سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

انتشار پیامک‌های خصوصی ایلان ماسک؛

رمزگشایی از پشت‌صحنه تجارت میلیاردر پرحاشیه

پیام‌هایی که توسط دادگاه از گوشی ایلان ماسک منتشر شده نشان می‌دهد که او درباره توییتر با چه کسانی، چه حرف‌هایی زده است.

چند روزی است که جهان توانسته نیم‌نگاهی به داخل موبایل شخصی ایلان ماسک داشته باشد. دادگاهی که پرونده خرید توییتر توسط او را پیگیری می‌کند، به تازگی صد‌ها پیامک و ایمیلی شخصی مدیرعامل تسلا را منتشر کرده است. حالا در این مطلب می‌خواهیم نگاه به بخشی از این گفتگو‌های عجیب داشته باشیم و ببینیم که روابط افراد مطرح در دنیای فناوری و تجارت چقدر و چرا با تصورات ما فرق دارد.


بیشتربخوانید


دادگاه کیفری دلاور سندی ۱۵۱ صفحه‌ای از ارتباطات ایلان ماسک در رابطه با خرید توییتر را به منظور شفاف‌سازی به‌شکل عمومی منتشر کرده است. این سند بی‌نظیر اجازه می‌دهد تا نگاه نزدیک‌تری به دنیای دره سیلیکون، رسانه و تاجران بزرگ دنیا داشته باشیم. جذابیت این گفتگو نه در پیچیدگی یا نقشه‌های عجیب و غریب ایلان ماسک برای پیشبرد اهداف خود، بلکه در سادگی و عادی بودن آن‌هاست.

اکثر روزنامه‌نگارانی که این پیام‌ها را خوانده‌اند می‌گویند افراد حاضر در این مکالمات باید عقل خود را از دست داده باشند. این پیام‌ها نشان می‌دهد که تجارت در جهان واقعی بسیار متفاوت از آن‌چه ما تصور می‌کنیم، انجام می‌شود و بیشتر از آن که مبتنی بر تفکر راهبردی و تحلیل باشد، مبتنی بر احساس و عدم توجه به پیامد‌های آن است.

پیش از آن که به سراغ خود پیام‌ها برویم، شاید بد نباشد به این نکته توجه کنیم که نام بسیاری از کسانی که امسال در اخبار شنیده شد، نام همان افرادی است که به‌طور خصوصی با ماسک ارتباط داشته‌اند. از جمله این چهره‌ها می‌توان به «جو روگن»؛ «ویلیام مک‌اسکیل»، فعال بشردوست؛ «سم بنکمن-فراید»؛ «ماتیاس دوپفنر»، مدیرعامل Axel Springer؛ «مارک اندرسن»، سرمایه‌گذار خطرپذیر؛ «لری الیسون»، موسس اوراکل؛ و البته «جک دورسی»، بنیان‌گذار توییتر اشاره کرد.

چهره‌هایی که می‌خواستند خود را به ایلان ماسک نزدیک کنند

افراد کمی در میان مخاطبان گوشی ایلان ماسک وجود دارند که خود را هم‌رده او بدانند. خیلی‌ها در پیام‌های خود به ظاهر به دنبال کمک کردن به ماسک بوده‌اند، اما در واقع فرصت‌طلبی خود را نشان داده‌اند. نباید فراموش کرد که ماسک در دنیای تجارت قدرتمند است و خیلی‌ها می‌خواهند به او نزدیک شوند.

«جو لانزدیل»، هم‌بنیان‌گذار شرکت پلانتیر در پیامی به ماسک گفته بود: «عاشق توییت تو در این باره که “الگوریتم‌های توییتر باید متن باز باشند” شدم.» او سپس پیشنهاد داده بود که این ایده را در جلسه بعدی سیاست‌گذاری نمایندگان جمهوری‌خواه کنگره بیان کند. «آنتونیو گراسیاس»، مدیرعامل Valor Partners درباره همین توییت به مدیرعامل تسلا گفته بود: «من ۱۰۰ درصد طرف تو هستم ایلان. تا هر جا لازم باشد از تو حمایت می‌کنم.»

