سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

«جنگ پرملات» روانه بازار نشر شد

کتاب «جنگ پرملات» به قلم فاطمه تقی‌زاده با همکاری کنگره شهدای استان قم روانه بازار نشر شده است.

کتاب «جنگ پرملات» به قلم فاطمه تقی‌زاده و با تصویرگری کوثر رضایی در واحد ادبیات پایداری انتشارات کتاب جمکران و با همکاری کنگره شهدای استان قم تولید و روانه بازار نشر شده است.

این کتاب از جمله کتاب‌هایی است که توسط انتشارات کتاب جمکران و با همکاری ستاد ملی کنگره شهدای استان قم با موضوع دفاع مقدس تولید و منتشر شده است.

«جنگ پر ملات» بر اساس خاطرات طنزِ حضور «حسین پاینده» معروف به «حسین ملات» در جنگ با نثری طنز نگارش شده است.

دنیای حسین پاینده با دنیای دیگر رزمندگان تفاوت دارد و در این کتاب مخاطب با روایتی متفاوت از آنچه تا به امروز از جنگ شنیده آشنا می‌شود.

حسین پاینده که متولد ۱۳۳۴ بوده و نوجوانی و شروع جوانی خود را در دوران پیش از انقلاب سپری کرده است با شروع جنگ تحمیلی به عضویت بسیج در می‌آید. مدتی در بسیج فعالیت داشته، اما به ماندن در شهر راضی نمی‌شود و درخواست اعزام به جبهه را می‌دهد. در مدت کوتاه حضورش در جبهه همانند پشت جبهه دست به کار‌هایی می زند که نشان از روحیه طنز  او دارد.

فاطمه تقی‌زاده نویسنده کتاب جنگ پرملات که چاپ سفرنامه اربعین با عنوان مادرلند را در پرونده خود دارد، با نثری روان و طنز گونه در این کتاب به روایت زندگی حسین پاینده پرداخته است.

کتاب «جنگ پرملات» برای گروه سنی نوجوان و جوان مناسب بوده و در ۱۱۰ صفحه و شش فصل به قیمت ۳۸۰۰۰ تومان توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر شده است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

رادیو عراق روشن بود. گوینده، حنجره‌اش را چسبانده بود به میکروفن و سعی می‌کرد صدای نخراشیده و زامبی‌طورش را پشت خنده‌های ریز و درشت پنهان کند.

تار‌های صوتی گوینده که هیچ، کل سلول‌های زنده و مردۀ بدنش داشتند از شادی بِشکن می‌زدند.

«ملات ملات» از دهانش نمی‌افتاد. در عرض یک‌دقیقه، نود بار گفت: «ماتَ مَلات!» و هر نود بارش را کِل کشید و مثل گزارشگر‌های فوتبال، از خود بی‌خود شد. بعد از گوینده، نوبت صدام‌حسین بود که بیاید و با ذوق، خبر کشته شدن حسین‌ملات را بدهد.

حسین‌ملات از سرداران به‌نام ایرانی بود که صدام برای سرش هزار دلار جایزه گذاشته بود. صدام طوری خوشحالی می‌کرد که انگار سه‌بسته پاستیل عروسکی گذاشته‌اند کف یک دستش و یک فروند هلی‌کوپتر کنترلی کف دست دیگرش.

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.