سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

اگر با خانواده همسرتان اختلاف دارید بخوانید

مشاور روانشناس و زوج‌درمانگر گفت: اگر با خانوادهٔ همسرتان مشکل دارید، همسرتان نمی‌تواند به جای شما حرف بزند و جلوی خانواده‌اش از حق شما دفاع کند.

چند وقت پیش یادداشتی برای روز تکریم بازنشستگان نوشتم که نظر عجیبی برایش ثبت شد. خانم یا آقایی نوشته بود: «.. دریغ از دیدن بزرگ شدن نوه‌ام. چون مادرش ۷ سال است ما را حتی از شنیدن صدایش به‌خاطر یک مسئلهٔ پیش پا افتاده [محروم کرده]...». چندین روز بابت این بازخورد کوتاه، غصه خوردم.

چه خانواده‌ها که بعد از ازدواج فرزندشان، عملاً او را از دست داده‌اند؛ چون همسر فرزندشان به هر دلیلی، جلوی رفت‌وآمد آن‌ها را گرفته و بین فرزند و خانواده‌اش ایستاده است... چه فرزندانی که از محبت پدر و مادر، جمع‌های گرم خانوادگی در مناسبت‌های مختلف و رفت‌وآمد‌های صمیمانه با خانواده‌شان محروم شده‌اند، چون همسرشان نخواسته بپذیرد فردی که الان همسر اوست، قبلاً در بستر یک خانواده رشد کرده و پیش از هر کس، متعلق به آنهاست.

موارد مشابه در پیرامون‌مان فراوان دیده‌ایم. اما چه سود از غصه خوردن؟ بهتر دیدم دست به‌کار شوم و قدمی بردارم که کمتر شاهد چنین ظلم‌های بزرگ و رفتار‌های چرکی باشیم.
در اولین گام به سراغ «مریم سیفی‌کار»؛ روانشناس بالینی و زوج درمانگر رفتم.


مریم سیفی‌کار؛ روانشناس بالینی و زوج درمانگر

* رویکرد «همه برای من!»، فاتحه بر روابط گرم خانوادگی

وقتی موضوع گفتگو را برای خانم سیفی‌کار توضیح می‌دهم، بلافاصله چندین مراجعه‌کننده با همین مسأله را به خاطر می‌آورد. او دربارهٔ اینکه گاهی همسر‌ها به فاز کنترل گری می‌روند و اجازه نمی‌دهند همسرشان با خانواده‌اش ارتباط داشته باشد، می‌گوید: «یکی از مراجعان ما خانم و آقایی هستند که ۱۶ سال از زندگی مشترکشان می‌گذرد و یک پسر ۶ساله دارند. خانم به خاطر خشمی که از خانوادهٔ آقا دارد، اجازهٔ همراهی با خانوادهٔ آقا را نمی‌دهد. یعنی صریحاً به آقا گفته «دوست ندارم با خانواده‌ات رفت‌وآمد داشته باشی و بچه را به آنجا ببری؛ این بچهٔ من است و ترجیح می‌دهم به خانهٔ پدربزرگ و مادربزرگش نرود. چون خانواده‌ات خیلی به من بدی کرده‌اند.» از همه بدتر اینکه اگر هم گاهی همدیگر را می‌بینند و پدربزرگ و مادربزرگ، بچه را در آغوش می‌گیرند و می‌بوسند، خانم ناراحت می‌شود و احساس می‌کند دارند به او بی‌احترامی می‌کنند.

چند مسأله در این‌گونه موارد وجود دارد. اولین مسأله عدم‌سازگاری با افراد است. یعنی فرد خودش را محق می‌داند که اگر تصمیمی می‌گیرد حتماً دیگران به آن احترام بگذارند و حاضر نیست با دیگران از جمله خانوادهٔ همسرش همکاری کند.»


دلخوری از خانوادهٔ همسر و ناسازگاری

* تو چرا به خودت می‌گیری؟!

حتماً در اطرافتان افرادی را دیده‌اید که همه چیز را بی‌خود به خودشان می‌گیرند و دلخور می‌شوند و دیگران در حضور آن‌ها مدام باید نگران و مراقب باشند که حرف خاصی نزنند و رفتار خاصی نکنند که آن‌ها بی‌هوا به خودشان بگیرند و داستان درست کنند. مریم سیفی‌کار می‌گوید اسم این اختلال؛ شخصی‌سازی در ارتباطات است. یعنی وقتی صحبتی در جمعی مطرح می‌شود، حتی اگر ارتباطی با آن فرد نداشته باشد، آن صحبت را به خودش ربط می‌دهد و نسبت به برداشت‌های ذهنی خودش، واکنش نشان می‌دهد. چنین فردی اصول ارتباطی را بلد نیست، ارتباط مؤثر با خانوادهٔ همسر برای او توضیح داده نشده و جا نیفتاده. در بیشتر خانواده‌هایی که این مشکل را دارند، توقعات زیاد و عدم‌پذیرش دیده می‌شود و خودشان را محور می‌دانند.».

