آیت الله محمدرضا رحمت یکی از یاران امام خمینی (ره) مهمان این هفته برنامه «دستخط» شبکه پنج سیما بود.
متن پرسش و پاسخ این برنامه در ادامه میآید:
سلام عرض میکنم و خیلی خوش آمدید.
سلام عرض میکنم.
آن ایام ارتحال امام (ره) کجا بودید؟
روز چهارشنبه تهران در جماران بودم. وقتی با حاج احمد آقا خداحافظی کردم که برای نماز جمعه بروم حاج احمد آقا گفت به بیمارستان برویم. بیمارستان رفتیم و حضرت امام (ره) را آخرین لحظه زیارت کردیم که ایشان خواب بودند. همینطور خداحافظی کردیم و به تنکابن برای نماز جمعه رفتیم.
صحنهای را از خانم ثقفی که خدا رحمتشان کند، توصیف کردید که ایشان بعد از ارتحال امام (ره) پای ایشان را میبوسیدند.
بله. اصلا علمای بزرگ را دقت کنید، جوانانی که فوری دنبال طلاق و جدایی هستند این علما را ببینند و عبرت بگیرند. امام (ره) ۶۵ سال با خانمش زندگی کرد و آنچنان زندگی کردند که عاشق خانمش بودند و خانم هم عاشق امام (ره) بودند که وقت فوت امام (ره) پای ایشان را بوسید.
معروف است که میگویند هر عالمی که موفق است یک پشتوانهای دارند و خانم آنها پشتوانه است. علامه طباطبائی بیان کرده بود که المیزان را من ننوشتم بلکه خانم من هم در این شریک است. جوانان ما باید از این مسائل درس بگیرند. امام (ره) نظامی میخواست که بر اساس محور خدا باشد، امام (ره) اگر به مردم عشق میورزید و واقعاً هم اینچنین بود... برخی اخیراً مزخرفاتی گفته اند که امام (ره) به ظاهر این حرف را بیان کرده است، نه حرفهای امام واقعیت داشت.
اتفاقا خوب شد این نکته را گفتید؛ قبل از اینکه برنامه شروع شود ۳-۲ توضیح درباره برنامه قبل دادم که یک چیزی را درباره میزان رای ملت است، گفتند که خیلیها انتقاد کردند که باید قبل و بعد آن را بیان کنیم و اینطور بوده که امام (ره) خطاب به ملی مذهبیها و یکسری افراد دیگر که میگفتند میزان رای ملت است، بعد از اینکه مردم رای میدادند امام گفتند آنهایی که میگفتید میزان رای ملت است، این هم میزان رای ملت! آیا چنین چیزی بود؟
نه، امام (ره) معتقد بر این بود که رای، رای ملت است. از چیزهایی که کمتر گفته شده لطافت روح امام (ره) است. امام (ره) بسیار لطیفالطبع بود.
در عین اقتدار.
در عین خشونت در برابر دشمن و اقتدار، مملو از محبت بود، مردم را دوست داشت، چون خدا را دوست میداشت. بعد از خدا هم تنها اتکای امام (ره) به مردم بود. امام (ره) جهاد سازندگی را درست کرد که با اتکای به مردم بود که همانطور که مردم در روستاها درو میکردند، امام (ره) این اتکا را به مردم داشت. جبهه را با این اتکا، امام (ره) حفظ کرد.
اینکه با مردم فاصله ایجاد شد از کجا شروع شد؟
همه یاران امام (ره) که امام (ره) را درک میکردند، ترور و شهید شدند و رفتند. یک زمانی یکی از دوستان در نجف خوابی دیده بود که برای مرحوم آیتالله بجنوردی نقل میکرد که خواب دیدم اطراف امام (ره) را آتش گرفته است و با دست خودش آتشها را خاموش میکند. وقتی برای مرحوم آیت الله بجنوردی این را نقل کرد ایشان فرمود یاران امام (ره) همه کشته میشوند.
دقت کنید وقتی عبدالناصر درگذشت، چه کسی جای او نشست؟ سادات جای او نشست که مهره امریکا بود. خط عبدالناصر محو شد. با انقلاب هم میخواستند همین کار را کنند. اگر ۴۰ سال است که انقلاب را داریم، چون اینها موفق نشدند.
