سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

گنج یاب‌ها چقدر مورد اعتماد هستند؟

یک باستان‌شناس می‌گوید ادعای گنج‌یاب‌ها در فضای مجازی دروغ است.

آن‌هایی که اهل مطالعه باستان‌شناسی هستند و دستی در آتش دارند به احتمال زیاد حامد وحدتی‌نسب را می‌شناسند. او سال‌هاست که در حوزه انسان‌شناسی پیش از تاریخ و باستان‌شناسی دوران پارینه‌سنگی در ایران فعالیت می‌کند. دکتر وحدتی‌نسب، استاد تمام و مدیرگروه باستان‌شناسی در دانشگاه تربیت‌مدرس است.

 شروع فعالیت‌های باستان‌شناسی، اهمیت این علم در ایران، قدمت انسان در کشور ما و … از زمره مسائلی هستند که با این باستان‌شناس در مورد آن‌ها صحبت‌کردیم.

چه چیز باعث شد که به باستان‌شناسی علاقه‌مند شدید؟
خودم که خوب یادم نمی‌آید و خاطرات گُنگی دارم، اما مادر برایم تعریف می‌کرد که در دوران کودکی تمام بازی‌هایم در باغچه حیاط خانه خلاصه می‌شد، یعنی مدام اسباب‌بازی‌هایم را زیر خاک دفن و سپس با حفاری شروع به جست‌وجو برای پیداکردنشان می‌کردم. بزرگ‌تر که شدم بیشتر وقتم را صرف خواندن کتاب‌های علمی، تاریخی و باستانی می‌کردم و تمام غصه‌ام این بود که چرا همه محوطه‌های تاریخی کشف شده و دیگر چیزی برای اینکه من کشف کنم باقی نمانده است. در شروع دوران دبیرستان با آنکه دوست داشتم در رشته علوم انسانی درس بخوانم تا بتوانم در کنکور رشته باستان‌شناسی را انتخاب کنم، اما تب رشته‌های ریاضی و تجربی چنان داغ بود که من را وادار کرد رشته تجربی را انتخاب‌کنم. با این وجود هر جا کتابی درخصوص انسان‌های پیش از تاریخ می‌دیدم از دستش نمی‌دادم و این مباحث برایم به‌شدت جالب بود.

چه شد که سرانجام به باستان‌شناسی رسیدید؟
من در آزمون کنکور دانشگاه، زیست‌شناسی دانشگاه تهران قبول شدم و این شاید مسیری بود که می‌توانست من را به سمت علایقم سوق‌دهد. پایان‌نامه دوره کارشناسی را با وجود آنکه اجباری نبود، با موضوع دگرگشت (تکامل) انسان ارایه دادم. کارشناسی‌ارشد را در رشته زیست‌شناسی ادامه دادم و در آن زمان بود که علاقه‌ام به موضوع دگرگشت انسان و انسان‌های پیش از تاریخ شدیدتر شد. در سیر پژوهش برای پایان‌نامه کارشناسی ارشدم توانستم به گزارش‌های باستان‌شناسانی که در غار‌هایی که قبل از انقلاب توسط گروه‌های خارجی کاوش شده بود، دست پیدا کنم و طی یک سال به‌طور فشرده به بازدید از بسیاری از این محوطه‌ها دست زدم. در سال ۱۳۷۸ وقتی همراه با دوستی برای بازدید از غار کمیشان به آنجا رفتم و شب بیرون غار چادر زدیم، نیمه‌های شب، آنقدر از مردم محلی سنگ خوردیم که ناچار به ترک شبانه آنجا شدیم! آن روز حتی فکرش را هم نمی‌کردم که ۱۰ سال بعد (بهار ۱۳۸۸) به‌عنوان سرپرست کاوش یک گروه باستان‌شناسی دوباره به آنجا برگردم.

