خانههایی مجلل با وسایل لوکس، تفریحات متنوع، انواع کلاسهای آموزشی و وعدههای غذایی گرانقیمت؛ اینها فقط بخشی از درونمایه ویدئوهای روزمرگی در اینستاگرام است که اینروزها طرفداران زیادی پیدا کردهاست. سبک زندگیهایی که بیشتر به تبلیغات تلویزیونی شبیهاند تا یک زندگی واقعی. در این ویدئوها برخی بلاگرها به ما نشان میدهند در یک روز معمولی زندگی خود چه میکنند. اگر خوششانس باشیم فلان بلاگر در ویدئویی چنددقیقهای تمام اتاقش را به ما نشان میدهد و به اصطلاح، ما را به «اتاقگردی» یا «روم تور» دعوت میکند! ویدئوهای «روزمرگی» و «اتاقگردی» مخاطبان زیادی دارند و بیشتر افراد در فضایمجازی بااشتیاق به تماشای این ویدئوها مینشینند. به چه دلیل این ویدئوها را دنبال میکنیم؟ بیرون از کادر مربعی ویدئوهای روزمرگی اینستاگرامی چه میگذرد؟ البته برخی از صفحات هستند که افرادی تجربیات مفید و سازنده زندگی خود را در اختیار دنبال کنندگان قرار میدهند و بدیهی است این صفحات مفید مدنظر این پرونده نیست. در پرونده امروز، به بررسی آن چه در این ویدئوها میبینیم و نمیبینیم؛ میپردازیم.
در جریان نگارش این پرونده به چندین بلاگر پیشنهاد مصاحبه دادیم که بیشتر آنها پیشنهاد ما را رد کردند یا پس از آگاهی از موضوع و پرسشها، از پاسخ دادن امتناع ورزیدند.
بیشتربخوانید
در روزمرگی بلاگرها بهدنبال لحظات نزیسته خود هستیم
در گفتوگو با یک روانشناس به بررسی زیروبم رابطه پیچیده ما و بلاگرها پرداختیم که در ادامه می خوانید:
با ورود فضایمجازی به کشور، عصر جدیدی برای ادامه فعالیت کسبوکارها بهصورت اینترنتی به وجود آمد. در چند سال اخیر، پای افرادی بیبهره از مهارت به عرصه مجازی باز شد که صرفا با اتکا به عنصر نمایشگری تمام تلاششان را برای رسیدن به شهرت بهکار گرفتند و با جذب تبلیغات، تحت عنوان «بلاگر سبکزندگی» معرفی شدند. ایندست صفحات در اینستاگرام بازده و درآمدزایی بیشتری نسبت به بسیاری از کسبوکارهای اینترنتی داشتند که خبر از علاقه مخاطبان فضای مجازی به محتوای چنین صفحاتی میداد. محتوای این صفحات از چه جنسیاند و تماشای آنها چه پیامدهایی را به دنبال دارد؟ دکتر «مینا دادگسترمقدم»، روانشناس و دانشآموخته زوجدرمانگری و خانوادهدرمانگری به سوالات ما درباره این موضوع پاسخ میدهد.
بلاگرهایی که دچار اختلال شخصیتنمایشی هستند
چهچیزی باعث میشود بعضیها حاضر شوند زندگی شخصیشان را به نمایش بگذارند؟ دکتر «دادگستر مقدم» توضیح میدهد: «هرکدام از ما برای بهتر زیستن به یک الگو نیاز داریم. افراد الگوهای خود را از دنیای واقعی یا دنیای مجازی انتخاب میکنند. در عصر امروز، ارتباطات حقیقی خیلی کمرنگ شدهاست و آدمها در زندگی روزمره با ایدهآل ما فاصله زیادی دارند. رسالت اصلی بلاگرها الگودهی است؛ الگودهی از نوع لباس پوشیدن تا سبکزندگی و ارتباط با دیگران. در دنیایمجازی، هیچکدام از ما شبیه به واقعیت خودمان نیستیم و همهچیز به بهترین شکل ممکن نمایش داده میشود.
این برای مخاطبان فضایمجازی جذاب است و فضای مناسبی برای انتخاب الگو بهوجود میآید. یک زندگی نمایشی بدون عیبونقص، گزینه مناسبی برای الگوگرفتن است. اما چرا بلاگرها این کلیپها را به اشتراک میگذارند؟ میتوان گفت درصد بالایی از بلاگرهایی که محتوای آموزشی یا کسبوکار ندارند و محتوای پیجشان از زندگی روزمره خودشان میگذرد، دچار اختلال شخصیتنمایشی هستند و نیاز به توجه و تأییدشدن زیادی در آنها وجود دارد. همه انسانها این نیاز را دارند، اما در این افراد بیشتر از حدمعمول است و همین باعث میشود که تمایل داشتهباشند خودشان و زندگی شخصیشان را بهنمایش بگذارند، زیرا در پی آن، تأیید و تحسینهای زیادی نصیب فرد میشود. اصولا این افراد توانایی تحمل نقد را ندارند و به هر نظر منفی، بهشدت واکنش نشان میدهند.»
