سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

عبدالله اصغر؛ نوجوان ۱۱ ساله‌ای که در کربلا به دست حرمله پرپر شد

حرمله ملعون، گلوی نازک عبدالله اصغر را هدف تیر خود قرار داد و او را در آغوش عمویش پرپر کرد و به شهادت رساند.

عبدالله اصغر فرزند امام حسن مجتبی (ع) در کربلا یازده سال داشت و این کودک را امام حسین (ع) به بانوان حرم سپرده بودند تا در خیمه‌ها از او نگهداری کنند و هنگامی که حضرت به تنهایی به میدان رفتند و هیچ گونه یار و یاوری نداشتند، وقتی که عبدالله، غریبی و مظلومی عمویش را دریافت برای یاری عمو، از خیمه به سوی میدان دوید و حضرت زینب (س) به دنبال او حرکت کردند تا نگذارند به میدان برود.

 امام حسین (ع) صدا زدند: خواهرم! عبدالله را نگه دار. اما عبدالله خود را به عمو رساند و گفت: به خدا از عمویم جدا نمی‌شوم و به خیمه برنگشت و در آغوش عمویش بود و با او سخن می‌گفت و ناگاه ظالمی به پیش آمد و شمشیرش را بلند کرد تا بر امام حسین (ع) وارد کند و عبدالله، دستش را به پیش آورد تا از ضرب شمشیر جلوگیری کند که دست عبدالله بر اثر آن ضربت بریده و به پوست آویزان شد و عبدالله صدا زد: (ای عمو جان و‌ای بابا ببین دستم را بریدند.)

امام حسین (ع)، آن کودک عزیز را در آغوش کشیدند و فرمودند: عزیزم صبر کن بزودی به جدّ و پدر و عموهایت ملحق می‌شوی و با آن‌ها دیدار می‌کنی و هنوز دلجویی امام (ع) تمام نشده بود که حرمله ملعون، گلوی نازکش را هدف تیر خود قرار داد و عبدالله اصغر را در آغوش عمویش پرپر کرد و به شهادت رساند.

وقتی که حضرت زینب (س) جریان را فهمیدند به قدری این بارِ مصیبت بر ایشان سنگینی کرد که با صدای جگرسوز گریه کردند و فرمودند: (ای عزیزِ برادر و‌ای نور چشم!‌ای کاش مُرده بودم و این منظره را نمی‌دیدم.)

برخی نقل کرده اند وقتی که دست عبدالله قطع شد، متوجه خیمه شد و صدا زد: (مادر جان دستم را بریدند (که معلوم می‌شود مادرش رمله در کربلا بوده است.)

مادرش از خیمه بیرون آمد و صدا می‌زد: (ای وای فرزندم!‌ای وای نور چشمانم.)

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.