«از همان ابتدای به دنیا آمدن پسرم تصمیم نداشتم دانشگاه و کار را رها کنم، بنابراین یک برنامه همیشگی ام درس و امتحان بود و یک برنامه دیگرم نیز سرکار رفتن و البته مشکلات خاص خودش که بعد از ۹ ماه مرخصی، مجبور بودم مهد کودک و مسائل دیگر را نیز مدیریت کنم.
با هر سختی که بود به همه چیز میرسیدم البته به ظاهر! پسرم که تنها فرزندم بود، در روزهای هفته مهد کودک بود و شبها فقط در منزل او را میدیدم و آخرهای هفته هم، چون من سرپرست ارشد در محل کارم شده بودم و در منزل نیز باید به نظارت پروژهها میپرداختم، به منزل پدرم یا پدر همسرم میرفت و روزگارمان اینطور میگذشت.»
این صحبتها را نسیم مادر ایمان میگوید که حالا همان پسر مهد کودکیش شانزده ساله شده است.
امروزه یکی از معضلات و دغدغههای اصلی والدین در ارتباط با فرزندانشان، اعتیاد به فضای مجازی، اینترنت و موبایل است.
در این گزارش چند تجربه ناخوشایند از کم توجهی والدین نسبت به فرزندانشان مرور میشود که با هم میخوانیم:
حالا باز هم برمیگردیم به گفتههای نسیم که با ناراحتی اینطور ادامه میدهد: «هر چیزی که پسرم ایمان لازم داشت برایش تهیه میکردم، چون مشکل مالی هم نداشتم، از کامپیوتر شخصی گرفته تا تبلت و دستگاههای مختلف بازی و اینترنت هم که بیست و چهار ساعته در اختیارش بود. هیچوقت هم توجه نمیکردم که چقدر او با همسن و سال هایش تفاوت دارد و به جای اینکه به بازی با دوستانش بپردازد، همیشه پای رایانه یا گوشی شخصی خودش است و اعتراضی هم نمیکند، تازه فکر میکردم که چقدر خوب است حتما از او در آینده یک مهندس کامپیوتر هم در میآید!
در دوران مدرسه اش کار به جایی کشید که مدام مرا به مدرسه فرا میخواندند تا درباره ایمان با من صحبت کنند، من و همسرم هم که سرمان خیلی شلوغ بود، حواله میدادیم که اگر مدرسه پول لازم دارد ما بفرستیم و هیچگاه به مدرسه نمیرفتیم تا اینکه با بالا گرفتن جر و بحث و دعوای من و همسرم، او کوتاه آمد و در بین این نامه نگاریها و تلفن زدن ها، به مدرسه ایمان رفت و از نزدیک با معلمان و مدیرش صحبت کرد، تازه آن زمان بود که فهمیدیم وضعیت درسی ایمان چقدر وخیم است درحالیکه ما همیشه فکر میکردیم او در حال درس خواندن پای رایانه یا گوشی است.
در ایام کرونا مدرسهها تعطیل بود، اما من مجبور بودم سرکار بروم، به خاطر ایمان و درسهای ضعیفی که داشت مدتی از محل کارم در هفته دورکاری میگرفتم تا به او برسم، آن زمان تازه متوجه شدم که او چه شبکه گستردهای از دوستان در فضای مجازی برای خود دارد که من اصلا راهی نمیتوانم در زندگی اش داشته باشم، حتی حرف هم را بفهمیم و زمانی که با او صحبت میکردم انگار او در یک دنیا و فضای دیگر بود و انتهایش هم به من میگفت شما و پدر به کارهایتان برسید من از زندگی ام راضی هستم و هیچ مشکلی ندارم!
در آن دوره متوجه شدم که پسرم چقدر کم غذا و کم خواب است، شبها مدام گوشی در دستش است و اصلا به درس هایش نمیرسد، از سر استیصال نزد یک روانشناس کودک و نوجوان رفتم و او را نیز در یک جلسه همراه خود بردم، تا اینکه روانشناس به من گفت ایمان اعتیاد شدید به فضای مجازی و اینترنت دارد به حدی که اگر بخواهید او را از این فضا جدا کنید دچار اضطراب شدید و شاید افسردگی شود. برنامهای برای او تهیه کرد تا در یک مدت طولانی ادامه داشته باشد، اما من هم تصمیم گرفتم مدتی کارم را تعطیل کنم و کارهایی که در این سالها انجام ندادم را بتوانم برای پسرم جبران کنم. اما نمیدانم واقعا شدنی است یا خیر؟»
*فضای مجازی، داروی محرک کاذب برای بچهها
طبق گفته محققان، بچههایی که زمان زیادی را در فضای مجازی میگذرانند، پس از مدتی علاوه بر اعتیاد به این فضا دچار انزوا هم میشوند، افسردگی و اضطراب هم در انتظارشان خواهد بود، چرا که عموما این بچهها تعامل کمتری با خانواده، دوستان و آشنایان دارند. این بچهها عموما نسبت به کارهای معمول در زندگی از درس خواندن گرفته تا دیگر فعالیتها و حتی تفریح حس ناخوشایند و بی حوصلگی دارند و تنها فضای مجازی را هیجان انگیز میدانند.