مدارک بعدی علمی را در خارج از کشور خواندید، چرا تصمیم گرفتید برای رسیدن به هدف‌تان راهی دیار غربت شوید؟
در میان نوشتن پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خیلی تصادفی از طریق یک ایمیل با پروفسور دونالد جوهانسون یکی از استادان بزرگ دگرگشت انسان در موسسه پیدایش انسان در دانشگاه ایالتی آریزونای آمریکا و کاشف سنگواره لوسی آشناشدم. مکالمات ما چند ماهی ادامه پیدا کرد و درنهایت روزی که قرار بود از پایان‌نامه‌ام دفاع کنم ایشان به همراه یکی از استادان نام‌آور باستان‌شناسی پارینه‌سنگی جهان (پروفسور جفری اندرسون کلارک) به ایران آمدند تا در جلسه دفاع من حاضر شوند. به خاطر آنکه آن‌ها در جریان پایان‌نامه من قرار بگیرند، دفاع را به زبان انگلیسی انجام دادم و همین مسأله باعث شد پنج نمره از نمره نهایی پایان‌نامه‌ام توسط استاد راهنمای ایرانیم (زنده‌یاد پروفسور محمد بلوچ) کسر شود. اما ارایه پژوهش‌های من به آن دو استاد باعث شد تا آن‌ها من را برای ادامه تحصیل به دانشگاه ایالتی آریزونا دعوت کنند. در این دانشگاه بود که به‌صورت رسمی یک سال باستان‌شناسی پارینه‌سنگی خواندم و در ادامه دکترای انسان‌شناسی پیش از تاریخ گرفتم که ملغمه‌ای از انسان‌شناسی و باستان‌شناسی است.

با توجه به پیشرفت علم فکر می‌کنید تا چند درصد از ناشناخته‌های پیش از تاریخ شناخته شده است؟
بسیار کم، زیرا بخش بزرگی از عناصر و یادگار‌های تمدن انسانی هنوز در زیر خاک باقی مانده است. البته ما به نسبت پیشینیان‌مان درباره روند‌ها و اتفاقات پیش از تاریخ تصویر بسیار واضح‌تری داریم و بخش‌های زیادی از پازل‌مان تقریبا حل شده است. یعنی مثلا می‌دانیم که مصر چگونه مصر شد، ایران چگونه ایران شد و میان‌رودان چه مسیری را طی کرده تا به اینجا رسیده است. اما با این وجود، هنوز هم پرسش‌های زیادی در این حوزه وجود دارد که پاسخ مشخصی برای آن‌ها پیدا نشده است و این نشان می‌دهد هم باستان‌شناسان امروزی و هم باستان‌شناسان نسل‌های آینده کار‌های زیادی برای انجام‌دادن دارند و باید پاسخ پرسش‌هایی که هنوز نتیجه آن مشخص نیست، پیدا کنند.

در باستان‌شناسی هم اشیای فرهنگی مورد مطالعه قرار می‌گیرند و هم بقایای انسانی، بررسی بقایای انسانی تا چه اندازه می‌تواند در یافته‌های باستان‌شناسی موثر باشد؟
باستان‌شناسی بنابه تعریف مطالعه آن چیزی است که انسان از خود به جا گذاشته است که می‌تواند شامل ادوات، ظروف، معماری، تدفین و … باشد که قدمت آن‌ها در هر جغرافیایی متفاوت است. مثلا در ایران اگر شئی ۱۰۰ سال قدمت داشته باشد، وارد حیطه باستان‌شناسی می‌شود. اما فراتر از این، هدف اصلی باستان‌شناسی مطالعه اشیا نیست، بلکه هدف آن است که از مطالعه این اشیای به جای مانده از انسان، به نحوه زندگی، باورها، معیشت، روابط اجتماعی، جابه‌جایی‌ها و مهاجرت‌ها و ده‌ها مورد دیگر پی برد. در واقع هدف اصلی در باستان‌شناسی، انسان است، نه اشیای به‌جای مانده از انسان.

پرسش‌های اصلی یک باستان‌شناس که منجر به انجام کاوش یا بررسی یا انجام کار میدانی شده عبارتند از: چه کسانی در آن محوطه زندگی می‌کردند؟ چه کار‌هایی انجام می‌دادند؟ آداب و سنن آن‌ها چه بود؟ چرا آنجا را برای زندگی انتخاب کرده بودند؟ چه می‌خوردند؟ چگونه ازدواج می‌کردند؟ و…

در واقع بازسازی جامعه انسانیِ که دیگر در آن محوطه زندگی نمی‌کنند، مدنظر باستان‌شناسان است. در واقع به قول رابرت بریدوود فقید باید گفت که باستان‌شناسی، همان انسان‌شناسی است، با این تفاوت که انسان‌های مورد بررسی آن مرده‌اند و دیگر در این زمان زندگی نمی‌کنند.