یکی از خویشاوندان ما نقل کرد سال ۵۸ بود، در اتوبوس سوار شد و پشت سرم دو نفر نشسته بودند و انگلیسی صحبت میکردند و او نیز به انگلیسی مسلط بود، چون هند بوده است. میگفت با هم میگفتند فلانی فلان چیز را از بین برد و یکیشون گفت اگر در این موقعیت یک تخم مرغ را از بین ببریم، به انقلاب ضربه زدیم!
الان شما ببینید، دولت قبل هم این مسئله بود و الان هم وجود دارد. جوجه یک روزه را دفن میکردند. کسی پیگیری نمیکند این از کجا سرچشمه گرفته است، چه کسی دستور داده است، چه کسی پول داده است. اما از بین بردن هست برای اینکه مردم در فشار قرار بگیرند، مسئولین تحت فشار قرار گیرند، کسانی که میخواهند خدمت کنند تحت فشار قرار گیرند. مردم امروز باید باور کنند که دستهایی در کار است. انبارها احتکار میشود.
در صحبت هایتان گفته بودید یکی از آفتهای شناساندن امام (ره) سیاسی کاری است.
بله.
چه سیاسی کاریهایی در شناساندن امام (ره) شده است و چرا؟
یکی از چیزهای بسیار مهمی که امام (ره) مدنظر داشت، این آیه شریفه قرآن بود که خدا به پیغمبر فرمود «قم فانذر» و البته خویشاوندان خود را هم انذار کن. صحبتهای امام (ره) و اعلامیهها و سخنرانیها را نگاه کنید در همه انذار وجود دارد. از هوای نفس و جهنم و عواقب و ... سخن میگوید. چقدر درباره گرانفروشی و کم فروشی، ذخیره طلا و سکه در سخنرانیهای ما مطرح میشود؟ یعنی اینهایی که سرمایهشلن را میگذارند و دلار میگیرند و در خانه نگه میدارند، طلا میخرند و نگه میدارند به قیامت باور دارند؟ نه. چون این آیات برای آنها خوانده نشده است. به جرات میتوانم قسم بخورم که یک موی بدن امام (ره) راضی به این قضایا نبود که مردم رنج بکشند. تا آخر عمرش گریه میکرد که نتوانستم برای این مردم کاری کنم.
سیاسیکاریهایی که میگفتید، چیست؟
در رای گیری ها، در انتخابات، در مسائلی که مطرح میشود خلاف واقع میگویند و کسی نیست چیزی بگوید.
در معرفی امام (ره) چه کسانی سیاسی کاری کردند؟
خیلی ها!
فقط یک جناح بودند یا از هر دو طرف؟
خیلیها بودند. امام (ره) هم از دوست و هم از دشمن خورد. دوستان نزدیک ایشان به یک نوعی توطئه میکردند و دشمنان هم یک جور دیگر!
چند هفته پیش میزبان فرزند ارشد شهید مطهری بودیم. ایشان اشاره میکردند امام (ره) و پدر ایشان خیلی اعتقادی نداشتند که روحانیت وارد کار اجرائی شوند. ولی از سوی دیگر آقای هاشمی خیلی تاکید بر این امر داشت.
نه، آقای هاشمی هم خیلی مقید به این نبود. آقای هاشمی وقتی میدید که نیرو ندارد و این طلبه و آخوند جَنَم دارد و میتواند، اینها را میآورد. شهید بهشتی دنبال این بود که اگر حزب جمهوری تاسیس کردند، برنامه این بود نیرو در حزب بسازند، نیروهای کارآمد، اگر کنکاش کنید در بسیاری از امور انسان نمازخوان، متدین، خداباور و ... زیاد داریم، اما من وقتی اقتصاد نمیدانم ... اقتصاد علم است. معنای علم هم مشخص است؛ این دودوتا چهارتای علم را نمیتوانید تغییری بدهید. من بعنوان مسلمان و مجتهد و مرجع میتوانم بگویم اینجا اگر اینطور عمل کنید حرام است یا رباست. اما اینکه اقتصاد را به یکسری چیزها بند کنید نتیجه خراب میشود که امروز میبینیم. الان همه دانشمندان اقتصاددان دنیا میگویند ما بد عمل میکنیم و اقتصاد ما داغون است.