سفری کوتاه، اما خطرناک به رویاهایمان
از خانم «دادگستر مقدم» میپرسم ما چرا به تماشای ویدئوهای روزمرگی تمایل داریم، در پاسخ میگوید: «همه انسانها یک شخصیت واقعی و یک شخصیت آرمانی دارند و در اغلب افراد فاصله زیادی بین این دو شخصیت وجود دارد. بخشی از شخصیت آرمانی ما را جامعه شکل میدهد. جامعهای که در چندسال اخیر محدود به فضایمجازی شدهاست. الگوهای معرفیشده در فضایمجازی با بزکهای ظاهری، شبیه شخصیت آرمانی ما هستند. فاصله بین شخصیت آرمانی و واقعی، رنجی را به ما تحمیل میکند. وقتی وارد فضایمجازی میشویم و سبک زندگی این افراد را تماشا میکنیم، انگار زندگی نزیسته خودمان را با آن بلاگر زیست میکنیم و آن بخشی از زندگی واقعی خودمان را که دوست نداریم، در دنیای مجازی فراموش میکنیم.
ما در صفحات این بلاگرها رویاپردازی میکنیم و در ویدئوهای «اتاقگردی»، به دنبال وسایلی هستیم که آرزو داریم جایی در اتاقمان داشتهباشند. به همین دلیل است که ویدئوهای روزمرگی و اتاقگردی با این تعداد بالای مخاطب مواجه میشوند و جذابیت زیادی دارند. این بهمثابه «فضولی مجازی» نیست. درحقیقت مخاطب بهدنبال بخشی از زندگی خودش در این ویدئوهاست؛ زندگی که هیچوقت تجربهاش نکردهاست. دلیل زمان کوتاه و سرعت این ویدئوها میل انسان برای اتمام کارهای باقیماندهاش است. به بیان بهتر در زندگی، ما نمیتوانیم کارهای ناتمام خود را در زمان کمی به اتمام برسانیم. وقتی یک نفر مانند جادوگر عمل کند و کارهایی را که ممکن است چند ساعت به طول بینجامد، در یک دقیقه انجام دهد برای ما لذتبخش است. درواقع آن حال خوبی را که باید در پایان انجام دادن یک کار به ما دست دهد، تجربه میکنیم. انگار روان ما با آن آسوده میشود. ما نیاز به خوراک ذهنی و هورمونهای نشاطآوری داریم که بعد از پایان یک کار ترشح میشوند. این ویدئوها روان ما را گول میزنند. لذت و حال خوب را بهمان میدهند بدون اینکه در دنیای واقعی کاری انجام دادهباشیم.»
خطرات تماشای تجملگرایی
میخواهم بدانم آیا تماشای این روزمرگیهای مجلل، غیر از هدیه دادن حال خوب تصنعی، پیامد دیگری هم دارد؟ دکتر دادگستر مقدم میگوید: «بُعد دیگر این ویدئوها، تجملگرایی است. حضور در مراکز خرید لوکس، استفاده از لباسهای برند و تعدد زیورآلات و لوازم آرایش چیزی است که تقریبا در همه ویدئوهای روزمرگی یا اتاقگردی مشهود است. تجملگرایی و مصرفگرایی بیشازحد این بلاگرها هم از همان اختلال شخصیتنمایشی سرچشمه میگیرد.
شخصی که ازنظر روانی کامل باشد، هیچگاه به دنبال نمایش خودش نخواهد بود. کسی که عزتنفس ندارد، به دنبال تأیید بیرونی است. برای اخذ تأیید بیرونی باید طبق ارزشهای فضایمجازی عمل کرد؛ از نوع پوشش و نحوه آرایش گرفته تا همه جزئیات سبک زندگی. تجملگرایی، مصرفگرایی و خرید لوازم خانگی گرانقیمت چیزی است که متأسفانه در فضای مجازی مخاطبان زیادی را به خود جذب میکند. مخاطب میخواهد حتی اگر نتوانست این امکانات را در زندگیاش به دست بیاورد، دستکم استفاده از آنها را در زندگی شخص دیگری ببیند و در ذهنش همانندسازی کند. این دیدن باعث تغذیه ذهنی و ترشح انواع هورمونهای لذت میشود و به همین دلیل است که پاسخ بیشتر دنبالکنندگان به چرایی دنبال کردن این صفحات چنین است: «حس خوبی به من میدهد.»
