بدان معنا که شما معمولاً در چه سطحی فعالیت می‌کنید.

اکنون اجازه دهید باستفاده از این مراتب یادگیری، چند نمونه را بررسی کنیم. این تحلیل، اهمیت تمایز‌های مطرح میان سطوح مختلف سواد رسانه‌ای را برجسته می‌سازد.

نمونه‌هایی از سطح سواد
دلایل بسیار متعددی برای رویارویی افراد با انواع مطالب وجود دارد. همچنین هر پیام ممکن است منافع گوناگون و متعددی برای افراد داشته باشد. از این‌رو، امکان‌پذیر نیست پیامی را تحلیل و چنین تصور کنیم که تمام افرادی که با این پیام روبه‌رو شده‌اند، معنا یا تجربه‌ای مشابه از آن برگرفته‌اند. برای تشریح بهتر این موضوع، نمونه‌هایی در ادامه بحث ارائه شده است.

سریال‌های عامه‌پسند
سریال‌های عامه‌پسند به عنوان یک ژانر تلویزیونی می‌توانند برای بینندگان در تمام سطوح سواد رسانه‌ای، جذابیت داشته باشند. در سطوح پایین سواد رسانه‌ای، افراد پیوندی با برنامه برقرار می‌کنند که در جریان آن نمی‌توانند دلایل علاقه‌مندی خود را به شخصیت‌ها و نمایش توضیح دهند؛ چون این عده، نمایش را تحلیل نمی‌کنند و کاری به کار آن ندارند.

در چند سطح بالاتر، افراد به دلیل این سریال‌های عامه‌پسند را تماشا می‌کنند که با شخصیت‌ها هم‌زادپنداری و دنیای این‌گونه سریال‌ها را جای‌گزین زندگی پوچ خود کرده‌اند. چنین رویکردی، واکنش احساسی نیرومندی را برمی‌انگیزد. افراد دیگر برای آگاهی از شیوه‌ی لباس پوشیدن و رفتار افراد جذاب به تماشای سریال‌های عامه‌پسند می‌پردازند. چنین رویکردی به سطحی از پردازش شناختی و ارزیابی شیوه‌ی لباس پوشیدن و رفتار شخصیت‌ها منجر می‌شود.

در سطوحی بالاتر از سواد رسانه‌ای، افراد به طور دسته جمعی به تماشای سریال‌های عامه‌پسند می‌پردازند تا درباره‌ی کنش‌های بازیگران بحث کنند. شاید هم بعد از تماشای برنامه با دوستان خود تماس بگیرند و رفتار‌های مشاهده شده در برنامه را موضوعی برای بحث قرار دهند. این دسته از افراد، برای حفظ اجتماع دوستان خود – که بدون وجود سریال‌های عامه‌پسند این اجتماع نیز وجود نخواهد داشت – این سریال‌ها را تماشا می‌کنند. چنین رویکردی مستلزم سطحی بالا از پردازش شناختی و پیوند عاطفی است.
همچنین در سوح بالای سواد رسانه‌ای، تماشای برنامه‌ها مستلزم تحلیلی عمیق از عناصر زیبایی‌شناختی و اخلاقی به نمایش درآمده است. بینندگان از چالش‌های نگارش، کارگردانی و بازیگری در اجرای برنامه‌ای دارای چند پی‌رنگ متحیر می‌شوند؛ برنامه‌ای که پنج روز در هفته و به مدتی نامعلوم نمایش داده می‌شود که در بیشتر موارد، چند دهه ادامه می‌یابد. همچنین پیچیدگی حساسیت‌های اخلاقی متغیّر می‌تواند جالب توجه باشد. این موضوع که افراد خلاق در این نمایش‌ها می‌توانند فضای شور، هیجان، اضطراب و نگرانی را با وجود فشار‌های شدید و محدودیت‌های بسیار در یک ژانر همچنان استمرار ببخشند، دستاوردی چشم‌گیر به حساب می‌آید.

اخبار شبانگاهی
در سطح پایین سواد رسانه‌ای، تماشای اخبار شبانگاهی (مطالعه‌ی اخبار در روزنامه، مجله یا شنیدن و تماشای آن از رادیو و تلویزیون) چیزی جز یک عادت بدون تفکر نیست؛ عادتی که به افراد می‌گوید در معرض مهم‌ترین موضوع‌های روز قرار گرفته‌اند. چنین رویکردی به طور مرسوم، ساختار را در زندگی شخص شکل می‌دهد، حتی اگر اطلاعات با ارزشی را فراهم نیاورد.

در سطحی بالاتر از سواد رسانه‌ای، افراد، آگاهانه، مطالب خبری مشخصی را پی‌گیری می‌کنند تا ساختار‌های جدیدی را بسط دهند. آن‌ها اطلاعاتی جدید به ساختار دانش موجود در ارتباط با آن مطلب اضافه می‌کنند و با تحریک حس رضایت از یادگیری چیزی تازه، حس خوبی را تجربه می‌کنند.

در بالاترین سطوح سواد رسانه‌ای، افراد از رویارویی‌های مرسوم خود به عنوان نقطه‌ی آغازی برای یادگیری درباره‌ی رویداد‌های روزانه استفاده می‌کنند. آن‌ها دقت می‌کنند که چه موضوعی در دستور کار قرار دارد و بی‌درنگ از این اطلاعات برای بسط دادن ساختار‌های دانش موجود خود بهره می‌گیرند. سپس در دیگر مجاری رسانه‌ای در پی پیام‌های جای‌گزین می‌روند تا اطلاعات موجود را استحکام بخشند و مهر تأییدی بر کمال آن بزنند. این افراد همواره شکی را با خود همراه دارند که به آن‌ها گوشزد می‌کند شاید مطالب بیشتری وجود داشته باشد. این عده درباره‌ی نقاط ضعف و قوت گزارشگران و سازمان‌های خبری مختلف، آگاهی زیبایی‌شناختی عمیقی به دست می‌آورند و از این نگرش‌ها برای ارزیابی ارزش هر یک از مطالب خبری بهره می‌جویند. سرانجام، افرادی که از سواد رسانه‌ای بالایی برخوردارند، نسبت به قالب‌بندی بصری، استفاده از حرکت دوربین، استفاده کردن (یا نکردن) از هنر گرافیک و دیگر تکنیک‌های تولید – که با ظرافتی خاص، فضای مطالب خبری را می‌سازند – آگاهی دارند.

به خاطر داشته باشید که نوع نمایش‌هایی که تماشا می‌کنید، شما را از نظر رسانه‌ای، باسواد یا بی‌سواد نمی‌کند. در عوض، سواد رسانه‌ای با تفکر و احساس شما هنگام رویارویی با پیام‌های رسانه‌ای در ارتباط است.

نتیجه‌گیری
سواد رسانه‌ای یک چشم‌انداز است. شما برای رسیدن به این چشم‌انداز باید آگاهی و کنترل خود را افزایش دهید.
وقتی الگو‌های تفکر و احساس افراد را با توجه به جایگاه ایشان در مراتب یادگیری، با یکدیگر مقایسه کنیم، سواد رسانه‌ای به بهترین شکل ممکن شناخته می‌شود. هنگام رویارویی با پیام‌های رسانه‌ای، این مراتب یادگیری را به خاطر داشته باشید.

منبع: راسخون

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.