در جریان هستید که در مجلس شورای اسلامی در زمان نخست وزیری آقای مهندس موسوی عدهای مخالفت کردند و به قول خودشان ۹۹ نفر بودند که یکی از آنها مرحوم زوارهای بود و ایشان پشت تریبون مجلس رفت و گفت امام (ره) برای ما پوزه بند بزند! این تعبیرها را داشتند. مرحوم حاج احمد آقا میفرمود برای کاری پیش امام رفتم و مشورت کردم که به نظر شما برای این کار چه کسی صلاح است. فرمود زاورهای را بگذارید! چرا؟! چون امام «من» نبود. میخواست مشکل مردم حل شود.
در این ۴۳ سال به نظر شما ما با این همه موانعی که داشتیم و با این همه توطئهای که داشتیم خوب حرکت کردیم؟
امام (ره) میفرمودید نسبی حساب کنید، یعنی از رأس تا ساقه را جاسوس نگوییم! والله و بالله چنین چیزی نبود. فقط نفهمیدیم چه میکنیم. ما نسبی حساب کنیم. در هر دولتی در این ۴۳ سال خدماتی که شده است، با زمان مهندس موسوی و با نفت ۷-۶ دلار بشکهای و روزی ۸۰۰-۷۰۰ بشکه و ۸ سال دفاع مقدس یک دلار از هیچ بانک خارجی قرض نگرفتند و چطور مملکت را اداره کردند؟ لذا امام (ره) در مجموع نگاه میکنم که این دولت توانسته مشکل مردم را به حداقل برساند، لذا دولت را تائید میکرد. دولت مهندس موسوی اشکال نداشت؟ اشکال داشت، چه کسی است که اشکال نداشته باشد؟
دولت دفاع مقدس را بیان کردید، دولتهای دیگر چطور بودند؟
همه نسبی است. آقای هاشمی مگر در فشار نبود؟ نفت چند بود؟! اما آقای هاشمی دنبال این بود که برای مردم ایجاد شغل کند. حالا هی فحش به هاشمی میدهند که اشرافیگری را باب کرده است. هاشمی میخواست مردم گدا نباشند، میخواست مردم آقای خود باشند، درآمد داشته باشند؛ لذا دنبال سازندگی رفت تا ایجاد شغل و درآمد کند. خب طبیعی است وقتی دست خالی این کارها را کند، بودجه کم میآورد و تورم بالا میرود.
امام (ره) انقلاب و اسلامی را میخواست که بتواند دنیا را اداره کند. ما اسلامی میخواهیم که بتواند دنیا را اداره کند، نه به حرف بگوئیم دنیا را میخواهیم اداره کنیم. رفتار و کردار ما باید در حکومت باید چنان باشد که بتوانیم انقلاب را به معنای واقعی صادر کنیم. امام (ره) این را میخواست، هاشمی این مطلب امام (ره) را میفهمید. در کلیپهایی که اخیراً از هاشمی گذاشتند، کاملاً واضح است که چه میگوید.
یعنی شما برخی از انتقادات را که اشرافیت بین مسئولین از زمان بعد از جنگ و دوران سازندگی شروع شد، قبول ندارید؟
قبول دارم. ولی اجتنابناپذیر است! چون انسانها طبیعتاً طمعکارند. امام (ره) چه میکرد؟ با سخنان خودش جلوی طمع ما را ترمز میگذاشت که طمع کم شود. زمان آقای هاشمی قدری باز شد. ترمزها برداشته شد.
فکر میکردید حضرت آیت الله خامنهای بعد از امام (ره) به رهبری برسند؟
بله.