اما در ایران علم انسان‌شناسی از باستان‌شناسی جدا شد، یعنی آن شاخه‌ای که قرار بود از طریق مطالعه مواد فرهنگی به بازسازی جامعه انسانی بپردازد (باستان‌شناسی) از علمی که مشخصا در مورد ریخت و قیافه و فرهنگ انسان تحقیق می‌کرد (انسان‌شناسی)، هریک راهی مجزا را در پیش گرفتند. این قطع ارتباط در ایران منجر به این شد که در بسیاری از موارد، باستان‌شناسان در شئی درجا بزنند و به فرهنگ و جامعه انسانیِ نهفته در پسِ اشیا کمتر بپردازند. این درحالی است که در بیشیه مکاتب باستان‌شناسی مدرن، خود باستان‌شناسی زیرمجموعه‌ای از انسان‌شناسی است. یعنی ابتدا دانشجویان ملزم به خواندن انسان‌شناسی در دانشگاه هستند و نام دپارتمان هم انسان‌شناسی است و نه باستان‌شناسی، سپس افراد به سبب علاقه به‌صورت تخصصی به هریک از زیرشاخه‌های انسان‌شناسی مانند: باستان‌شناسی، انسان‌شناسی فرهنگی، دیرین-انسان‌شناسی و زبان‌شناسی خواهند پرداخت.

با توجه به تخصص شما که درخصوص انسان‌های پیش از تاریخ کار می‌کنید، سابقه حضور انسان در ایران به چند هزار سال قبل برمی‌گردد؟
اگر به کتاب‌های کلاسیک و قدیمی باستان‌شناسی رجوع‌کنید یکسری اعداد و ارقام مطرح‌می‌شود، به‌طور مثال منطقه‌ای در خراسان به نام کشف رود وجود دارد که ادعاشده اشیای به دست آمده در این منطقه (در شکل دست‌افزار‌های سنگی) مربوط به ۸۰۰ هزار سال پیش است. در سال‌های اخیر، بسیاری از این ادعا‌ها بازنگری و بازبینی و مشخص شده که هیچ‌یک از این سن‌سنجی‌های ارایه‌شده برمبنای یافته‌های علمی نیست.

وقتی در مورد حضور انسان در ایران صحبت‌می‌کنیم باید به دو موضوع توجه کنیم: ما نشانه‌های حضور انسان در ایران را از دو راه پیگیری‌می‌کنیم؛ اول مواد فرهنگی که این انسان‌ها در شکل ابزار‌های سنگی از خودشان به جای گذاشته‌اند و دوم بقایای بدنی به جای مانده از خود انسان‌هاست. قدیمی‌ترین شواهد بدنی انسانی که در ایران پیدا شده مربوط است به کاوش‌های مشترک تیمی از ایران و فرانسه در غار قلعه‌کرد قزوین (به سرپرستی اینجانب و دکتر ژیل بریون از موزه انسان‌شناسی پاریس) که در میان آن دندان شیری کودک انسان نئاندرتال را آنجا پیدا کردیم و آنالیز‌ها نشان داد که این دندان متعلق به یک کودک ۸ یا ۹ ساله نئاندرتال بوده و قدمتی نزدیک به ۱۵۰ هزار سال پیش دارد.

اما باید توجه داشت که کاوش در این غار به اتمام نرسیده و هنوز لایه‌های زیرین با قدمت بیشتری وجود دارند که سن‌سنجی ابتدایی از آن‌ها حاکی از این است که انسان در محدوده جغرافیایی ایران حداقل بیش از ۳۰۰ هزار سال پیش حضور داشته است. گرچه این دندان قدیمی‌ترین مدرک بدنی حضور نوعی از انسان در ایران است، اما پیرامون ایران هم سنگواره‌های انسان‌های پیش از تاریخ با قدمتی به مراتب فراتر از ۳۰۰ هزار سال پیدا شده است. در گرجستان محوطه دمانیسی با قدمت یک‌میلیون و ۷۰۰ هزار سال پیش وجود دارد. در ترکیه محوطه اوچاگیزلی با قدمت ۸۵۰ هزار سال و در تاجیکستان و ازبکستان نیز محوطه‌هایی با قدمت ۹۰۰ هزار سال پیدا شده است. از سوی دیگر در آسیای جنوب‌شرقی و در محدوده جزیره جاوه در اندونزی محوطه‌هایی با قدمت یک‌میلیون و ۸۰۰ هزار سال و منتسب به نوعی از انسان به نام انسان راست قامت داریم و می‌دانیم این نوع انسان نخست در آفریقا زندگی و از آنجا مسیر حرکت خود به سمت شرق را آغاز و برای رفتن به سمت شرق، بی‌تردید از فلات ایران نیز عبور کرده است. منتهی به جهت دیرینگی سنگواره‌های این نوع انسان و نبود کار پژوهشی منسجم هنوز نتوانسته‌ایم سنگواره‌ای از آن پیدا کنیم. البته در بسیاری از مناطق ایران ابزار سنگی‌های منتسب به این انسان شناسایی شده است و تقریبا با قطعیت می‌توان گفت نوعی از انسان راست‌قامت از حوالی دومیلیون سال پیش در ایران زندگی می‌کرده است و بعد از آن نیز انسان‌های دیگری در ایران زندگی کرده‌اند که مشهورترین آن‌ها همان انسان نئاندرتال است که ۳۰۰ هزار سال پیش در خاورمیانه و اروپا زندگی می‌کرده و از حوالی ۴۵ هزار سال پیش، انسان هوشمند هوشمند (جد مستقیم همه ما) وارد ایران می‌شود که شواهد آن در داخل ایران از محوطه‌هایی همچون غار‌های پبده، بوف و یافته گزارش شده است.