* مَثَل‌های بی‌جای قدیمی، سم رابطه‌های سببی

«مادرزن وزیر جنگ است»، «مادرشوهر، مخل آسایش است»، «جاری، آدم حسودی است» و... این حرف‌ها برای بسیاری از ما مایهٔ مسخره‌بازی و شوخی است. اما عده‌ای واقعاً از روی این مَثَل‌ها و کلیشه‌ها زندگی می‌کنند. مریم سیفی‌کار در این‌باره می‌گوید: «این برچسب‌ها که به خانوادهٔ همسر زده می‌شود، در ارتباطات بین همسران و خانواده‌ها بسیار تأثیرگذار است. در طول زمان که در خانواده‌ها راجع به این برچسب‌ها صحبت می‌شود و مادر، خاله، عمه و... تکرارش می‌کنند، برای فرد ذهنیت ایجاد می‌شود. یعنی فرد با خودش فکر می‌کند که «اگر مادر همسرم صحبتی کرد، نظری داد یا انتقادی کرد، قطعاً می‌خواهد به من آسیب بزند.» در حالی که اگر همان حرف را مادر خودش بزند ناراحت نمی‌شود. اما از مادر همسرش ناراحت می‌شود، چون یک پس‌زمینهٔ ذهنی دارد و فکر می‌کند مادر همسر، دشمن است و قرار است همیشه هر چه می‌گوید در راستای تخریب عروسش باشد.».


خیلی از تنش‌ها در روابط به دلیل پیش‌فرض‌های ذهنی حاصل از مثل‌های بی‌اساس است

* مشاورهٔ درست برای مراقبت از رابطه‌های خانوادگی

یکی از مصادیق صمیمیت بی‌جا این است که ریز و درشت زندگی خودتان و اخباری را که از هر جا به دستتان می‌رسد به کسی بگویید. چرا باید به کسی حجم انبوهی از اطلاعات را بدهید که نه سودی برایش دارد و نه به او ربطی دارد؟ ضمن اینکه طرف می‌تواند سربزنگاه، از همان اطلاعات علیه خودتان استفاده کند.

این روانشناس و زوج‌درمانگر دربارهٔ آسیب‌های چنین صمیمیتی می‌گوید: «ما در خانواده‌های ایرانی یک سری ارتباطات صمیمی را ایجاد می‌کنیم که بیشتر سمی هستند تا صمیمی. مثلاً بعضی‌ها با دخترخاله‌شان خیلی صمیمی هستند و هر چه در زندگی‌شان اتفاق می‌افتد برایش تعریف می‌کنند. او هم از نقطه‌نظر و نگاه خودش، یک سری پیشنهاد می‌دهد. این پیشنهاد‌ها که از طرف دخترخالهٔ صمیمی، دخترعمهٔ صمیمی، دوست صمیمی و... مطرح می‌شود، منطبق بر زندگی خودشان است. چون آن‌ها در زندگی فرد حضور ندارند و فقط قطعه‌ای از زندگی او را شنیده‌اند، منطبق بر آن نظر می‌دهند و تجربهٔ خودشان را می‌گویند؛ بنابراین وقتی فرد آن پیشنهاد را در زندگی‌اش اجرا می‌کند، در بیشتر مواقع نه‌تن‌ها نتیجه‌بخش نیست، بلکه حتی نتیجهٔ منفی می‌گیرد.»


مشاورهٔ غلط می‌تواند باعث تشدید مشکلات شود

* اختلال‌هایی که باعث تخریب رابطه‌ها می‌شود

بعضی روز‌ها روز ما نیست. همه‌مان چنین روز‌هایی را تجربه کرده‌ایم. اما این حالت فرق دارد با اختلال‌هایی که در روانشناسی شناخته‌شده و قابل‌درمان هستند. مریم سیفی‌کار دربارهٔ این اختلال‌های خلقی می‌گوید: «خیلی وقت‌ها اختلالات خلقی افراد می‌تواند بر ارتباطاتشان اثر بگذارد. یعنی خانم یا آقایی که اختلال خلقی دوقطبی دارد، زمانی که در فاز افسردگی است، اصلاً حوصلهٔ برخورد یا رفت‌وآمد با کسی را ندارد، هر چیزی می‌تواند ناراحتش کند و در او خشم ایجاد کند.

اختلال خلقی دیگری که در این مسأله قابل‌بررسی است، افسردگی است. افراد افسرده معمولاً منفعل هستند. حوصلهٔ رفت‌وآمد ندارند و ترجیح می‌دهند کسی کاری به کارشان نداشته باشد.

اختلال دیگری که اگر در کودکی درمان نشود، در بزرگسالی خودش را با خشم نشان می‌دهد، ADHD است. هر حرفی می‌تواند این افراد را ناراحت کند.».