چطور؟
آقای خامنهای شاخصههایی دارد که دیگران ندارند. در زندگی خصوصی، در زندگی عمومی، در هوش سرشار خود این شاخصهها رادارد. آقای خامنهای هوش سرشار دارد. بسیاری از خوبیهایی را دارد که دیگران ندارند، نه اینکه کم دارند! به نظر من بهترین انتخاب در آن موقعیت بود. یک زمانی ایشان جلسه ائمه جمعه در قم، در حسینیه مرحوم آیت الله منتظری بود، ایشان صحبت کرد، زمان ریاست جمهوری ایشان بود. آنجا هم صحبت جناح چپ و راست بود. گفت وقتی این جناح را میروید، آخرش میرسید به یک دسته تندرو و به این جناح میروید در انتها تعدادی تندرو هستند. تعبیر تندرو را به خاطر ندارم، ولی شبیه این مضمون بود. ایشان میفهمید که این جناح بازی چطور است.
اسم آیت الله منتظری را بردید. چطور شد که امام (ره) چنین تصمیمی درباره ایشان گرفتند؟
قبل از ۷ تیر به اتفاق حاج آقا سجادی به جماران آمده بودیم. مرحوم شهید محمد منتظری را دیدیم، در نجف با هم مانوس بودیم. گفتیم محمدآقا در جریان بیت آقا (منتظری) خیلی افراد ... هستند. گفت شما لیستش را به من بدهید. یک ماه بیشتر طول نکشید که ایشان شهید شدند و ما نتوانستیم...
یعنی ایشان اراده را داشت؟
بله. با جدیت دنبال میکرد و میفهمید ما روی غرض و مرض چیزی نمیگوییم.
راز و رمز این ادامه انقلاب اسلامی و راز و رمز اینکه با اینهمه سختی انقلاب امام و نهضت امام تا اینجا جلو آمده است، چیست؟
اول اینکه باور کنیم، اراده الهی بوده است. منتهی باید باور کنیم که لئن شکرتم لازیدنکم... ما بر این دادههای الهی که تاکنون به ما داده باید شکرگذاری کنیم. در آبادان ساختمان میریزد از کجاها به آنجا میروند به کسانی که آنجا خدمت میکنند، آذوقه بدهند. شکر این نعمت را چه کسی به جا میآورد؟
یا مردم آبادان میآیند آنجا غذا درست میکنند!
این نعمتها را خدا داده است و باید شکرگذاری کنیم. وقتی شکرگذاری نکردیم خدای ناکرده سیلی میخوریم.
همانطور که امام (ره) فرمودند و شما هم بیان کردید ارزش این مردم بالاتر است.
خیلی بالا است. این قابل تصور نیست. این قابل محاسبه نیست.
اگر من اشتباه میگویم شما اصلاح کنید؛ امام (ره) با آن عظمت و بزرگی و خلوصی که داشتند، یک چیزی بنیان گذاشت به اسم جمهوری اسلامی که هر چقدر بخواهیم به کف آن برسیم، کف آن باز هم یک چیزهایی هست...
بله، یک اقیانوسی است.
که باید آن را باور کنیم.
امام (ره) این را باور داشت. امام (ره) وقتی میگفت رای، رای ملت است، باور داشت. خدا هدایت کند کسانی که مانع رفتن مردم سر صندوقهای رای میشوند؛ اگر مردم سر صندوقها بروند رای علیه خودشان بدهند و حتی رای به کسی بدهند که به ضرر خودشان باشد، ولی بروند رای بدهند، از رای ندادن ما خسارت میبینیم.
متولد ۱۳۱۹ در بم هستید؟
بله. مرحوم ابوی ما شاید اطلاع نداشته باشید، مجتهد مسلم بود و اجازات اجتهادی داشتند. ایشان در ۱۳۱۳ از نجف به ایران و کرمان آمد. اخوی بزرگ ما در کرمان متولد شد. اخوی دوم هم ۱۳۱۴ در کرمان متولد شد. مرحوم ابوی ما تصمیم گرفت به بم برود. آن هم دنبال این بود که مردم چه مشکلی دارند و مشکلات مردم را حل کند. مردم داروخانه نداشتند. یک عطاری بود که عصرها ۴-۳ ساعت در مغازه را باز میکرد. اولین کاری که مرحوم ابوی ما در بم انجام داد، این بود که داروخانه تاسیس کرد. البته ایشان، چون زبان فرانسه مسلط بود، در نجف خوانده بود...
با اینکه روحانی بودند!
