سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

ماموریت‌ویژه «رژیم‌مافیایی»

در نا آرامی‌های اخیر مصادیق فراوان و استنادات غیرقابل انکاری از نقش‌آفرینی همه‌جانبه رژیم تروریستی آمریکا وجود داشت.

۱۰اسفند سال گذشته یکی از دقیق‌ترین تعابیر درباره آمریکا از سوی رهبر انقلاب مطرح شد که اشاره به مافیایی بودن رژیم آمریکا داشت. ایشان در یکی از مهم‌ترین سخنرانی‌های خود به تبیین این موضوع هم ورود کردند و گفتند «شبکه‌های مافیایی قدرت در داخل آمریکا، از بحران‌هایی که در سراسر جهان اتفاق می‌افتد ارتزاق می‌کنند، استفاده می‌کنند. اساسا آمریکا یک رژیم مافیایی است؛ مافیای سیاسی، مافیای اقتصادی، مافیای اسلحه‌سازی؛ انواع و اقسام مافیا‌هایی که سیاست‌های این کشور را در دست دارند و هدایت می‌کنند و کنترل کشور در واقع دست آنهاست؛ آن وقت این مجموعه مافیایی، این رژیم مافیایی احتیاج دارد که در اطراف دنیا یک جا‌هایی بحران وجود داشته باشد، لذا کانون‌های بحران را خلق می‌کند. در منطقه غرب آسیا شما ببینید چقدر این‌ها بحران‌سازی کردند؛ این‌ها احتیاج پیدا کردند موجودی مثل داعش را به وجود بیاورند که سگ دست‌آموز آن‌ها بود... امروز به نظر من، اوکراین هم قربانی همین سیاست است.»


بیشتربخوانید


همین پیش‌فرض را درباره پیچیدگی و مافیایی بودن رژیم آمریکا و اهمیت زنده نگه داشتن کانون بحران برای آن‌ها را به شهریور ۱۴۰۱ بیاورید و در این پارادایم مافیایی بودن آمریکا به تحلیل وضعیت کشورمان بپردازید. حالا خط و ربط‌های امنیتی بهتر معنا پیدا می‌کند. این موضوع اساسا ربطی به جوانان و دانشجویانی که بعضی آن‌ها از سر هیجان‌طلبی در خیابان هستند، ندارد، ما از یک سطح بسیار بالاتر و رفتار‌های امنیتی صحبت می‌کنیم، در ناآرامی‌های اخیر مصادیق فراوان و استنادات غیرقابل انکاری از نقش‌آفرینی همه‌جانبه رژیم تروریستی آمریکا درسه مرحله طراحی، اجرا و استمرار غائله وجود داشت که نقش رژیم مافیایی آمریکا، همپیمانان و پیاده نظامشان در اغتشاشات اخیر کشور را خاص و متفاوت کرده است.

یک پروژه از پیش طراحی و آماده شده و حتی چند نوبت به تعویق افتاده در بهترین زمان یعنی شهریور امسال به بهانه فوت غم‌انگیز مهسا امینی آغاز شده بود و طبق اطلاعات موجود نقش اصلی را آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا یا همان سازمان سیا به عهده داشت. البته این مرکزیت همکاری نزدیک سایر سرویس‌های اطلاعاتی خارجی از جمله انگلیس، موساد و سرویس اطلاعات خارجی سعودی را هم داشت؛ نکته‌ای که توسط وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه هم به‌دقت تبیین شد.

سازمان‌های موسوم به همدستان

رژیم آمریکا برای ایجاد جنگ داخلی نیاز به اطلاعات ترکیبی و اقدام چندوجهی اندیشه‌ای و میدانی داشت. در وهله اول شبکه‌سازی و نفوذ در بخش‌های اجتماعی شکل گرفت و سازمان‌های موسوم به همدستان به عنوان نیرو‌های اطلاعاتی و امنیتی آمریکا در پوشش فعالیت‌های حقوق بشری و ترویج دموکراسی روی خط آمدند. از سوی دیگر، آمریکایی‌ها برای بحران‌سازی در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی و از کمپین‌های موسوم به «حمایت از حقوق زنان و اقلیت‌ها در ایران» رونمایی کردند که البته جزء مهم دیگر آن هم ایجاد همگرایی بین این قبیل عناصر در ایران و کشور همسایه افغانستان بود. گام سوم هم امر میدانی و خشونت‌آمیز برنامه بود که تحت پروژه‌های گوناگونی مثل «توسعه دموکراسی و آزادی»، نیرو‌های اجاره‌ای خود را به گونه‌ای سازماندهی و تأمین مالی کردند که آموزش اقسام جنگ شهری و تکنیک‌های شورش اجتماعی را هم به دست گرفتند و همزمان اراذل و اوباش را شناسایی و سازماندهی کردند.