بعضی اختلالات روانی به روابط ما آسیب می‌زند

* برای همسرتان کم نگذارید

زمانی رایج بود که علت بسیاری از رفتار‌های غلط را به شوخی «کمبود محبت» ذکر می‌کردیم. اما ظاهراً شوخی شوخی، جدی شد! سیفی‌کار، روانشناس بالینی، دربارهٔ اثر حمایت و توجه به همسر در حفظ رابطهٔ مؤثر با خانواده می‌گوید: «اگر در رابطهٔ زوجی، یکی از طرفین به اندازهٔ کافی حمایت و توجه از طرف مقابلش نگیرد، وقتی همسرش را در حال محبت به مادرش یا بقیه خانواده‌اش می‌بیند، واکنش نشان می‌دهد. مثلاً مشکل یکی از زوج‌هایی که به من مراجعه کرده‌اند، رفت‌وآمد با خانوادهٔ خانم است. آقا می‌گوید «وقتی به خانهٔ خانوادهٔ خانم می‌رویم همسرم اصلاً یادش می‌رود که من هستم. آن‌قدر غرق خانواده‌اش می‌شود و با آن‌ها خوش‌رفتاری و بگو و بخند می‌کند، حضور و وجود من را به کل فراموش می‌کند. من دوست ندارم برویم آنجا، چون به او یاد می‌دهند که به من بی‌محلی کند.» این حرف یعنی «من نیاز به دیده‌شدن دارم.»


بیشتر بخوانید


مواقعی که یک زوج نمی‌توانند آن حس خوب را با هم داشته باشند و یکی از طرفین اصطلاحاً کم‌کاری می‌کند، طرف مقابل به فاز «منفعل-پرخاشگر» می‌رود. یعنی به جای اینکه مسأله را حل کند می‌گوید «من دوست ندارم با پدر و مادرت رفت و آمد کنی». یا وقتی می‌خواهد خانواده‌اش را دعوت کند، همسرش بهانه می‌آورد. یا وقتی پدر و مادر همسرش به خانه‌شان می‌آیند اخم می‌کند. و... این رفتار‌ها منفعلانه پرخاشگرانه هستند. یعنی فرد خشم دارد و مسأله‌اش را نمی‌تواند حل کند. چون بلد نیست یا طرف مقابل فضا نمی‌دهد.».


محبت به همسر، خشم او و بسیاری از مشکلات را رفع می‌کند

* سه دسته علت در روابط مشکل‌دار

مریم سیفی‌کار؛ روانشناس و زوج‌درمانگر در جمع‌بندی نکات مؤثر در ارتباطات بین فردی از جمله مشکل در روابط با خانوادهٔ همسر، سه دسته علت را نام می‌برد؛ مسائل شناختی، مسائل روانشناختی و مسائل عاطفی؛ و در توضیح می‌افزاید: «اگر فرد از نظر روانشناختی دچار اختلال باشد، در ارتباطش با دیگران دچار مشکل می‌شود. از لحاظ شناختی، اگر از نظر ادراک و تعبیر و تفسیر مسائل، فرد دچار برداشت‌های منفی باشد و مادرشوهر را با برچسب «آزاردهنده» ببیند، این مسأله روی ارتباطاتش تأثیر می‌گذارد. از لحاظ عاطفی اگر فرد به بلوغ عاطفی نرسیده باشد و هیجانات خودش را نشناسد، درک نکند، همدلی بلد نباشد و نتواند با دیگران ارتباط مؤثر برقرار کند، تمام این‌ها بر ارتباطات بین فردی او اثر می‌گذارد.».

* بالاخره چاره چیست؟!

فرض کنیم خدای ناکرده با چنین مسأله‌ای دست به گریبانیم و رابطهٔ نامناسبی با خانوادهٔ همسرمان یا همسر فرزندمان داریم. راهکار چیست که از این موقعیت ناجور خلاص شویم؟ مریم سیفی‌کار می‌گوید: «یکی از مهم‌ترین نکاتی که می‌تواند در ارتباط بین فردی اثرگذار باشد، پذیرش بالا و توقع به‌جا است. یعنی بپذیرم فردی که به‌عنوان مادر همسر، خواهر همسر یا... روبه‌روی من قرار دارد، یک‌سری ویژگی‌های مثبت و یک‌سری ویژگی‌های منفی دارد. مجموعه‌ای از خوبی‌ها و بدی‌هاست. نباید او را صرفاً سیاه یا صرفاً سفید ببینم.

توقعاتی را که از او دارم، اول با خودم بررسی کنم. ببینم اصلاً او توانایی برآورده‌کردن این توقعات را دارد؟ آیا اصلاً توقعات من به‌جاست؟ آیا چیز‌هایی که به‌عنوان توقع، در پس ذهن من هست، واقعی است یا صرفاً یک‌سری خواسته و تصورات است که نمی‌توان اجرایشان کرد؟
مثلاً اگر مادر من بگوید «خسته‌ام. امروز خانه‌مان نیا.» توقعش را دارم. ولی اگر مادرشوهر بگوید «اگر می‌شود امروز نیایید. من دارم به کار‌های خودم می‌رسم.»، چون اصلاً از او توقع ندارم که با من مخالفت کند و به من «نه» بگوید، از او ناراحت می‌شوم؛ و اگر جنگ راه نیندازم، قطعاً رابطه‌ام را با او کمتر می‌کنم.