بله. بیمارستان ساخت، کارخانه آرد درست کرد، کارخانه یخسازی درست کرد.
شما آنجا به دنیا آمدید؟
بله، قبل از من هم یک برادر داشتیم که در کودکی فوت کرد. دو سال و نیم بود. من هم تیرماه سال ۱۳۱۹ به دنیا آمدم.
فقط شما سه برادر بودید؟
یک خواهر داشتیم.
فقط شما روحانی شدید؟
بله.
به علاقه خودتان بود یا به توصیه پدر روحانی شدید؟
پدر هیچگاه در هیچ جا ما را مجبور نکرد شغلی را انتخاب کنیم، یا کاری را انجام دهیم.
پدر چه سالی به رحمت خدا رفتند؟
سال ۷۵ به رحمت خدا رفتند.
مادر خانه دار بودند؟
بله. ایشان ۷ سال از خانه درنیامد. برای کشف حجابی که اتفاق افتاد.
چه سالی ازدواج کردید؟
ما سال ۵۲ ازدواج کردیم.
یعنی دیر ازدواج کردید.
من ۳۳ ساله بودم.
چطور اینقدر دیر ازدواج کردید؟
نمیشد. خیلی جاها ما میرفتیم و نمیشد. خدا آیت الله بجنوردی را رحمت کند که یک زمانی به من فرمود اگر زن گرفتید سعی کنید زنی بگیرید که دوستش داشته باشید و علتش را هم میگفت. میگفت زنها اشتباهاتی دارند، ولی وقتی دوستشان داشته باشید خیلی سختگیری نمیکنید، ولی وقتی زن را دوست نداشته باشید سرشاخ میشوید. (میخندد)
مهریه چقدر بود؟
۱۲ هزار تومان.
خطبه عقد را چه کسی خواند؟
در حرم امیرالمومنین (ع) مرحوم امام (ره) و سید عبدالله شیرازی با هم خواندند.
حاج خانم را به توصیه آقای بجنوردی دوست داشتید؟
بله. الان هم دوستشان دارم.
در کار خانه کمک میکنید؟
بله، البته الان توان ندارم.
مثلا اهل غذا درست کردن هم بودید؟
بله. من غذا درست میکنم که کیف کنید.
چه غذایی درست میکند؟
هر غذایی که بخواهید.
چند فرزند دارید؟
ما ۶ فرزند داریم.
چند نوه دارید؟
۷ نوه دارم.
آقا پسرها روحانی هستند؟
نه. هیچ کدام روحانی نیستند.
با بچهها بحث میکنید؟
الان اینطور نیست. اگر جمع شوند بحث میکنیم.
با شما هم نظر هستند؟
نخیر. ما خیلی مقید نیستیم که باید همنظر باشیم. در همه امور سعی کردم که بر کسی تحمیل نکنیم.
تفریح شما چیست؟
الان هیچ تفریحی ندارم.
ورزش چطور؟
خیلی کم.
اهل تلویزیون هستید؟
دائم!
سریال و فیلم میبینید؟
بله.
چه سریالی بیشتر دوست دارید؟
محتوای این سریال «از سرنوشت» بسیار مطالب خوبی را منعکس میکند. یعنی همین چیزهایی که وجود دارد.
اهل پیگیری ورزش هستید؟
آن زمان که جوان بودیم ورزش میکردیم، اما الان توان نداریم.
فوتبالی هستید؟
فوتبالی و والیبالی بودیم.
پرسپولیسی یا استقلالی؟
هیچ کدام. ما بمی هستیم، هر کدام خوب بازی کنند تشویق میکنیم.
فعالیتهای انقلابی را از چه زمانی شروع کردید؟
بعد از رحلت مرحوم آیت الله بروجردی سال ۴۰ در چهلم ایشان به صورت جمعی با انجمن پیروان قرآن در مراسم ایشان شرکت کردیم. اولین بار که حضرت امام (ره) را زیارت کردم آن زمان بود. در مشهد سه نفر بودیم که اعلامیههای حضرت امام (ره) و آقایان مراجع را تکثیر میکردیم. آنجا یک فتوکپی اختراعی درست کرده بودیم. یک تکه شیشه، مرکب چاپ و روی شیشه پهن کردیم و ... را روی آن گذاشتیم و کاغذ میانداختیم و چاپ میکردیم. چندین هزار اعلامیه ما چاپ کردیم.