تخصص اصلی شما بررسی محوطه‌های باستانی است که بقایای انسان نئاندرتال در آن کشف شده است، آیا می‌توان گفت انسان امروزی (انسان هوشمند هوشمند) ویژگی‌های خاصی به‌صورت مشترک با نئاندرتال‌ها دارد؟ یا حتی می‌توان گفت ایرانی‌ها ویژگی‌های خاصی از نئاندرتال‌ها دارند؟
پژوهش‌هایی که بتواند مستقیما به این سوالات پاسخ دهد، به خصوص در حوزه ایران، هنوز انجام نشده است. اما می‌توان گفت در ژن‌های انسان‌های هوشمند هوشمندِ اجداد ما و تمام جامعه بشری که اکنون در روی کره‌زمین زندگی‌می‌کنند، ژن‌هایی از انسان نئاندرتال وجود دارد، مانند ضخامت پوست، استعداد ژنتیکی برای افسردگی، استعداد به انواع آلرژی و موی قرمز.

با توجه به شرایط اقلیمی و وجود زلزله و طوفان‌هایی که در سالیان متمادی در کشور ما رخ داده است، بسیاری از آثار و بقایای این انسان‌ها می‌توانسته از بین رفته باشد. آیا این ماجرا کار و روند پیداکردن بقایای این انسان‌ها را سخت‌تر نمی‌کند؟ آیا عوامل زمین‌شناختی این بقایا را جابه‌جا نکرده است؟
تغییرات اقلیمی و زمین‌شناسی در حوزه کار باستان‌شناسی بسیار اثرگذار است. سیل و زلزله از آغاز تاریخ بار‌ها رخ داده و حتی منجر به از بین‌رفتن بسیاری از انسان‌ها و مراکز فرهنگی زیست انسان در سرزمین ایران هم شده است. اما هنر در رشته باستان‌شناسی این است که تشخیص بدهیم آنچه امروز در یک منطقه پیدا می‌کنیم متعلق به همان منطقه است یا جابه‌جا شده است. تشخیص این مسأله یکی از مهم‌ترین مهارت‌های یک باستان‌شناس است. تشخیص این مهم می‌تواند با کمک یک متخصص زمین-باستان‌شناسی انجام گیرد. به‌طور مثال شانس تکان خوردن و جابه‌جایی آثار و بقایای باستانی در یک غار کمتر از مکانی در کنار یک رودخانه یا دریاچه است. مثلا اگر ابزارسنگی را در بستر یک رودخانه پیدا کنیم، قطعا تردید نداریم که این ابزارسنگی از بالادست شسته شده و به پایین آمده است. اما زمانی که در غار کار می‌کنیم از نوع رسوب‌گذاری، نوع قرارگیری لایه‌ها و جنس رسوبات می‌توان فهمید که آیا این اشیا متعلق به همان مکان است یا اینکه از مکان دیگری به این غار منتقل شده است.