پس گام اول، افزایش پذیرش و متعادل کردن توقعات‌مان از دیگران است.».

* حساس نشوید!

خیلی از افراد از رابطه‌های کاملاً نزدیک خانوادگی هم اغنا نمی‌شوند و از محبت نزدیکان خود بهره نمی‌برند. چون گاهی آن‌قدر درگیر حساسیت‌های خودشان و مسائل گذشته هستند که فقط به‌دنبال سوژه‌ای برای بهانه‌گیری و روشن‌کردن آتش زیر خاکسترِ سوءتفاهم‌های پیشین می‌گردند. به قول مریم سیفی‌کار باید یاد بگیریم که در رابطه‌هایمان دنبال ارتباط مؤثر باشیم. یعنی «در ارتباطاتمان رفتار‌های تأثیرگذار داشته باشیم، رفتار‌هایی که منوط به هدف باشد. هدفم از رفت‌وآمد چیست؟ اینکه لحظات خوشی را کنار هم بگذرانیم، اما وقتی حساسیتم را بالا می‌برم، روی هر چیز بی‌اهمیتی تمرکز می‌کنم، هر مسأله‌ای را بزرگنمایی می‌کنم و نکات منفی را به بقیهٔ شرایط تعمیم می‌دهم، نمی‌توانم ارتباط تأثیرگذار داشته باشم. چون آن‌قدر در ذهنم مسائل و مشکلات گذشته وجود دارد که همهٔ رفتارهایم متأثر از دلخوری‌های قبل است. پس برای یک رفتار سازنده، باید اجزای آن رفتار را اصلاح کنیم.»


حساسیت زیاد و بزرگنمایی مسائل برابر است با داشتن روابط غیرمؤثر

* چگونه اجزای رفتار را اصلاح کنیم؟

با پیش‌زمینهٔ منفی و کینه و کدورت نمی‌توان انتظار یک رابطهٔ گرم و سالم داشت. سیفی‌کار می‌گوید: «اولین نکته‌ای که باید در رفتار اصلاح شود این است که کاملاً بی‌طرف با افراد روبه‌رو شویم. برای هر مسألهٔ ناراحت‌کننده و دلخوری که از گذشته در نظرمان هست، راه‌حل پیدا کنیم یا مسأله را مطرح و درباره‌اش صحبت کنیم تا حل شود. اگر طرف مقابل این پتانسیل را ندارد که مسأله را با او مطرح و حل کنیم، در این حالت باید مسأله را به فاز پذیرش ببریم و پرونده‌اش را ببندیم.».

وقتی در ذهن ما پر از دلخوری‌ها و، اما و اگر‌ها و سوءتفاهم‌هاست، نمی‌توانیم رفتار‌های عادی افراد را هم بپذیریم و همه را با منظور برداشت می‌کنیم. فکر می‌کنیم طرف مقابل هر حرفی که می‌زند و هر رفتاری که می‌کند قطعاً پشتش نیت خاصی دارد. سیفی‌کار می‌گوید: «در این حالت نمی‌توانیم بدون در نظر گرفتن شرایط گذشته، رفتار موقعیتی انجام بدهیم.

خیلی مواقع رفتار‌هایی که از ما سر می‌زند، برمی‌گردد به سوءتفاهم‌ها و دلخوری‌های گذشته. پس یک راه‌حل مفید که به خانواده‌ها پیشنهاد می‌کنم این است که اگر سوءتفاهم یا مسأله‌ای بین‌شان پیش آمد، به جای اینکه نادیده بگیرند یا بگذارند مرور زمان شامل حالش شود، با هم قرار بگذارند که راجع به آن موضوع صحبت کنند. مثلاً با مادرشوهرمان صحبت کنیم و بگوییم اگر مسأله‌ای یا سوءتفاهمی پیش آمد، حتماً از خودم بپرسید تا توضیح بدهم و اگر باعث دلخوریتان شدم، حتماً با خودم مطرحش کنید.».

* همسرتان را به جنگ با خانواده‌اش نفرستید

نباید توقع داشته باشیم همسرمان به جای ما با خانواده‌اش بحث کند و مشکلات بین ما را حل کند. یکی از مسائلی که باعث می‌شود زن و شوهر نسبت به خانوادهٔ همدیگر گارد بگیرند و از همدیگر دلخور شوند، این است که خواسته‌هایی را که از خانوادهٔ همسرشان دارند، به گردن همسرشان می‌اندازند. یعنی مثلاً وقتی خانم از مادرشوهرش ناراحت است، توقع دارد که همسرش برود با مادرش دعوا کند. و، چون همسرش این کار را نمی‌کند، از او ناراحت می‌شود و به فاز تدافعی می‌رود. به این شکل، نه‌تن‌ها مشکل حل نمی‌شود، بلکه بیشتر بین زن و شوهر مشکل ایجاد می‌شود.