سال ۴۶ به نجف رفتید.
بله. پایگاه ما بیت امام بود.
چطور با حاج آقا مصطفی رفیق شدید؟
پیاده که به کربلا میرفتیم، به درس و بحث ایشان و درس اصول و تفسیر ایشان میرفتیم و واقعاً نابغهای بود.
آیت الله محمدرضا رحمت از یاران امام خمینی (ره) بله. معمولاً اینطور است. اصلا فکر این را نمیکردند، چون امام را نمیشناختند. حاج آقا مصطفی عالم، دانشمند و به روز بود و میگفتند حتما او خط به امام میدهد. بعد از شهادت حاج آقا مصطفی اینها متوجه شدند اینطور نبوده است.
ایشان را مسموم کردند؟
ایشان قبل از شهادت، مدتی به لبنان و سوریه رفت. هر چه بود آنجا انجام شد. بعد که ایشان برگشت خادمی که در منزل ایشان بود گفت ایشان دو مرتبه خون قِی کرد، به ایشان گفتم چرا دکتر نمیروید؟ فرمود مرگ را نمیتوان معالجه کرد.
امام اجازه کالبدشکافی ندادند.
نه، ما میگوییم مسموم کردند، چون وقتی در پزشکی قانونی رفتم جنازه ایشان خوابیده بود، تابوت آوردند که جنازه را در تابوت بگذارند، من دیدم که پای راست ایشان کبود است و فقط انگشت شست ایشان زرد است. پای چپ ایشان هم داشت کبود میشد و رگهای پیشانی ایشان هم کبود میشد. ما یقین کردیم ایشان را مسموم کرده اند. چیز دیگری که حرف ما را تائید کرد این بود بعد از مراسم، به عنوان نیابت از سوی امام نزد آقایانی میرفتیم که برای تسلیت آمده بود. من جمله نزد مرحوم آقا شیخ علی کاشف الغطا رفتیم. ایشان از علمای عراق بود و با دستگاه سروکاری داشت. ایشان نقل کرد که فلان دکتر گفت اگر سید (یعنی امام) اجازه دهند من کالبدشکافی میکنم و ثابت میکنم ایشان مسموم شده اند. این حرف نتیجه ما را تائید کرد. برای همین یقین به مسمومیت ایشان داریم.
آقای شیخ علی شاهرودی حاج آقا مصطفی را غسل دادند؟
بله. در کربلا حاج آقا علی شاهرودی غسل داد و آقای سید علی هم گفته بود رگ پشت ایشان کبود شده است.
با ایشان زیاد اربعین میرفتید.
بله.
به غیبت بسیار حساس بودند؟
کوچکترین احتمالی که میداد میخواست غیبت شروع شود بحث را میچرخاند و عوض میکرد. حاج آقا مصطفی میگفت که من داخل منزل رفتم و دیدم امام (ره) پشت پنجره نشسته و فکر میکند. عرض کردم به چه چیزی فکر میکنید؟ امام (ره) به هیچ چیزی! گفتم مگر میشود آدم به هیچ چیزی فکر نکند. امام (ره) فرمود فکر من دست خودم است و هر وقت خواستم فکر خوب میکنم و هر وقت نخواستم فکر نمیکنم. امام (ره) عارف عملی بود، عارف بود، نه عارف کشکول و فلان این حرفها. عرفان عملی امام (ره) داشت یعنی تمام وجود ایشان عرفان بود.
شما در عراق زندانی شدید؟
بله. چندین مرتبه.
یک زمانی که زندان بودید حاج آقا مصطفی خواب شما را میبیند.
بله. در زندان آخری که زندانی بودم وقتی بیرون آمدم، خدمت حضرت امام (ره) رفتم و ایشان برخلاف همیشه سوال کردند آنجا چطوری شما را شکنجه میکردند؟ گفتم با کابل به پاهای من میزدند. از خدمت امام (ره) بیرون آمدم فهمیدم حاج آقا مصطفی خواب دیده من از زندان آزاد شدم و من را خدمت حضرت امام (ره) برده و جورابهای من را درآورده و نشان حضرت امام (ره) داده است. امام (ره) میخواستند ببینند رویای مصطفی صادق است، یا خیر.