فضای مجازی عموما برای بچهها محرکهای مصنوعی هستند که آنها را از هیجانات واقعی و طبیعی زندگی و رشد شناختی باز میدارد؛ بنابراین پدر و مادرها باید خیلی مراقب باشند تا بچهها در این فضا آلوده نشوند و با مدیریتشان بچهها تنها در یک زمانهایی از اینترنت و فضای مجازی استفاده کنند.
مادر دیگری درباره آسیبهایی که فضای مجازی و اینترنت برای فرزندش به ارمغان آورده، برایمان میگوید. مریم مادر سهیل ۱۴ ساله اینطور شروع میکند: «ما از آن دست خانوادههایی بودیم که برای هر چیزی در فامیلمان چشم و هم چشمی رواج داشت، مثلا اگر بچه فامیل که دو سالش بود یک دوچرخه بزرگ پدر و مادرش برایش میخریدند، من هم قطعا میخریدم تا عقب نمانم. گرداب فضای مجازی و آشنا کردن پسرم با تبلت و لپتاپ نیز از این دست مسائل بود که من به اشتباه در دامش افتادم و فرزندم را تا ورطه نابودی بردم.»
او با بغض ادامه میدهد: «از وقتی دخترخاله هایم برای پسر و دخترهای پنج ـ شش ساله شان گوشی خریدند، من هم در تهیه و تدارک افتادم. همسرم میگفت برای این بچه زود است که گوشی شخصی داشته باشد، اما من میگفتم تو مخالف پیشرفت و هوشمند شدن بچه هستی، اتفاقا خیلی هم خوب است و زود با همه چیز آشنا میشود که چطور از تکنولوژی استفاده کند. خلاصه کار خودم را کردم. تا پنج سالگی که از گوشی خودم استفاده میکرد و مدام بازیهای مختلف دانلود میکرد و فیلم میدید، اما بعد که برایش گوشی گرفتم مدام نق میزد که نمیتوانم دانلود کنم و بازی جدید نصب کنم، بنابراین اینترنت هم روی گوشی اش وصل کردم.
شرایط به همین منوال میگذشت تا اینکه در مدرسه چندین بار به خاطر گوشی مرا بازخواست کردند و گفتند که پسرت گوشی میآورد و معلوم نیست به بچهها چه چیزهایی نشان میدهد. من هم که عصبانی میشدم و همیشه حق را به پسرم میدادم که شماها عقب افتاده هستید و پسر من اصلا اینطور نیست. البته پس از آن دیگر اجازه ندادم گوشی به مدرسه ببرد منتها خیلی هم اطلاع نداشتم که چه کارهایی میکند و چه چیزهایی میبیند.
سهیل ده ساله شده بود که یک روز خواهرم مرا کناری کشید و گفت نمیخواهم ناراحتت کنم، اما پسرم به من گفته که سهیل عکس و فیلمهای نامناسبی در گوشی اش به او نشان داده، من اول انکار کردم، اما بعد که یواشکی سر گوشی او رفتم متوجه شدم که همینطور است. بعد هم که سعی کردم با دعوا و ناراحتی و قهر گوشی را از او بگیرم، موفق نشدم چرا که بشدت یاغی شده بود و اصلا چنین اجازهای به من نمیداد و مدام مرا که مادرش بودم تهدید میکرد. من هم که به همسرم میگفتم او به من میگفت خودت کردی و باید درستش کنی!
الان دو سال است که سهیل را نزد یک روانشناس میبرم، او هم تشخیص داده که سهیل به شدت عصبی و پرخاشگر است و علتش هم فضای مجازی و دیدن فیلم و عکسهای مستهجن و خشنی است که باعث تاثیر گذاشتن روی روانش شده و من بعد از این همه سال بشدت از کارهایی اشتباهی که انجام دادم، پشیمان هستم و تنها امیدم به خداست که بتوانم جبران کنم و فرزندم سلامتش را به دست بیاورد».
بچهها مرز بین واقعیت و خیال را گم کنند
تماشای فیلم و عکسهای مستهجن یا خشونت آور در فضای مجازی، صحنههای جنسی نامناسب برای بچهها بر ذهنشان اثر میگذارد. رفتارهای پرخاشگرانه باعث میشود که بچهها آن رفتارها را در خانه تکرار کنند و یا حتی در محیطهای اجتماعی بخواهند آنها را به ظهور برسانند چرا که بچهها در سنین مختلف مرز بین واقعیت و خیال را ممکن است گم کنند و همین فضای مجازی هم باعث دامن زدن به این مسائل میشود.
خیلی از کسانی که دچار آسیبهای اجتماعی میشوند، در گذشته شان اعتیاد به فضای مجازی داشته اند و کودکانی که زیاد در فضای مجازی گشت میزنند و فعال هستند، امکان آسیب زدنشان به خود و دیگران بیشتر است.