سیفی‌کار، مشاور روانشناس و زوج‌درمانگر می‌گوید: «یادتان باشد؛ اگر با خانوادهٔ همسرتان مشکل دارید، همسرتان نمی‌تواند به جای شما حرف بزند و جلوی خانواده‌اش از حق شما دفاع کند. شرایط را به گونه‌ای پیش ببرید که اگر امکانش هست، خودتان مستقیم و با ادبیات و لحن مناسب با آن‌ها صحبت کنید. در غیر این‌صورت بپذیرید و پرونده‌اش را ببندید.»

منبع: فارس

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۴۳
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۱۵:۰۰ ۱۳ شهريور ۱۴۰۱
۲۳ سال میشه ازدواج کردم دارای ۳ فرزند هستم خانواده خانمم بدون اجازه مادرشان حق ندارند خانه کسی بروند تا جای که برای تولد ۳ فرزند من نیامدند حالا که فرزندانم بزرگ شدن یادشان از بچه های من افتاده عمرا تا بمیرند اجازه دیدنشان را نخواهم داد
جهان
۱۴:۴۷ ۱۳ شهريور ۱۴۰۱
آدم عقل و شعور دارد و نیاز به کسی که ۴ کلاس درس خوانده و اسم خودش را گذاشته مشاور ندارد درس فکر کنید و بهترین تصمیم را برای زندگیتان بگیرید حتی اگر صلاح بر جدایی باشد نه اینکه دیگران به جای شما فکر کنند و تصمیم بگیرند.
ناشناس
۲۱:۳۴ ۱۳ شهريور ۱۴۰۱
آااافرین
ناشناس
۱۰:۵۶ ۱۳ شهريور ۱۴۰۱
خانواده شوهرم آنقدز بیشعور وپرو که فقط یه تیر بارلازم دارم همشون به تیر ببندم بیست سال کینه
ناشناس
۱۰:۳۹ ۱۳ شهريور ۱۴۰۱
اگر کار ادم بخاطر رفتارهای خانواده همسر به روانپزشک کشید اجازه میفرمایید این روابط محدود بشوند یا باید حتما از تیمارستان سردراورد؟
ایرانی
۱۰:۳۵ ۱۳ شهريور ۱۴۰۱
بسیار عالی ممنون از شما خیلی خوب و تاثیر گزار بود
ناشناس
۰۶:۴۶ ۱۳ شهريور ۱۴۰۱
به نظر منم این روانشناس یک طرفه صحبت کرده اگه باهاشون درایت موردها هم صحبت کنی یک جور دیگه باعث خرابی زندگیت میشن چون فقط میگن حرف ما درسته کسی رو قبول ندارن که
ناشناس
۰۱:۲۸ ۱۳ شهريور ۱۴۰۱
خانوم روانشناس خانوم روانشناس به حرف راحته اما وقتی از نزدیک مشاهده بشه اوضاع فرق میکنه خیانت تو زندگی اعتیاد دزدی دروغگویی دست بزن در لابلای همه اینها بچه ننه بودن و بچه خواهر بزرگتر از خود بودن رفیق بازی تزریق مواد زندان آخه بنده خدا یه آدم چجوری همه اینارو تحمل کنه؟؟؟؟ ها؟؟؟؟ نمیدونم شاید باشن کسانی که بتونن تو این شرایط زندگی کنن و دم نزنن اما فکر نکنم در کل بشه با این شدت وضعیت زندگی کرد پس بهتره یه طرفه قضاوت نکنید مشکل دیدار فرزند و نوه فقط نیست تمام مشکلاتی کا در بالا گفتم یکجا همشون در یک خانواده وجود داشت و آخرش هم به طلاق و جدایی کشید وقتی یکطرفه قضاوت میکنید چیزی ثابت نمیشه
ناشناس
۰۱:۱۳ ۱۳ شهريور ۱۴۰۱
دیگه کار از کار گذشته فقط خواهر همسرم به حدی روی همسرم تسلط داشت که مستقیم حکم میداد و ایشون اجرا می‌کرد متاسفانه چون هنگام ازدواج بدون فکر و بی هیچ معطلی قبول کردم ازدواج کنیم اونم با یک فرد سابقه دار طبیعتا مشکلات بسیار بسیار زیادی در زنگی کشیدیم که در اینجا مجال گفتن نیست هرچند دیگر کار از کار گذشته
ناشناس
۰۱:۰۴ ۱۳ شهريور ۱۴۰۱
در فرهنگ ما زن و شوهر باید با هم به خانواده هاشون سر بزنن ولی در فرهنگ خانمم داماد رو خیلی تحویل نمیگیرن و من نمیرم خونشون و اینجوری همه راحت تریم هم من هم خانمم هم خانوادشون
ناشناس
۱۹:۴۹ ۱۲ شهريور ۱۴۰۱
من باهاشون قهر نیستم ولی خونشون هم نمیرم چند سال یکبار میرم خیلی هم راحتم اونا هم همینو میخوان چشم ذیدن خوشحالی عروس رو ندارن خودم شنیدم تلفنی به شوهرم گفت بزن تو دهنش وقتی که باردار بودم میگفت کاری براش نکنیا