سودکلان در سفره‌های خون

اما این رژیم مافیایی از این طراحی میدانی و عملیاتی چه سودی می‌برد؟ فارغ از دستاورد‌های سیاسی این رویکرد‌ها و این‌که این نوع اقدامات به کرات توسط آمریکا در منطقه ما اجرا و عملیاتی شده به نظر می‌رسد سود مالی این اقدامات هم برای دولتمردان آمریکایی بالاست. به طور مثال بر اساس گزارش‌های اندیشکده‌های آمریکایی، از زمان تهاجم نظامی آمریکا به افغانستان یعنی ۲۰سال قبل تاکنون، وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) بیش از ۱۴تریلیون دلار هزینه کرده که برآورد‌های رسمی نشان می‌دهد بین یک‌سوم تا نیمی از بودجه به پیمانکاران پنتاگون رسیده است. یعنی همان افراد که به‌عنوان بخش خصوصی نظامی بزرگ‌ترین برنده جنگ فروشی واشنگتن هستند. این جریان قدرتمند که ذی‌نفع اصلی بحران‌سازی در دنیا و مداخلات آمریکا و ناتو در تمام کشور‌ها هستند، طیفی از مجتمع‌های صنعتی نظامی قدرتمند آمریکا گرفته تا شرکت‌های لجستیک و بازسازی و پیمانکاران امنیتی بدنام را در برمی‌گیرد که ذی‌نفعان اصلی این بازی کثیف هستند.

تا جایی که حدود یک‌سوم قرارداد‌های پنتاگون در سال‌های اخیر تنها به پنج پیمانکار بزرگ تسلیحاتی آمریکایی اختصاص‌یافته است؛ لاکهید مارتین، بوئینگ، جنرال داینامیکس، ریتون و نورث‌روپ گرومن. نکته اصلی اینجاست که مالکان و سهامداران عمده این شرکت‌ها و سفره‌های خونین کارتل‌ها و یهودیان صهیونیست هستند. اما بحث در زمینه رژیم مافیایی فقط به حوزه‌های پرتنش میدانی و تسلیحاتی محدود نیست و نظریه‌پردازی و مافیای سیاسی آن هم در اندیشکده‌ها از شریان‌های اصلی این رژیم محسوب می‌شود. دراین چارچوب اندیشکده‌های آمریکایی بسیاری حضور دارند که در پوشش مشاوره آکادمیک و البته با پول لابی‌های صهیونیستی، سناریو‌های مختلف تحریم، آشوب، جنگ داخلی و حتی تجزیه ایران را به‌صراحت و روزانه دنبال و تئوری‌پردازی و عملیاتی می‌کنند.

کارزار اندیشکده‌ها

اما نقش اندیشکده‌ها و اتاق‌های فکری آمریکایی در این کارزار پیچیده چیست؟ یکی از این موسسات کلیدی، بنیاد دفاع از دموکراسی‌هاست که به‌عنوان یک موسسه تحقیقاتی بعد از حملات ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱ تأسیس شد و تمرکزش تقویت امنیت ملی آمریکا و کاهش یا حذف تهدیدات ناشی دشمنان آمریکا است. این بنیاد به طور رسمی اذعان دارد نتیجه تحقیقات خود را با دولت‌های بوش، اوباما، ترامپ و بایدن به صورت فراحزبی به اشتراک گذاشته و علاوه بر ایران بر چین، روسیه و ترکیه متمرکز است و پروژه‎های خود را حول این کشور‌ها تعریف می‌کند. در همین مدت شخصی به نام ریچارد گلدبرگ، کارشناس برجسته این اندیشکده با انتقاد از رفتار دولت آمریکا نسبت به اعتراضات ایران به‌دلیل این‌که تنها به عکس گرفتن با مخالفان ایران بسنده کرده، خواستار ارسال پیامی روشن از آمریکا به ایران و اعلام توقف کامل مذاکرات رفع تحریم‌ها شده است.