یکی از جذاب‌ترین گفتگو‌ها در گوشی ماسک مربوط به سرمایه‌گذاری به نام «جیسون کالاکانیس» است که با تملق و ایده‌های تصادفی درباره توییتر با مدیرعامل تسلا حرف زده بود. او به فاصله کوتاهی پس از اعلام خبر خرید توییتر، ظرف ۳۰ دقیقه، برنامه‌ای پنج رکنی برای مدیریت این شبکه اجتماعی را به ماسک ارائه کرده بود. او همچنین در ادامه تا چند هفته ایده‌های جدید خود را در این باره مطرح می‌کرد.

یکی از ایده‌های کالاکانیس که به یک‌باره برای ماسک ارسال شد، پرداخت پول به توییتر برای اسپم تبلیغات به دنبال‌کنندگان اکانت‌ها بود. او برای ثروتمندترین فرد دنیا نوشته بود: «تصور کن از جاستین بیور بخواهیم به توییتر برگردد و به طرفداران خود پیام خصوصی بدهد. او با این کار می‌تواند بلافاصله ۱ میلیون کالا یا بلیت بفروشد. دیوانه‌کننده می‌شود.» البته که منظور او در این‌جا «جاستین بیبر» بوده است.

در نهایت ماسک کالاکانیس را به خاطر تهییج سرمایه‌گذاران عمومی برای تامین سرمایه خرید توییتر ملامت کرد. این مکالمه تا جایی بالا گرفت که مدیرعامل تسلا خطاب به او نوشت: «مورگان استنلی و جرد فکر می‌کنند تو به شکلی نامناسب در حال سوء استفاده از دوستی ما هستی. این طور به نظر می‌آید که من درمانده شده‌ام. لطفا بس کن.»

ایلان ماسک و ایده‌های جدید برای اداره توییتر

در ماه آوریل که ماسک از نظر مطبوعاتی به شدت تحت توجه قرار گرفته بود، گاهاً اظهارات متناقضی را درباره اداره توییتر بیان می‌کرد. او می‌گفت هر محتوایی که قانونی است باید در این شبکه اجتماعی نگه داشته شود و در عین حال خواستار حذف همه بات‌ها و اسپم‌ها بود. (در حالی که بات‌ها و اسپم‌ها از نظر قانونی مشکلی ندارند.)

دوپفنر که مالک تعدادی از شرکت‌های رسانه‌ای بزرگ از جمله اینسایدر و پولیتیکو است، پیشنهاد کرده بود که او توییتر را برای ماسک اداره کند، ولی ظاهرا او هم برای این کار آماده نبود. دوپفنر در پیام بلندبالایی موسوم به «طرح بازی» توضیح داده بود که به نظرش این شبکه اجتماعی باید چطور اداره شود. او ایده‌هایی مثل استفاده از زیرساخت‌های غیرمتمرکز و API‌های باز را برای مقابل با سانسور مطرح کرده بود. مدیرعامل Axel Springer همچنین گفته بود که توییتر مثل بازارگاهی از الگوریتم‌هاست و می‌توان به کاربران اجازه داد که اگر برخی محتوا‌ها اذیتشان می‌کند، الگوریتم دیگری را برای نمایش محتوا انتخاب کنند.

ایلان ماسک ظاهرا در اوایل آوریل شیفته ایده‌ای از جانب خودش برای جایگزین کردن توییتر با یک سیستم پرداخت و پیام مبتنی بر بلاکچین شده بود. او در پیامک به برادرش کیمبال گفته بود که این ایده می‌تواند بسیار موفق باشد و ضمن حفظ آزادی بیان، مشکل اسپم را حل کند. طبق این ایده، کاربران باید برای ارسال توییت یا ری‌توییت مقدار کمی دوج کوین می‌پرداختند. با این حال، ماسک تقریبا ۱۰ روز بعد در پیام دیگری اعلام کرد که این ایده قابل اجرا نیست.

