سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

معرفی کتاب دفاع مقدس؛

روایت مستند از خط زندگی شهید طهرانی مقدم

کتاب «خط مقدم» برشی مستند از میانه خط زندگی حسن طهرانی مقدم است که به دور از تخیل و رویاپردازی‌های نویسندگی به نگارش درآمده است.

 کتاب «خط مقدم»، نوشته فائظه غفار حدادی و محمدحسین پیکانی روایتی داستانی و مستند از تشکیل یگان موشکی ایران با محوریت زندگی شهید حسن طهرانی مقدم است، این کتاب در  هفدهمین دورهٔ انتخاب بهترین کتاب دفاع‌مقدس، برگزیده شده است.

این کتاب در ۵۲۸ از انتشارات شهید کاظمی در سال ۹۷ به چاپ رسیده است ، در این کتاب که نگارش آن بیش از یک سال طول کشیده است،  مخاطب مراحل تشکیل یگان موشکی ایران را از نقطه مبدا تا تشکیل خط‌های متعدد آن در جای‌جای ایران و منطقه را مطالعه می کند

درباره کتاب خط مقدم 

شهید حسن طهرانی مقدم یکی از فرماندهان سپاه پاسداران بود که در جنگ ایران و عراق وظایف مهمی را بر عهده داشت. او در سال ۱۳۹۰ بر اثر انفجار زاغه مهمات در پادگان مدرس به درجه بلند مرتبه شهادت نائل شد. در این کتاب فائضه حداد مجموعه‌ای از مصاحبه‌ها و اسناد مختلف را جمع‌آوری کرده تا برشی از زندگی شهید طهرانی مقدم را روایت کند. در این روایت مجموعه اقدامات حسن طهرانی مقدم در سال‌های ۶۳ تا ۶۵ برای تشکیل یگان موشکی آمده است.

 خواندن کتاب خط مقدم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

علاقه‌مندان به کتاب‌های حوزه دفاع مقدس و تاریخ جنگ را به خواندن این کتاب دعوت می‌کنیم.

در بخشی از این کتاب خط می خوانیم:

جمعه جشن تشرین بود. داخل چمن زردشدهٔ زمین فوتبال یک زمین والیبال درست کرده بودند و صندلی‌هایی که در چندین ردیف دورش چیده بودند، از افراد گروهان‌ها و گردآان‌های تیپ ۱۵۵ و ۱۵۶ موشکی سوریه پر شده بود. جایگاه عریض و طویلی هم در قسمت بالای زمین برای سخنرانی درست کرده بودند که با گل‌های مصنوعی و عکس حافظ اسد و پرچم سوریه تزیین شده بود. پشت تریبون سخنران، یک ردیف مبل چیده شده بود که جایگاه فرماندهان بود. یک ردیف صندلی هم در پشت ردیف مبل گذاشته بودند که مخصوص مهمانان ویژه بود. حسن‌آقا بر روی یکی از مبل‌های ردیف اول مابین سرتیپ ترکی و سرلشکر عبدالقادر نشسته بود. بچه‌ها هم روی صندلی‌های ردیف دوم بودند. فرمانده یکی از گردان‌های موشکی پشت تریبون گزارش می‌داد. حسن‌آقا کم‌وبیش بعضی کلمه‌ها و موضوع صحبتش را می‌فهمید، ولی بیشتر حواسش به جمعیت دورتادور زمین و مخصوصاً روس‌ها بود. فقط هفت‌هشت نفر از روس‌ها در جشن شرکت کرده بودند که در ضلع بالا و گوشهٔ سمت راست زمین نشسته بودند. همگی لباس ارتش سوریه را پوشیده بودند. بدون درجه بودن لباسشان آن‌ها را از بقیهٔ جمعیت متمایز می‌کرد. رّد نگاهشان هم بیشتر از آنکه به سخنران برسد، روی ردیف دوم صندلی‌ها و بچه‌های ایرانی بود. هر کسی می‌توانست کنجکاوی را توی چهره‌شان ببیند.

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.