سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

شاه ‌دزد افسانه‌ای با گريم

در اين مطلب درباره این که «گیلبرت» چگونه به یک تبهکار حرفه‌ای تبدیل شد و الان چه سرنوشتی دارد، نوشته‌ایم.

چه تصوری از یک سارق حرفه‌ای دارید؟ همه تصوراتی را که در ذهن دارید، دور بریزید تا «گیلبرت گالوان» یکی از تبهکار‌های معروف آمریکایی در دهه ۸۰ میلادی را معرفی کنیم. او در سال ۱۹۸۴ از زندانی در ایالت میشیگان فرار می‌کند و خودش را به مرز کانادا می‌رساند.

گیلبرت با کمک یکی از دوستانش به طور غیرقانونی وارد خاک کانادا می‌شود و تنها طی دو سال، ۵۹ فقره سرقت سریالی از بانک‌ها و جواهرفروشی‌های شهر‌های مختلف را در کارنامه خود ثبت می‌کند و دست دیگر سارقان شهر را در پوست گردو می‌گذارد. در این بازه در زندگی شخصی او هم اتفاقاتی می‌افتد و ازدواج می‌کند.

این دزد افسانه‌ای، در حالی که یک گروه ضربت از پلیس‌های کارکشته در تعقیب او هستند، ثروتی هنگفت و افسانه‌ای به دست می‌آورد، در نهایت با اشتباه یکی از دوستانش لو می‌رود و دستگیر می‌شود. داستان «گیلبرت» آن قدر خواندنی و جالب است که دو نویسنده به نام‌های «رابرت ناکل» و «اد آرنولد» مصاحبه و روایت‌های منتشر شده درباره او را در کتاب «راهزن پرنده» به رشته تحریر درآوردند و امسال هم یک فیلم سینمایی به نام «راهزن» (Bandit) با اقتباس از همین رمان ساخته شد و به نمایش درآمد.

در پرونده امروز زندگی سلام بیشتر درباره این که «گیلبرت» چگونه به یک تبهکار حرفه‌ای تبدیل شد و الان چه سرنوشتی دارد، نوشته‌ایم.

۵۹ فقره سرقت با گریم و لباس مبدل

اولین سوالی که درباره «گیلبرت» به وجود می‌آید، این است که او چطور دو سال به بانک‌های مختلف دستبرد می‌زد و شناسایی نمی‌شد؟ او برای سرقت از ۵۹ بانک و جواهرفروشی با ترفندی ثابت یعنی گریم و لباس‌های مختلف در محل سرقت ظاهر می‌شد. معمولا بهترین کت‌و‌شلوار‌ها را به تن می‌کرد و لباس مبدلش را روی آن‌ها می‌پوشید. وقتی سرقت تمام می‌شد خودش را به مکانی امن می‌رساند و لباس کار و مبدل صورت خود را از بین می‌برد. حتی گفته می‌شود گیلبرت گاهی بعد از سرقت با کت‌و‌شلوار و یک کیف شانه‌ای لوکس که پر از پول‌های نقد دزدیده شده بود، طوری که یک تاجر به نظر برسد به سمت بانک می‌رفت و از پلیس درباره سرقت و سارق سوال‌هایی می‌کرد. درست مصداقی شبیه قاتل همیشه به محل قتل برمی‌گردد. در آن دوره در کانادا آمار سرقت از بانک‌ها بسیار پایین بود و به همین دلیل حفاظت از بانک‌ها به مامورانی سپرده می‌شد که تنها سلاح‌شان باتوم بود. «گیلبرت» قبل از سرقت، مدت‌ها همه این جزئیات را بررسی می‌کرد و به همین دلیل قبل از رسیدن ماموران مسلح عملیات سرقت را با موفقیت به پایان می‌رساند و از بانک خارج می‌شد. او گاهی مبلغ زیادی از پول را در دقایق اولیه خرج می‌کرد تا پلیس در شناسایی او به مشکل بخورد و مجموع این رصد دقیق، برنامه‌ریزی و هوشمندی بود که از «گیلبرت» یک سارق افسانه‌ای و سرشناس در جهان ساخت!