افسردگی، سرخوردگی و فاصلهگرفتن از دنیای واقعی
خانم «دادگستر مقدم» درباره عواقب دنبال کردن این روزمرگیها، چنین شرح میدهد: «اشخاص بعضاً از این سبک زندگیها الگو میگیرند و این باعث میشود شخص در زندگی دیگر تلاشی برای زیست واقعی خود نکند. ما فکر میکنیم صرفا تماشاگر این صفحات هستیم و برای ادامه راه خود تغییر میکنیم، اما اینطور نیست. روان آدمی، خواهان تنبلی و فعالیتنکردن است. یکی از مهمترین آسیب بلاگرها این است که مخاطب، آن بخشی از زندگیاش را که دوست دارد، اما بهدستش نیاورده است؛ با بلاگر تجربه میکند و حال خوب را بهدست میآورد. بعد از آن تمایل کمی برای ایجاد تغییر در زندگی واقعی دارد. شاید میلی برای تغییر داشته باشد، اما میل تلاش در او وجود ندارد. زیرا مغزش آن حس خوب را تجربه کرده است. این آسیب در بانوان و افراد جوانی که در آستانه ساختن مسیر زندگی خود هستند، جدیتر است، زیرا حس همذاتپنداری و افکار هیجانی بیشتری در این سن و جنس وجود دارد. درنهایت نتیجه تماشای این ویدئوها برای مخاطبان، افسردگی، سرخوردگی و فاصله گرفتن از دنیای واقعی است. هرچقدر حس خوبی به مخاطب دست دهد، باز هم در تنهایی خود به این فکر خواهد کرد که زندگی واقعی من با فلان بلاگر چقدر فرق دارد! برای شبیه شدن به یک بلاگر باید خیلی از اهداف زندگی خودتان را کنار بگذارید و به ظواهر زندگی اهمیت دهید. هیچکس نمیتواند مثل بلاگرها زندگی کند، زیرا آن زندگی واقعی نیست. بهترین راه برای پیشگیری این است که این صفحات را دنبال نکنید. فضای مجازی محیطی برای آموزش یا حداقل به خوشی گذراندن زمان کوتاهی است. صفحاتی را دنبال کنید که در آن ترسیم سبک زندگی افراد وجود نداشتهباشد.»
ردپایی که برخی بلاگرها در فرهنگ و زندگی اجتماعی بهجا میگذارند
تصور کنید شخصی هستید که جامعه آماری بالایی از مخاطبان نوجوان تا بزرگ سال از هر کجای کشور صدای شما را میشنوند. تعداد مخاطبان شما ممکن است گاهی تا یکمیلیون نفر هم برسد. شما تریبونی در دست دارید که نفوذش در جامعه، از برخی خبرگزاریها هم بیشتر است. این جملات، شرححال امروز برخی بلاگرهاست. کسی که چنین دسترسی وسیعی به ذهن چندصدهزار مخاطب دارد، باید هر جملهاش را بسیار حسابشده بیان کند. کمتر اتفاق مهمی ممکن است در روز رخ دهد که بلاگرها درباره آن اظهارنظر نکنند. البته نمیتوان حکم عام داد و همه این صفحات را غیر مفید دانست بلکه صفحاتی نیز وجود دارد که تجربیات خوب و سازنده به مخاطب میدهد، اما تعدادی از آنها که متاسفانه کم هم نیستند راه دیگری را میروند. معمولا این بلاگرها از مسائل اقتصادی تا کلیشههای فرهنگیابراز نظر میکنند. بعضا تعدادی از مخاطبان فضای مجازی که در زمان فراغت و استراحت خود به این صفحات مراجعه میکنند، سخنان آنها را معتبر میپندارند و خود به ترویج این نظرات بعضا غلط میپردازند. بیشتر بلاگرها تحصیلات مرتبط با مسائلی که در صفحهشان درباره آن بحث میکنند، ندارند و فقط روی موج ایجادشده سوار میشوند تا به بازدیدهای بیشتر برسند. البته همیشه اینگونه نیست که بلاگری در یک ویدئو بهصراحت نظر خود را درباره یک ارزش یا کلیشه فرهنگی اعلام و دنبالکنندگان خود را به تأیید آن دعوت کند.