حتی کارشناسان این اندیشکده ضد ایرانی با اذعان به قدرت جمهوری اسلامی در منطقه، مستقیما موفقیت اعتراضات را در ایران به معنای حذف جمهوری اسلامی و حذف جمهوری اسلامی را به معنای تفوق استراتژیک آمریکا در خاورمیانه عنوان کرده‌اند. البته بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها، یکی از چند اندیشکده‌ای است که در پوشش مشاوره آکادمیک و با پول لابی‌های صهیونیستی فعالیت می‌کند و اندیشکده‌هایی از این فقره در آمریکا و غرب بسیار زیاد است. به عنوان مثال، شورای روابط خارجی آمریکا، موسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک، شورای آتلانتیک، بنیاد کارنگی برای صلح بین‌الملل، بروکینگز، شورای روابط خارجی اروپا و بنیاد هریتج در این تقسیم کار قرار می‌گیرند. در همین دو ماه اخیر که از ناآرامی‌های ایران می‌گذرد، هسته‌های اصلی که در این اتاق فکر‌ها مورد پردازش و بررسی قرار گرفته شامل موضوعاتی ذیل آشوب‌های ایران بوده است. فقط به این سرفصل‌ها نگاه کنید؛ «اعتراضات ایران نباید با شکست همراه شود، حساسیت رژیم ایران به اصلاحات باعث خشونت می‌شود. اعتراضات در ایران، جمهوری اسلامی را بیش از پیش متزلزل کرده.

ایران با اعتراضات سراسری روبه‌روست؛ آیا این اعتراضات را می‌توان انقلاب دانست؟ ایران در آستانه گریز هسته‌ای. چگونه از مردم ایران حمایت کنیم و جلوی دستیابی رژیم به بمب اتم را بگیریم؟ بحران مشروعیت درایران؟» این‌ها فقط بخشی از مهم‌ترین رویکرد‌های این موسسات به ظاهر اندیشه ورز، اما در واقع اتاق‌های فکر برانداز است که به‌صورت متمرکز بر تولید محتوا در این حوزه مشغول هستند. مثال دیگر در این زمینه هم سعید قاسمی‌نژاد و بهنام بن‌طالب‌لو دو نفر از کارشناسان اندیشکده دفاع از دموکراسی‌ها هستند که به منظور القای بحرانی بودن شرایط فعلی کشور با حمایت و دعوت به جنگ داخلی معتقدند این اعتراض‌ها برمبنای تطور اعتراضات و اعتصاب کارگری شکل گرفته و متفاوت از آنچه در سال۸۸ روی داده، به‌جای اصلاح به سمت انقلاب حرکت می‌کند و بر این مبنا تلاش می‌کنند با تقابل نمایی مردم در برابر حاکمیت، آن‌ها را به فاز مقاومت فعالانه وارد کنند.

مشاوران خائن از واشنگتن تا تهران

موضوع حائز اهمیت دیگر در این زمینه مشاوران خائن برخی از سیاستمداران آمریکایی است، البته این اصطلاح مشاور خائن حتما خارج از کشور نیست بلکه در داخل کشور هم وجود دارد که همان گزاره نفوذ را شکل می‌دهند. درواقع همان افرادی که با برخی اقدامات و موضع‌گیری‌های عجیب به لجاجت سیستماتیک روی موضوعاتی که با تنفراجتماعی همراه است، پافشاری می‌کنند و باعث ایجاد خشم و تنفر در مردم می‌شوند. «اشتباهات آمریکایی‌ها درمورد ایران به‌دلیل مشاوره ایرانیان خائنی است که به آن‌ها مشورت می‌دهند. این خیانتکاران هم به ایران خیانت می‌کنند و هم به آمریکایی‌ها، چون بدون اطلاع صحیح مشورت می‌دهند.» این سخنان جالب و بدون رتوش رهبر انقلاب در ۱۴خرداد امسال هم به فهم بهتر این صورت بندی کمک می‌کند و پاسخ بسیاری از سوالات‌ما را می‌دهد.

این سؤال که حقیقتا چرا غربی‌ها از این اعتراض‌ها به توهم انقلاب در ایران رسیده‌اند؟ به عنوان مثال یکی از نمونه مشورت‌های غلط، ادعای دین‌گریزی و زده شدن مردم از انقلاب بوده است، تحلیلی که برآمده از یک فضای گلخانه‌ای و غیرواقعی است و بیشتر تبدیل کردن آرزو‌ها به استراتژی است، اما فقط یک مورد تشییع میلیونی سردار شهید، تمام تصور آن‌ها را درباره ارادات مردم به سپاه و زنده بودن شعار‌های انقلاب برهم زد، چون براساس اطلاعات غلط همین مشاوران آمریکایی، غالب تصور آن‌ها این بود که مردم مخالف سپاه و سردار سیلمانی هستند و از ترور او استقبال می‌کنند. بلاهت دنباله‌داری که اینک درباره اعتراضات ایران و توهم انقلاب از ریزشورش‌های فعلی ادامه‌دار است.

منبع: روزنامه جام جم

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.