پول؛ انگیزه اصلی زندگی جنایتکارانه

«گیلبرت» در همه سرقت‌های خود مسلح بود، اما در هیچ کدام از این سرقت‌ها، از اسلحه‌اش به کسی شلیک نکرد. او برای سرقت با پرواز به شهر‌های مختلف کانادا می‌رفت و روش خاصی برای حمل اسلحه داشت. گیلبرت می‌دانست از چمدان‌های چک شده‌اش در پرواز‌های داخلی تصویربرداری نمی‌شود به همین دلیل در سفرها، اسلحه‌هایش را بین لباس‌های مبدل خود در چمدان کت‌و‌شلوارش می‌گذاشت و به این ترتیب هیچ وقت سلاح‌هایش کشف نمی‌شد. او در مصاحبه‌ای انگیزه‌اش از سرقت‌های سریالی را توضیح داد: «تن‌ها انگیزه من برای یک زندگی جنایتکارانه پول است. منظورم این است که من کاملاً از کاری که انجام می‌دادم آگاه بودم. مفهوم درست و غلط را درک می‌کنم. من این کار را برای پول انجام دادم.» او در هر سرقت پول هنگفتی به دست می‌آورد. این رقم در سرقت از جواهرفروشی‌ها چندین برابر می‌شد. به طور مثال او به ۱۲ شعبه یک جواهرفروشی معروف، دستبرد زد و در بزرگ‌ترین سرقت خود از این جواهرفروشی ۱.۲ میلیون دلار (معادل ۴۵ میلیارد تومان) به جیب زد. این بزرگ‌ترین سرقت مسلحانه‌ای بود که شهر به خود دیده بود.

سرقت‌هایی به ارزش ۹۰ میلیارد تومان در ۲ سال!

فرودگاه، نقطه شروع و پایان سرقت‌های سریالی گیلبرت بود. او شریکی داشت که یک بار پس از سرقت از جواهرفروشی، در از بین بردن لباس مبدل دچار اشتباه شد. بعد از این اشتباه، پلیس به بررسی همکاران او پرداخت و به فردی به نام «رابرت وایتمن» (نام جعلی گیلبرت) مشکوک شد و بعد از بررسی الگوی سفر‌های کاری رابرت وایتمن، متوجه شد که این طرح با دزدی‌های جواهرفروشی مطابقت دارد. ۱۲ ژوئن ۱۹۸۷، وایتمن ۲۲ هزار دلار (معادل ۷۷۰ میلیون تومان) از یک بانک سرقت کرد و با کرایه یک هواپیمای شخصی قصد بازگشت به انتاریو را داشت. غافل از این که علاوه بر همسر باردار و فرزندش، پلیس هم در فرودگاه منتظر اوست. پلیس درباره نحوه دستگیری او گفته است: «هنگامی که او از فرودگاه عبور می‌کرد، دو نفر از تیم تاکتیکی ما از دو طرف از کنار او گذشتند و او را گرفتند. در کیفی که او با خود حمل می‌کرد ۲۲ هزاردلار وجه نقد، ۲ اسلحه، یک کلاه‌گیس، پوست کاذب و یک سبیل قلابی بود.» جالب این که بعد از دستگیری گیلبرت برخی مقامات به او پیشنهاد دادند تا با شهادت علیه برخی دوستانش، جرم خود را سبک‌تر کند، اما او همه پیشنهاد‌ها را رد کرد. راهزن پرنده در مجموع ۵۹ فقره سرقت مسلحانه را پذیرفت که برای او ۲.۵ میلیون دلار (معادل ۹۰ میلیارد تومان) جریمه داشت و به ۲۰ سال زندان محکوم شد.