چند سال تحمل کردم ۱۴ ساله که نمیرم دیکه و ارامش دارم
ناشناس
۱۷:۴۰ ۱۲ شهريور ۱۴۰۱
متاسفانه خانواده شوهر من آنقدر بی ادب ومغرور وپررو هستن که به غیراز خودشون دیگران روآدم حساب نمیکنن،به آدم به چشم نوکرشون نگاه میکنندحالا هرچقدر میخوای بهشون احترام بذار،اینجورآدما محبت رونمیفهمن،من باتجربه ۱۲سال رفت وآمدباهاشون به این نتیجه رسیدم که قطع رابطه بهترین کاره،ازقدیم گفتن خوبی که از حد بگذرد نادان گمان بد برد. دوری و دوستی والسلام.
دکتر
۰۸:۱۸ ۱۳ شهريور ۱۴۰۱
چقدر صحبتهای این روانشناس روی شما تاثیر مثبت داشت خخخخخ
ناشناس
۱۳:۲۱ ۱۷ شهريور ۱۴۰۱
آفرین خیلیم حرفت درسته
ناشناس
۱۶:۵۹ ۱۲ شهريور ۱۴۰۱
سلام برعکسشم هست، خانواده زنم مرتب از شهرستان میان منزلمون چند هفته میمونن این می‌ره بعدی میاد به خانواده ها یاد بدین حفظ حریم داشته باشن،صبرم بالاست ولی واقعا دارم اذیت میشم محل زندگیم تبدیل به مهمانسرا شده.
ندا
۲۳:۲۵ ۱۲ شهريور ۱۴۰۱
اینم بده. آدم باید یه کم فهم داشته باشه
ناشناس
۰۱:۰۶ ۱۳ شهريور ۱۴۰۱
برین شهر پدر زنت سکونت کنین تا دیگه مجبور نباشی مهمانداری کنی
مردی اینکارو بکن
ناشناس
۲۱:۲۰ ۱۳ شهريور ۱۴۰۱
داداش بد کردن دختر دادن شهر قریب؟
باید سر بزنن به دخترشون به خواهرشون به دخترعموشون یا غیره
باید ببینن تو با دخترشون چطور رفتار میکنی حق دارن بخدا
خودتو جا اونا بذار
ناشناس
۱۶:۱۳ ۱۲ شهريور ۱۴۰۱
چرا اینقدر یکطرقه قضاوت کرده این روانشناس...یعنی جوونا همشون اختلال دارند و بزرگترها پاک پاکن...وقتی پدر شوهر من طی ۱۲ سال یکسره به من بی حرمتی میکرد آخر سر هم میگفت از قیافه ات خوشم نمیاد یا تو رو خونه بابات راه نمیدن اومدی اینجا ناهار و...هی من احترام میگذاشتم...یک ساله قطع کامل رابطه کردم حالم بشدت خوبه و عزت نفسمو دوباره پیدا کردم
ناشناس
۱۵:۰۲ ۱۲ شهريور ۱۴۰۱
منم یه همکلاسی داشتم طبقه پایین پدرشوهرش زندگی می کرد حتی تولباس پوشیدن عروسشون دخالت میکردند بعد کارشون به طلاق کشید بازم نمیخواست جدابشه میخواست خونه جدا بگیره ولی پدرشوهرش ومادر شوهرش حتی اجازه نمیدادند باهم حرف بزنند من بهش پیشنهاد دادم پاشین برین سفر باهم صحبت کنین میگفت ماهرجا بریم پدر مادرش هم باهاش میان!!! جالبه که سه تاخواهربرادر دیگه هم داشت این یکی پسره این مدلی بود و عجیب تر اینکه مهریه اش فقط 14سکه بود ولی پسره باوجود اینکه یه طرفه خودش میخواست طلاق بده گفته بود نهایتا 5سکه میدم!!!
ناشناس
۱۴:۵۱ ۱۲ شهريور ۱۴۰۱
اون مادربزرگی که میگه هفت ساله به خاطر یه اشتباه کوچیک عروسم نمیذاره نوه ام را ببینم خب یه بار زحمت عذرخواهی به خودش داده؟؟ اگه نداده خودش مقصره نه عروسش!!
ندا
۱۷:۲۶ ۱۲ شهريور ۱۴۰۱
آره بعدا کاشف به عمل میاد که تا میتونسته آتیش سوزونده و فتنه کرده بعد که عروسش اینکارو باهاش کرده خودشو زده مظلومیت که آره عروسم نمیزاره نوه مو ببینم. ببین چیکار کردی که یه آدمو به این حد از کینه رسوندی
ناشناس
۰۱:۳۰ ۱۳ شهريور ۱۴۰۱
راجع به خواهر شوهر های واقعا بد بلا نسبت اونایی که واقعا خوبن هم بگید چجور جانور پلید بد ذاتی هستند بعضی‌هایشان
ناشناس
۱۴:۴۰ ۱۲ شهريور ۱۴۰۱
ممنون از راهنماییتون ولی این نسخه مال همه نیست من خودم شوهرمو بزور میفرستم دیدن مادرش آنقدر سردی ولی وفایی دیده دوست نداره بره اونجا ولی هر دفعه با اصرار من میره به مادرش سر میزنه