سرمایه‌گذاری در دره سیلیکون متفاوت است

این پیام‌ها همچنین شاهد روشنی بر تاکتیک‌های سرمایه‌گذاری در دره سیلیکون است. برای مثال، مارک اندرسن در پیام ساده‌ای به ماسک پیشنهاد ۲۵۰ میلیون دلار سرمایه بدون شرط را داده بود. مدیرعامل تسلا در پاسخ به او نوشته بود: «ممنون!» یا در نمونه دیگری ماسک از لری الیسون پرسیده بود که مایل است در خصوصی‌سازی توییتر سهیم شود یا خیر. پاسخ الیسون چنین بود: «بله، البته. یک میلیارد…یا هرچقدر که توصیه می‌کنی.»

این دو مثال به خوبی نشان می‌دهند که در شبکه چهره‌های قدرتمند دنیای فناوری چه می‌گذرد. غافل‌گیرکننده نیست که این افراد ثروتمند هم درست مثل خود ما به یکدیگر پول قرض می‌دهند؟ شاید نه واقعا، به خصوص با توجه به این که یک طرف این معامله ثروتمندترین فرد جهان قرار دارد.

ولی اشتیاق برای همکاری با ماسک و سادگی هرچه تمام‌تر این سرمایه‌گذاری‌ها، نکته عمیق‌تری را درباره ورشکستگی سیستم آموزش سرمایه‌گذاری بیان می‌کند؛ این که حمایت‌ها در واقعیت نه مبتنی بر آمار و ارقام، بلکه بر اساس حس و حال اشخاص است.

نکته واضح بعدی این است که بسیاری از مخاطبان موبایل ماسک با ماجراجویی او در خرید توییتر سرگرم شده‌اند. آن‌ها سعی دارند شانس خود را به روش‌های مختلف امتحان کنند و ببینند چه اتفاقی می‌افتد. آن‌ها تصور می‌کنند که فرصت‌های عظیمی برای کسب درآمد و اعمال تغییرات گسترده وجود دارد و فقط خودشان می‌توانند این اتفاقات را رقم بزنند.

موفقیت‌های گذشته این افراد در شرکت‌هایی که داشته‌اند، از دید آن‌ها صرفا مقدمه یک اتفاق بزرگ‌تر بوده است. آن‌ها اطمینان دارند که می‌توانند از مهارت‌های خود در هر زمینه‌ای که لازم باشد استفاده کنند. با این حال، افراد ثروتمند و پرقدرت معمولا مایلند که در زمینه چیز‌هایی که قادر به دیدنشان نیستند، رویاپردازی کنند؛ و این همان وجه اشتراک میان واقعیت رفتاری این چهره‌ها و چیزی است که سعی دارند آن را برای عموم به نمایش بگذارند.

جهان واقعی با کتاب‌های دانشگاهی فرق دارد

با این حال، انتشار این پیام‌ها به‌طور خاص افراد دانشگاهی و خبرنگاران را عصبانی کرد، چون محتوای پیام‌ها تفاوت زیادی با تصورات آن‌ها از سازوکار‌های دره سیلیکون دارد. ولی مشکل این‌جاست که این گروه‌ها تجربه نزدیکی از تصمیم‌گیری در دنیای واقعی تجارت ندارند.

صرف‌نظر از این که وقتی پای نام ایلان ماسک وسط می‌آید، کنکاش موشکافانه دیگر چندان مطرح نیست، باید در نظر داشت که مدیرعامل اسپیس ایکس به دنبال گردآوری سرمایه از سرمایه‌گذاران خطرپذیر بوده که کارشان فراتر از اعداد و ارقام است. «پل گراهام» به عنوان یکی از موفق‌ترین افراد این صنعت می‌گوید: «من هیچ وقت طرح تجاری یا ترازنامه کسب و کار‌ها را نخوانده‌ام.»