همسرش از سارق بودن «گیلبرت» خبر نداشت!

«آندریا» همسر «گیلبرت» چیزی درباره نام واقعی و گذشته شوهرش نمی‌دانست. آشنایی آن‌ها بعد از ورود قاچاقی گیلبرت به کانادا اتفاق افتاد و بعد از ازدواج و سکونت در انتاریو، صاحب دو فرزند شدند. «گیلبرت» برای سرقت از بانک‌های مختلف کانادا به طور پیوسته در سفر بود. «آندریا» فکر می‌کرد همسرش به عنوان ویزیتور شرکت سهام و اوراق قرضه کار می‌کند و مجبور است همیشه در سفر باشد. به همین دلیل او بیشتر اوقات، همسرش را تا فرودگاه شهرشان همراهی می‌کرد. بعد از سرقت‌های پی‌در‌پی «گیلبرت» از بانک‌ها، اخبار این سرقت، توجه روزنامه‌ها و رسانه‌ها را به خود جلب کرد و یکی از خبرنگارانی که به دنبال سرنخ این سرقت‌های سریالی و سارق آن بود لقب «راهزن پرنده» را در توصیف گیلبرت که برای هر سرقت از شهری به شهر دیگر در سفر است، به کار برد. «آندریا»، تا پس از دستگیری همسرش متوجه نشد که او یک سارق بانک است. «گیلبرت» درباره زمانی که پلیس علت دستگیری او را به آندریا توضیح داد، می‌گوید: «او حیرت زده بود. فکر کرد ممکن است یک شوخی باشد یا اشتباهی رخ داده باشد. به پلیس می‌گفت این یک اشتباه است. این شوهر من است. واضح است که شما قصد دستگیری او را ندارید.» گفته می‌شود آندریا بعد از این اتفاق از گیلبرت جدا شد، اما اجازه داد او گاهی فرزندانش را ملاقات کند.

دزدی پس از دزدی و لذت بردن از بدنامی!

گیلبرت هفت سال بعد از دستگیری برای گذراندن محکومیت باقی مانده خود به زندانی در آمریکا منتقل شد و پس از آزادی تصمیم گرفت دوباره دست به سرقت بزند! او پس از دو بار سرقت از بانک ایلینوی دستگیر و این بار به ۱۵ سال زندان محکوم و در سال ۲۰۱۴ از زندان آزاد شد. او نمی‌توانست دزد نباشد و این بار هم بعد از آزادی فکر سرقت به سرش زد و سعی کرد با یک سبد خرید پر از مشروبات الکلی به ارزش تقریبا هزار دلار از فروشگاه خارج شود که توسط یکی از کارمندان متوقف شد و پا به فرار گذاشت و سرانجام دو روز بعد، دوباره اقدام به سرقت مشروبات الکلی و اقلام دیگری از همان فروشگاه کرد که توسط پلیس در پارکینگ دستگیر شد.

او به دلیل چهار فقره دزدی و خرده‌فروشی در حالی به زندان افتاد که دیگر جوان نبود و همه می‌دانستند او کیست و جرمش چیست. عجیب این که «گیلبرت» بعد از آزادی با عوامل ساخت و بازیگران فیلم سینمایی درباره زندگی خودش ملاقات کرد، دکور‌ها را دید و حتی یک نقش کوتاه در این فیلم داشت. «کریگ ونمن»، فیلم نامه‌نویس «راهزن» در این باره گفته: «گالوان هیجان‌زده است که داستان دیوانه‌وار زندگی خود را به مردم نشان دهد و از بدنامی لذت می‌برد.»

برچسب ها: شاه دزد ، افسانه
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۱۰:۰۷ ۲۲ آبان ۱۴۰۱
شیطان واقعی نه افسانه که حتی خانومش هم خبر نداشت پلیس از همه جا بی خبر تا اینکه یکی از خودی ها لو بدن از دیده ها پنهان