گفته بودید حاج آقا مصطفی به شدت روی کسانی که با ساواک همکاری داشتند و تفکرات انحرافی داشتند، حساس بودند.
بنی صدر گاه گاهی به نجف میآمد. یک سفر آمده بود که شاید سفر آخرش بود، مرحوم حاج آقا مصطفی گفته بود اگر کار دست او بیفتد خطرناک است.
پسر حاج آقا مصطفی چه کار میکند؟
متاسفانه رفقای خوبی در نجف نداشت. یک مرتبه به او تذکر دادم، ولی او فکر میکرد خودش را میتواند حفظ کند. بعد که به ایران آمد همان رفقا دور او را گرفتند و او را آلوده کردند.
امام یکبار برخورد جدی با ایشان کردند.
بله؛ ایشان یک بار در مشهد سخنرانی کرد و به امام (ره) اطلاع دادند امام (ره) فرمود ایشان را دستگیر کنند و گفته بودند مسلح است و گفته بودند اگر دست به اسلحه برد، او را بزنید.
فرزند حاج آقا مصطفی که امام (ره) دوست داشتند و نوه ایشان را دوست داشتند، سر این قصه شوخی نداشتند؟
بله. امام (ره) درباره دین و اسلام شوخی با احدی نداشتند.
و امام به سمت کویت میروند ...
بله. ۴-۳ ساعت قبل از آن یکی از یاران امام (ره) منزل ما در زد و گفت به منزل مرحوم فردوسیپور بیایید. ما آنجا رفتیم و دیدیم دوستان خودی جمع هستند و گفتند امام (ره) تصمیم گرفتند از نجف هجرت کنند و گفتند بچههای من اطلاع داشته باشند. قرار شد اول به کویت تشریف ببرند و از آنجا تصمیم بگیرند و هر جا خواستند بروند.
شما فرانسه نرفتید تا به تهران رفتید؟
بله.
چند روز قبل از ورود امام بود؟
من ۵۸ آمدم.
فکر میکردید انقلاب ۲۲ بهمن پیروز شود؟
هیچ کسی فکر نمیکرد. نه امام (ره) و نه دیگران فکر نمیکردند.
سال ۶۰ به عنوان امام جمعه تنکابن انتخاب شدید.
بله.
چطور انتخاب شدید؟
مرحوم آشیخ عباس شیرازی به قم در منزل ما آمد، چون امام جمعه قبلی تنکابن ۶ ماه امام جمعه بود، مطرح کردند و من استخاره کردم و خوب آمد.
زمان جنگ چطور بود؟ جبهه هم رفتید؟
بله.
سال ۶۸ هم بعد از ارتحال امام تنکابن ماندید و به درس و بحث پرداختید.
بله.
به ریاست جمهوری آقای هاشمی رای دادید؟
بله.
فکر میکنید ایشان خوب کار کردند؟
بله.
دوره دوم آقای هاشمی چطور؟
همینطور بود.
سال ۷۶ به چه کسی رای دادید؟
به آقای خاتمی رای دادم.
به نظر شما آقای خاتمی چطور کار کردند؟
آقای خاتمی بهترین کار را کرد. متعادلترین کار را انجام داد. بحث حذف یارانهها را به آقای خاتمی هم فشار آوردند و ایشان به دانشگاه دستور دادند که بررسی کنند.
زمان احمدی نژاد به چه کسی رای دادید؟
من به آقای هاشمی رای دادم.
در سال ۸۸ به چه کسی رای دادید؟
معلوم است دیگر. (میخندد)
به نظر شما آقای موسوی میتوانست بهتر عمل کند؟
به نظرم میتوانست. برخی ایشان را آنتریک کردند.
سال ۹۲ به آقای روحانی رای دادید؟
بله.
از رای خود راضی بودید؟
بله. ۷۰ هفته پنج شنبهها چیزهایی که افتتاح کردند و تکمیل کردند را بررسی کنید و چند مورد را در صداوسیما بیان کنید.