اما یکی دیگر از آسیبهایی که ممکن است اعتیاد به فضای مجازی برای کودک و نوجوان ایجاد کند، سوءاستفاده از بچهها در این فضاها توسط زورگیرهای اینترنتی و افراد منحرف است، کسانی که از بچهها برای رسیدن به اهداف پلیدشان سواستفاده میکنند و با ارتباط برقرار کردن با بچههای ساده و زودباور، آسیبهای زیادی به این بچهها وارد میکنند.
خیلی از این افراد خود را هم سن بچهها جا میزنند و در اتاقهای گفتگو اعتماد بچهها را به خود جلب میکنند و یا به آنها وعدههایی میدهند که بچهها استقبال میکنند و حتی قرار ملاقاتهای مخفیانه با آنها میگذارند. والدین نسبت به این مسائل باید خیلی حساس باشند. حتی خیلی از این افراد متقلب و شیاد اطلاعات خانوادگی بچهها را از آنها میگیرند و به مسائل مالی یا مسائل دیگرشان دسترسی پیدا میکنند. قربانیان این فضاها کم نیستند.
کلاه برداران دخترم را اغفال کردند
یکی از این قربانیان دختر بچهای ده ساله است که با استفاده از گوشی همراه مادرش با یکی از این شیادها در ارتباط بوده و مادر هم بعد از مدتها متوجه آن شده که هم خسارت مالی دیدند و هم بچه خیلی آسیب دیده است. مادر نازنین درباره داستان خودشان اینطور روایت میکند: «از دوران کرونا مجبور شدیم گوشیها را در دسترس بچهها قرار دهیم، اما خیلی دقت نکردم که مثلا اگر الان دیگر زمان درس و مشق و کلاس نیست، گوشی را از دخترم بگیرم.
همیشه میدیدم که مشغول کاری و صحبتی در گوشی است، اما میگفتم حتما با همکلاس هایش صحبت میکند بنابراین دخالتی نمیکردم و میگفتم اگر درسی یا رفع اشکالی میکنند، انجام دهند. هیچوقت هم در صفحات فضای مجازی که او با دوستانش صحبت میکرد، داخل نشده و کنجکاوی نداشتم.»
مادر نازنین با کشیدن آهی ادامه میدهد: یک روز که از خرید به منزل برگشتم متوجه شدم که دخترم به در اتاقش گریه میکند، گوشی من هم روی تختش بود و به خاطر امتحانش با خود نبرده بودم، هر چه از او پرسیدم چه شده، چیزی نگفت و گفت امتحانش را خراب کرده، بنابراین او را دلداری دادم و قضیه را فراموش کردم تا اینکه چند روز بعد متوجه شدم که از حساب مشترک من و همسرم پول زیادی خارج شده، بعد هرچه که پرسیدم و همسرم پرسید نفهمیدیم که چه شده تا اینکه تصمیم گرفتیم به بانک برویم و پرس و جو کنیم و در نهایت فهمیدیم که از یک شماره حساب ناشناس اینترنتی است.
در این مدت دخترم اصلا نزد ما آفتابی نمیشد، اصلا نمیفهمیدیم چه میکند و چطور به درس و زندگی اش میرسد تا اینکه با تحقیقات بانک متوجه شدیم، حسابی که از ما پول برداشته متقلبی است که از چندین حساب پول خارج کرده است. بعد از آن که در خانه درباره اش صحبت کردیم و قرار شد پلیس پیگیری کند، دخترم با ناراحتی و اضطراب نزد ما آمد و درباره اش صحبت کرد، بعد از آن که ما متوجه وخامت مسئله شدیم، دیگر آن شماره و سیم کارت و هر اطلاعاتی از آن شخص که خود را یک دوست نوجوان جا زده بود، وجود نداشت و او خود را محو کرده بود. پس از آن پلیس به دنبال این کلاه بردار و کلاه بردارهای دیگر اینترنتی افتاد که البته هنوز اتفاق خاصی نیافتاده تا جبران خسارت مالی ما را بکند.
در نهایت اینکه امیدوار هستیم این خانواده تنها خسارت مالی دیده باشند و به لحاظ احساسی و مسائل دیگر دخترشان دچار مشکل بیشتری نشده باشد. خیلی از این افراد که در دام شیادان و کلاهبرداران به لحاظ مالی و جنسی و عاطفی در فضای مجازی میافتند، تا بزرگسالی نمیتوانند این تجربه را فراموش کنند و مدام مثل یک بختک بر خوشبختی شان سایه میافکند.
از این دست مسائل و موارد دیگر در فضای مجازی به لحاظ منفی و آسیب رسانی به بچهها زیاد دیده و شنیده میشود که درباره اش میتوان کتاب نوشت. والدین در این زمینهها بهتر است خیلی مراقب باشند، اگر هر دو کار میکنند، بچه هایشان را باید نظارت دقیق داشته باشند تا مشکلی برایشان پیش نیاید.
منبع: فارس