ناشناس
۱۴:۱۲ ۱۲ شهريور ۱۴۰۱
دوری و دوستی، وقتی به آدم بی احترامی میشه بیکاریم پاشیم هر هفته بریم، این روان شناس یک طرفه به قاضی رفته، احتمالا خودش پسر داره، مادرشوهری خواهرشوهری چیزی باشه اینطوری گفته
ناشناس
۱۷:۴۰ ۱۲ شهريور ۱۴۰۱
همه چیز تقصیر شوهر است. اگر او آدم مقتدری می بود، زن جرأت نمی کرد به این مسئله فکر کنه.
ناشناس
۱۳:۴۷ ۱۲ شهريور ۱۴۰۱
این روانشناس فقط ی طرفه به دادگاه رفته
ناشناس
۱۷:۳۲ ۱۲ شهريور ۱۴۰۱
مادرشوهرا منفی میدن خخخخ
ناشناس
۱۳:۲۹ ۱۲ شهريور ۱۴۰۱
من که 55 سال سن دارم و مرد یک خانواده هستم با این همه تجربه این را متوجه شدم که همیشه تنش از بزرگترها شروع می شود چون که کوچکترها تجربه زندگی ندارند و باید زمان بگذرد تا تجربه پیدا کنند ولی بزرگترها که پر از تجربه تلخ و شیرین و بقولی سرما گرما دیدند ولی هنوز نمی توانند با جوانان نادان و بی تجربه ارتباط برقرار کنند و همه اش از بالا به پایین نگاه می کنند. ما بزرگترها اگر حواسمان به پایینی ها باشه و فرقی بین اینها نگذاریم و با محبت و صبوری با این کوچکترها برخورد کنیم همه چیز حل میشه ولی جامعه ما طوری دیگری تربیت شده به این صورت که ما بزرگترها به کوچکترهایمان به بچه هایمان چه بسر و چه دختر خوب و پخنه نکردیم و خوب تربیت نکردیم که بروند سر زندگی مشترک و از طرفی هم ما بزرگترها هم با این همه تجربه عامل تنش می شویم.هرجا بزرگتر عاقل من دیده ام موفق بودند و دوره ورشان آدم بود عروس داماد نوه و غیره و هرجا بزرگتر نادان دیدم دیگه دوره ورشان کسی نبوده و همه فراری شدند.
ناشناس
۱۳:۵۰ ۱۲ شهريور ۱۴۰۱
احسن حرفتون درست ...هر چیزی احترام و درک متقابل باشه خوبه ...اما چیزی الان کم شده صبر هست
علی
۱۴:۳۸ ۱۲ شهريور ۱۴۰۱
بزرگ برای بزرگی کردن باید خرج کنه
نظر بچه های امروزی
ناشناس
۱۷:۳۴ ۱۲ شهريور ۱۴۰۱
آفرین به این مرد عاقل. حرفاتون واقعا درست و به جا بود خدا خیرتون بده
ناشناس
۰۱:۱۱ ۱۳ شهريور ۱۴۰۱
یعنی انصافا حرف حق زدی
هزار تا مثبت کمته
حمید
۱۲:۴۷ ۱۲ شهريور ۱۴۰۱
مادر زنها ثروتمند شدن و حتی دخترانشان را هم تحویل نمیگیرن. چه برسه به داماد.
مریم
۱۲:۴۱ ۱۲ شهريور ۱۴۰۱
در حرف وشعار وروانشناسی اسونه در عمل من خانوادهای رو مبشناسم پسرشون ۱۸ ساله ازدواج کرد تمام اموالش کارت بانکیش اسم مادرشه اب میخوره گزارش میده شلوارش رو بدون اجازه مادر خواهر برادرش بالا بکشه خانم هر روشی بود رو بکار برد نشد که نشد بخاطر بچه خودش مانده چون نمیخولد بچه اش دست همچنین پدر ی وخانواده پدر ی بزرگ بشه
ظاهر اقا وخانواده اش چاپلوس چاخان وفکرش رو نمیکنی اینطور باشن چند شخصیتی حق به جانب خود شیفته خودشیفته دروغگو دروغگو شما نمیتوانید تصورش رو کنید دختر از بچه های دوستلن نزدیکه دختره دیگه بیتفاوت شده فقط بچه براش مهمه دوخانواده متضاد خانواده دختره با ادب صادق صادق مثبت اهل مال دنیا وچشمشون به مال دختر داماد باشه نیستن خوذشون عروس دارن مثل مادر ودخترن احترام متقابل بینشون مستقل هستن خوب حالا شما روانشناسی بگو گفتم عمل وداخل زندگی ۱۸۰ درجه با ظاهر فرق داره
حمید
۱۵:۲۱ ۱۲ شهريور ۱۴۰۱