همه این موارد گفته شد.
گفته شد، اما در مقابل چه شد؟
پخش شد که شما دیدید.
بله. آن زمان بود. بعد خدمات را بیان کنید. به دیگران ظلم نکنید. آقای نوری نقل میکرد که بعد از ۱۷ شهریور پیش آیت الله بهشتی رفتیم که تعداد شهدا را دست بالا بگیرند. شهید بهشتی فرمود مگر جایز است که کسی را متهم کنیم؟ این انقلاب را میخواستیم. مگر جایز است الان خدمت کسی را سرپوش بگذارند؟
نباید خدمات را زیرسوال برد. باید از خدمات تقدیر کرد. باید کسانی که نسبت به انقلاب بیمعرفتی میکنند...
بله خب، آنهایی که بی معرفتی به انقلاب میکنند. چون آقای فلانی اینطور هستند پس آخوندها فلان هستند. همین حرفی که امام بیان میکنند. بگوئیم فلان آخوند یا فلان معلم بد است نه اینکه بگوئیم معلمها یا آخوندها بد هستند.
گفتید بهترین راه شناخت امام صحیفه (وصیتنامه ایشان) است.
بله.
اگر بخواهید یک نکته از صحیفه بگوئید که لُب کلام شناخت امام است چه میگوئید؟
میخواهم بگویم امام (ره) بر آن چیزی که تاکید داشت این بود که خدا در ریز و درشت کارهای خود در نظر داشته باشید. بگوئید خدا راضی است من این حرف را بزنم، خدا راضی است من این کار را بکنم؟ خدا راضی است من اینجا بروم؟ خدا راضی است؟ این زیاد نیست. خود امام (ره) اینطور بودند.
از حاج احمد آقا نگفتید. ایشان در رفتار و ولایتپذیریاش الگو بود.
بله. آن چیزی که امام (ره) میگفت حاج احمد آقا باور داشت که از ولایت فقیه دفاع کند.
بعد از امام به معنای واقعی دفاع میکرد.
بله. این باور حاج احمدآقا بود. حاج آقا منتظری از ولایت فقیه دفاع میکرد، او مبدع ولایت فقیه بود. اینکه هر نسبتی را به هر کسی میدهند درست نیست. چه کسی است که اشتباه نداشته باشد؟
برای بسیاری جالب بود که بعد از رحلت آیت الله منتظری، مقام معظم رهبری پیام ویژهای دادند.
بله. ایشان باور دارند. استاد ایشان بود.
ولی آن نکاتی که امام را از آیت الله منتظری ناراحت کرد، آنها لطمه زد.
بله. مسئله سید مهدی هاشمی بود که واقعا به آقای منتظری صدمه زد. وقتی آقای سید مهدی هاشمی در زمان شاه زندان بود و محمد منتظری میخواست جلسهای بگذارد که به حمایت از او ... امام (ره) هم فرمود دوستان من اگر شرکت کنند منزل من نیایند. من حساس شدم و دو نوار سید مهدی هاشمی که به نجف آمده بود را گوش دادم. دیدم دقیقاً ریشه همه چیز را میزند.
این خیلی مهم است. امام در زمان شاه این را بیان کرده بودند. یعنی قبل از اینکه ایشان مرتکب خیلی از اشتباهات شوند.
بله. آن زمان اینها شمسآبادی را در اصفهان ترور کرده بودند.
این دید حکیمانه امام (ره) را میرساند.
بله. واقعا امام (ره) با نور خدا میدید.
خیلی ممنونم. من خداحافظی میکنم، اما به رسم دستخط برنامه با دستخطی که آیت الله رحمت برای ما مینویسند به پایان میرسد.
«بسم الله الرحمن الرحیم.
با عنایت پروردگار و توجهات ولیعصر ارواحناه فداه، توفیق روزافزون تمام عزیزان دست اندکار را از خداوند متعال مسئلت نموده و امیدوارم خدا را در همه امور مدنظر داشته باشند و حقیر را از دعای خیر خود فراموش نکنند.
والسلام علیکم و رحمه الله.
ملتمس دعا
محمدرضا رحمت».