گاهی این عقیده بدون صحبت و فقط با پیامهایی در ویدئو به مخاطب انتقال داده میشود. پیامهایی که در ضمیر ناخودآگاه ما ذخیره میشود و وقتی در موقعیت مشابهی قرار میگیریم، یکی از معیارهای ما برای انتخاب و تصمیمگیری، فرهنگی است که آنها در ذهن ما جا انداختهاند. از طرحهای روی دیوار اتاق فلان بلاگر نوجوان و نمادهایی که در زیورآلاتش استفاده میکند تا کمدهایی که پر از لوازم آرایشی و لباسهای متنوع است. اینها در ذهن ما میمانند و بدون اینکه بخواهیم به سمت این فرهنگ ناهنجار تمایل پیدا میکنیم. اینجا همان جایی است که افرادی از میان ما سبز میشوند و با آرزوی جذب مخاطب، ویدئوهایی بیمحتوا با محوریت این ضدارزشها تهیه میکنند و صفحه اینستاگراممان از ویدئوهایی با عناوین «خوردن ۱۰ کیک شکلاتی در یک دقیقه!» و «آنباکس (جعبهگشایی) پنجاه تخممرغ شانسی!» اشباع میشود. گاهیاوقات، آینده شغلی و تحصیلی ما تحتتأثیر بلاگرها قرار میگیرد. بهعنوان مثال، دانشجویانِ بلاگری را درنظر بگیرید که با ویدئوهای یکدقیقهای پرزرقوبرقِ «یک روز تحصیلی با من!» از محیط دانشکدهشان و تفریحات بعد از آن، از دانشگاه و دروس سنگین آن چیزی جز خوش گذرانی و راه هموار نشان نمیدهند. مخاطبان این پیجها، نوجوانانی هستند که با آرزوی پذیرفته شدن در دانشگاه و آینده بعد از آن، کورکورانه و با شناخت ناقص به سمت رشتهای میروند که هیچ خبری از واحدهای درسی، بازار کار و آینده شغلیاش ندارند و عواقب جبرانناپذیری در انتظارشان خواهد بود.
از اجاره ساعتی قهوهساز تا استفاده از اجناس تبلیغاتی
یکی از نزدیکان یک بلاگر در گفتگو با ما میگوید که وسایل گرانقیمت در ویدئوهای روزمرگی از کجا میآیند؟
احتمالا شما هم پس از چنددقیقه تماشای ایندست کلیپها، به بخش نظرات ویدئو مراجعه میکنید. نظرات اول همیشه پر از انرژیهای خوب و ایموجیهای قلبی است، اما اگر بیشتر در عمق نظرات کنکاش کنید، با موجی از حس حسرت و یأس و گاهی خشم مواجه خواهید شد. افسوسهایی مثل «کاش آشپزخانه من هم مثل تو بود» و «چه خونه و زندگی لاکچری!» یا طعنههایی که از نفرت مخاطبان نشئت میگیرد. آیا واقعا تمام وسایل موجود در این کلیپها، از آن خود بلاگر است؟ یکی از نزدیکان یک بلاگر در گفتگو با ما، درباره کالاهای متعدد لوکس در ویدئوهای روزمرگی چنین توضیح میدهد: «در مسابقاتی که یک بلاگر برگزار میکند، اسپانسرهایی شرکت میکنند و نمونههایی از اجناس خود را بهعنوان جوایز قرعهکشی برای بلاگر ارسال میکنند.
بعضی از این قرعهکشیها و برندگان آن، صوریاند و اجناس اسپانسرها در دست بلاگر یا وابستگان او میماند و در ویدئوها یا استوریهای مختلف از آنها استفاده میشود. همچنین در شرایط تبلیغات بعضی از بلاگرها ذکر شدهاست اجناسی که برای تهیه ویدئوهای تبلیغاتی برای بلاگر ارسال میشوند، عودت داده نمیشود. بعضی دیگر از بلاگرها در همان مدتی که کالای تبلیغاتی در اختیارشان است، ویدئوهای اتاقگردیشان را ضبط میکنند یا با حضور در آتلیههای مختلف، با لباسها و وسایلی از خودشان تصویربرداری میکنند که قرار است چند روز دیگر پسشان دهند! غیر از بحثهای تبلیغاتی، با تماشای ویدئوهای مربوط به بلاگرهایی که رابطه نزدیکی با هم دارند، متوجه تشابه برخی لباسها و وسایل دکوری میشوید. قرض دادن و مبادله پوشاک و وسایل الکترونیک بین بلاگرها، حقیقتی است که بیشتر مخاطبان از آن بیخبر هستند، ولی بعضاً دنبالکنندگان پروپاقرصشان در بخش نظرات به این موضوع اشاره میکنند که با انکار سرسخت و حذف نظر مواجه میشوند». این منبع آگاه که در گروه تلگرامی عدهای از بلاگرها هم عضو بوده است، ادامه میدهد: «در آن گروه، بلاگرها به یکدیگر مغازههایی را معرفی میکنند که وسایل خانگی را بهصورت روزانه یا حتی ساعتی اجاره میدهند. بیشتر مشتریان این مغازهها خانمهایی هستند که برای مهمانیهای مهم یا کلیپهای اینستاگرامی وسایل خانگی کوچک مانند قهوهساز، فر رومیزی و تستر اجاره میکنند تا از قافله فخرفروشی جا نمانند!».
منبع: روزنامه خراسان