سلام مریم خانم. تا بوده همین بوده. منم گیر کردم و به خاطر دخترم و زندگیم که مبادا جدا بشیم و تنها دختر ضربه روحی بخوره. خانواده زنم دروغگو و چاپلوس حتی به خودشون تفلی زنم بدون اجازه مادرش آب نمیخوره واقعا میگم ۴۱سالشه تابه حال لباس برا خودش نخریده دخترمو من بزرگ کردم. خانمم بلد نیست ی نون بخره یعنی بهش یاد ندادن ۹ساله باهم زندگی میکنیم تنها چیزی که بهش یاد دادم غذا پختن هست. بلد نبود. بلد نیست جواب مادر و خواهرهاشو بده. متاسفم برای مادر زنم که ۶تا بچه رو با توکل به خدا بزرگ کرده نه سواد دارن نه معرفت فقط حیا دارن و آدم های خوبی هستن . در کل مادرشون بهشون خیانت کرده زندگی کردن بهشون یاد نداده از زندگی لذت نمیبرند یعنی بلد نیستن فقط غذای خوب بلد شده درست بکنه و خانه را تمیز بکنه. از زنم راضی هستم به خاطر معرفتش و انسانیتش ولی در کل از زندگیم راضی نیستم.
ناشناس
۱۲:۰۸ ۱۲ شهريور ۱۴۰۱
وقتی من عروس احترام قائلم به خانواده همسرم همه جوره بعد میان میگن تو باجادو عروس این خانواده شدی بیکارم باهاشون رفت آمد کنم فرق گذاشتن بین عروس تو سبک زندگیشونو...ولی پسرش منع نمیکنم میتونه بره هر وقت خواست
ناشناس
۱۴:۳۷ ۱۲ شهريور ۱۴۰۱
دقیقا عین من . چهار ساله بجز بله و چشم هیچی بهشون نگفتم حالا بهم میگن تو پسر ما رو دزدیدی و راضی نیستم پاتو بذاری خونه ما . تازه رفتم پادرمیونی کردم با من قهرن با پسرشون حداقل قهر نکنن.
ناشناس
۱۱:۵۵ ۱۲ شهريور ۱۴۰۱
مشکل از اینجا شروع میشه که مادرانی که پسر دارند فکر میکنند عروس اومده پسرشونو دزدیده . اگر بپذیرند که پسرشون بعد از ازدواج فقط مال مادرش نیست مشکل حل میشه .
ناشناس
۱۱:۴۵ ۱۲ شهريور ۱۴۰۱
چه چیزا
ناشناس
۱۱:۱۶ ۱۲ شهريور ۱۴۰۱
همه ی آدم هایی که با خانواده ی همسرشان مشکل دادند دارای اختلال روانی یا عدم مهارت ارتباطی نیستند متاسفانه خانم روانشناس یکطرفه به قاضی رفته اند و فقط این قسمت احساسی را مورد توجه قرار داده اند که پدربزرگ مادربزرگ حسرت دیدن نوه و فرزندشان را دارند و آنطرف موضوع که این به اصطلاح آدم بزرگ ها چه کرده اند و چه بلایی بر سر روان طرف مقابل آورده اند را کاملا نادیده گرفته اند یک روان شناس خوب در هیچ موضوعی قاضی و طرفدار و برچسب زن نیست یک تسهیل گر است
ناشناس
۰۰:۲۷ ۱۳ شهريور ۱۴۰۱
این روزها احترام زیادی هم درست نیست من به دامادم خیلی احترام می گذاشتم واو را از پسر خودم بیشتر دوست داشتم ولی هر وقت از جای ناراحت بود یه جوری به سر یه دوا با هر کدام از خانواد ما باز می کرد ما به خاطر دخترمان خیلی کوتا می‌آمدیم ک باش اختلافی درست نشه برای هر کاری در خدمتش بودیم ولی چندین بار به خودم ک مادر زنش هستم بی احترامی کرد سر یه چیز بی ارزش حالا هم تصمیم گرفتم تا عمر دارم به خاطر بی احترامی ک به من کرد وتو روی من بی جهت وایساد و از حرف های ک بهم زده نمی توانم ببخشمش فکر نکنید ک من کینه ای هستم من ازش انتظار نداشتم هر بار به من بی احترامی کنه دوا راه بنداز و من هر بار ببخشمش ۲ سال عقد بود همش خونه ما بود ۱ سال بعد ازدواجش جنگش با ما شروع شد
ناشناس
۰۲:۳۱ ۱۳ شهريور ۱۴۰۱
توچطورروانشناسی هستی بزرگتری بزرگه که بزرگتری کنه که انسان باشه وقتی چندین سال باخانواده همسری زندگی مردم که حزفحاشی وتحقیرونقشه کشیدن وحسادت کاردیگه ای بلد نبودن ولی با بهشون احترام گذاشتم واونهااحترام منوروحساب ترس من میزاشتن تصمیم گرفتم که باهاشون قطع رابطه کنم چون احترام همیشه احترام نمیاره ودرضمن پدرومادری که بچشودوست داشته باشه کاری نمیکنه زندگی به نام بچشون تلخ بشه برعکس کنم می‌کنه