آنچه در میان عوام باب شده است و حتی گاهی بر زبان نخبگان جاری میشود، استعمال واژه سلبریتی برای عموم هنرمندان به ویژه دستاندرکاران سینما و موسیقی است. در تحلیلی صحیح تر، استفاده از این برچسب برای آن دسته از هنرمندانی که نظراتی در زمینه مسائل اجتماعی جامعه ابراز میکنند، بیشتر است؛ اما آیا این نوع استعمال کلمه سلبریتی طبیعی و مناسب است و اگر خیر، جایگاه مطلوبش کجاست؟
بیشتربخوانید
در بعد روانی نگاه جامعه به واژه سلبریتی مهم است برداشت و نگرش مردم نسبت به این اصطلاح چیست. بدون در نظر گرفتن جوامع دیگر میتوان گفت نوعی سبک و به اصطلاح زرد بودن در اذهان عمومی جامعه با این کلمه پیوند خورده است. به این ترتیب شاید بیراه نباشد که یکی از هنرمندان مشهور، در مراسمی میگوید «این کلمه مزخرف سلبریتی را از ما بگیرید». مشخص است افراد منتسب به سلبریتی چندان دل خوشی از این برچسب ندارند.
شاید عده زیادی از عوام و حتی خواصی که واژه سلبریتی را در مکالمات و نطقهای خود به کار میبرند، معنای دقیق کلمه را ندانند و اگر هم مورد سؤال قرار بگیرند، معنای اصطلاحی و رائج آن را بیان کنند. معنای درست و اصلی این واژه، چهره است و مشخصاً به فرد یا افرادی اطلاق میشود که در میان مردم جامعه با یک یا چند ویژگی خاص (مثبت یا منفی) شاخص و شناخته شده باشند. با این توضیح، دامنه مصداقی کلمه افزایش مییابد و طیف متنوعی از اشخاص جامعه را شامل میشود.
در معنای اصطلاحی سلبریتی، دو ملاحظه وجود دارد؛ نخست، اینکه چهره شدن لزوماً مثبت یا منفی ندارد و میتواند هر دو باشد. به عبارتی ممکن است شخصی به واسطه انجام اموری ناهنجار و ضد ارزش نیز سلبریتی شود؛ چنانچه در عالم مجازی افرادی با بروز اعمالی منافی فرهنگ عمومی به این درجه نائل آمده اند. دوم، اینکه سلبریتی لزوماً هنرمند نیست. لزوماً شخص نباید مهارت یا اثر هنری داشته باشد که این نام به او اطلاق شود، بلکه بارها افرادی بوده اند و هستند که با اعمال ساده و تهی از مهارت، صرفاً به دلیل خاص بودن، سلبریتی شده اند. همچنین چه بسیار هنرمندانی که به دلایل مختلف ازجمله فضای اجتماعی جامعه یا برجسته نبودن ذاتی هنرشان چهره نبوده و نیستند.
شاید بیان اصطلاح «شاخ مجازی» بی ارتباط با موضوع نباشد، افرادی که بدون هیچ هنر و مهارت خاصی و با صرف مقداری وقت و هزینه، عکسها و مطالب مرتبط با آنها فضای مجازی را دربر گرفته و یک شبه ره مشهور شدن پیموده اند.
تا اینجا ظاهراً مشکلی با این طبقه اجتماعی وجود ندارد و آنها هم زندگی خود را دارند و ما نیز همچنین. موضوع یا معضل از جایی شروع میشود که تقریباً در بیشتر موارد سلبریتی بیکار نمینشیند (و شاید هم ذات سلبریتی بودن همین گونه است) و به یک بلاگر یا اینفلوئنسر در شبکههای اجتماعی تبدیل میشود. بلاگر کسی است که در این شبکهها به تولید محتوا اعم از صوتی، عکس و ویدئو میپردازد و اینفلوئنسرها هم تأثیرگذاران و متنفذان فضای مجازی هستند.
به این دلیل که درصد قابل توجهی از سلبریتیها به واسطه هنر یا علم خاصی مطرح نشده اند، دست کم در حوزههایی که به دخالت یا اظهار نظر میپردازند متخصص نیستند و به این دلیل که اظهاراتشان بر روی قشر زیادی از مردم مؤثر میافتد، لازم است احتیاط و تجدید نظر اساسی در دنباله روی از این طبقه (فالو کردن) لحاظ شود. نکته مهم این است که این اظهارنظرها غالباً در حوزه دینی، روان شناختی و سبک زندگی است که به طور آشکارا آسیب زننده است.
در این زمینه میتوان ملموستر پیش رفت و مصادیق را بیان کرد، به عنوان نمونه در حوزه روان شناختی و سبک زندگی جملات و عبارتهایی مبنی بر پذیرش ضعفها و کاستیهای زندگی و برعکس، تأکید زیاد بر پیشرفتها و موفقیتهای بدون تلاش و سرسختی فراوان مشاهده میشود. جالب اینکه عبارتهای مذکور گاهی استناداتی به کتب معروف به روان شناسی زرد یا غیر علمی نیز دارد. یا اینکه در مباحث دینی انتشار احادیث نامعتبر، تفسیر به رأی آیات و ترویج مفاهیمی مانند پلورالیسم دینی، ناسیونالیسم دینی و ... قابل بیان است.
مهمتر از شناخت و توصیف موارد مذکور، راه حل و درمان این چالش اجتماعی است که نه با ساز و کارهای ابتدایی و دم دستی (و گاهی غیراخلاقی)، بلکه با مدیریتی هوشمندانه و نگاهی روان شناختی - اجتماعی ممکن است؛ درست مانند روشهای درست و غلطی که شرق و غرب بر مبنای منافع و خط قرمزهایشان برای ساماندهی شبکههای اجتماعی پیش گرفته اند و از آنها غافلیم.
منبع: راهبرد معاصر