البته منظور این نیست که این معیار‌ها به کلی فاقد اهمیت‌اند، ولی باید در نظر داشت که برخی متغیر‌های دیگر اهمیت بسیار بیشتری دارند. این که بتوانید تشخیص بدهید کدام متغیر در کدام مرحله از پیشرفت یک شرکت اهمیت بیشتری دارد، هنر است. پل گراهام و اکثر افرادی که ماسک با آن‌ها حرف زده، خبره‌ترین افراد در این زمینه هستند. آن‌ها با سال‌ها تجربه و تمرین، سادگی را در فراسوی پیچیدگی دریافته‌اند.

با گذر از پیچیدگی دوباره به سادگی می‌رسید

اگر هر حوزه‌ای را به عنوان مثال در نظر بگیرید، می‌بینید که مدل شما در آغاز بسیار ساده و شامل چند متغیر محدود است. هرچه اطلاعات خود را در آن حوزه گسترش دهید، مثلا درباره استارتاپ‌ها و شرکت‌ها، شرایط پیچیده‌تر می‌شود. آن‌گاه متوجه می‌شوید که جهان جای پیچیده‌ای است و متغیر‌های زیادی می‌توانند بر چگونگی عملکرد یک استارتاپ در آینده اثر بگذارند. همچنین می‌فهمید که بعضی از فرضیات شما بیش از حد ساده یا از اساس اشتباه بوده است. رفته‌رفته تعداد متغیر‌هایی که باید در نظر بگیرید افزایش می‌یابد و مدل ذهنی شما را به جایی می‌رساند که به خاطر پیچیدگی تقریبا ناکارآمد می‌شود.

ولی اگر به راه خود ادامه بدهید، متوجه می‌شوید که مسائل دوباره به سمت سادگی می‌روند. کم‌کم می‌فهمید که کدام متغیر‌ها بهترین خروجی را به وجود می‌آورند و کدام متغیر‌ها اهمیتی ندارند. به عبارت دیگر، می‌توانید سیگنال را از نویز تشخیص بدهید.

برای کسانی که از بیرون نگاه می‌کنند این مدل احتمالا شبیه مدل ساده‌ای به نظر می‌رسد که در آغاز وجود داشت، چون پیچیدگی‌های آشنایی دارد، اما در واقع چنین نیست. شما به ندرت با این نوع از سادگی مواجه می‌شوید و تقریبا هرگز در دانشگاه به آن دست پیدا نمی‌کنید. دانشگاهیان معمولا مدل‌های پیچیده‌ای می‌سازند که تنها در رسیدن به یک نقطه موفق عمل می‌کنند: نقطه شکست. تحصیلات آکادمیک پیچیدگی را مترادف با پیشرفتگی و سادگی را هم‌معنا با تنبلی یا حماقت می‌داند. ولی در جهان واقعی، سادگی دوباره‌ای که پس از پیچیدگی حاصل می‌شود، نه نشانه‌ای از حماقت بلکه گواهی بر پیشرفت است.

این توضیحات صرفا برای این نیست که نشان بدهد چرا سرمایه‌گذاران فقط به این که طرف مقابلشان ایلان ماسک است، اکتفا می‌کنند. این اصل ثابت می‌کند که سرمایه‌گذار‌ها احمق نیستند و ایلان ماسک هم احمق نیست. آن‌ها به واسطه حوزه فعالیت‌ها و تجربیات خود می‌دانند که چه چیزی برای همکاریشان لازم است. این پیام‌ها هم به خوبی نشان می‌دهد که طرفین به درک مشترکی از یکدیگر رسیده‌اند و با زبانی با هم حرف می‌زنند که هوشمندانه آن را می‌فهمند.

منبع: دیجیاتو

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۰۹:۲۸ ۲۷ مهر ۱۴۰۱
این مردک هیچی نیست
علی
۱۱:۳۲ ۲۸ مهر ۱۴۰۱
خدایش ام معلوم هیچی نیست
حق داری