آیا کاوشگران خارجی که برای بحث باستان‌شناسی به ایران می‌آیند، نگاه‌شان نسبت به ایران با آنچه جوامع غربی از کشور ما در اذهان مردم‌شان تزریق می‌کنند، متفاوت است؟
عموما باستان‌شناسان در هر جای دنیا که باشند نگاه‌شان به آن جامعه نسبت به مردم عادی متفاوت است. کسی که انسان‌شناسی و باستان‌شناسی خوانده، تعاملات فرهنگی را یاد گرفته است، احترام به دیگر فرهنگ‌ها را می‌داند و اتفاقا این تفاوت‌های فرهنگی برای او جذاب است. بنابراین، این افراد ماهیتا تفاوت زیادی دارند با افرادی که اطلاعات‌شان را تنها از رسانه دریافت می‌کنند؛ بنابراین عموما (نه همگی) باستان‌شناسان و انسان‌شناسانی که به ایران می‌آیند به اهمیت فرهنگی ایران واقفند. ایران در یک چهارراه جغرافیایی واقع شده است. زمانی که نخستین انسان‌های راست‌قامت از آفریقا خارج شدند، در مسیر گسترش خود به سوی شمال (قفقاز و اروپا) و شرق (هند، چین و اندونزی)، باید از فلات ایران عبور می‌کردند. کسی که برای بحث باستان‌شناسی به ایران می‌آید طبیعتا متخصص این حوزه است و در دوران تحصیل‌اش درباره ایران و اهمیت آن در کتاب‌های درسی‌اش مطالب زیادی خوانده است. به همین دلیل عمدتا این افراد با نگاه واضحی به ایران می‌آیند و ناآشنا با فرهنگ و تمدن غنی ایران نیستند و اتفاقا این فرهنگ کهن خیلی هم برایشان جذاب و با اهمیت است.

برای نمونه من خود بیش از ۱۰ سال است که با گروهی از باستان‌شناسان فرانسوی کار می‌کنم. نمی‌توانم بگویم این فعالیت‌ها در طی ۱۰ سال گذشته بدون هیچ مشکلی بوده، چراکه بالاخره یک نگاه تاریخی از بالا به پایین همواره در غربی‌ها نسبت به ایران وجود داشته و دارد. این نگاه ریشه در تاریخ دارد و بسیار کهنه است. چیزی که می‌تواند این نگاه را خنثی کند، قدرت و دانش باستان‌شناسان ایرانی و تسلط آن‌ها به کار و محوطه باستانی است. اگر باستان‌شناسان ایرانی بتوانند این تسلط را به باستان‌شناسان خارجی که با آن‌ها کار می‌کنند، اثبات کنند، آنگاه می‌توانند فرمان را به دست گیرند. هرگز نباید فراموش‌کنیم که اینجا کشور ما و خاک ما است و آن‌ها باید از قوانین ما تبعیت کنند.

آیا در ایران گنج داریم و تا به حال پیش آمده که هنگام کاوش به اشیایی برخورد کنید و قصد فروش آن را داشته باشید؟
خیر، در حوزه کار تخصصی من تنها استخوان‌های شکسته جانوران و ابزار‌های سنگی وجود دارد و اشیایی که به دست می‌آید هیچ‌کدام ارزش مادی ندارند. با این حال، چنانچه در لایه‌های باستانی به اشیایی از جنس زر و سیم هم برخورد کنیم، وظیفه اخلاقی و ذاتی رشته ما است که آن‌ها را تحویل امین اموال استان مربوطه دهیم.

۹۹ درصد ادعا‌هایی که افراد علاقه‌مند به گنج و دفینه می‌کنند، کاملا دروغ محض است. اگر از این افراد بپرسید تا به حال به چشم خودتان گنج دیده‌اید؟ یا به دروغ می‌گویند بله یا همیشه ادعا می‌کنند دوستی، رفیقی، فامیلی یا همسایه‌ای داشتند که این گنج‌ها را دیده است. مهم‌ترین جابه‌جایی‌های مالی در این بیزینس سراسر شیادانه، نه پیداکردن گنج، بلکه خرید و فروش نقشه‌های دروغین و پرداخت‌های مالی گزاف برای خرافه‌هایی همچون باطل‌کردن طلسم، ارتباط با موکل، دورکردن اجنه پیرامون دفینه و …. است. ماحصل کار این فریب‌خوردگانِ در سودای دفینه، بربادرفتن مقادیر زیادی پول، انرژی، سلامت و از همه مهم‌تر ایراد صدمات جبران‌ناپذیر بر پیکره محوطه‌های باستانی کشور و نابودی بخش مهمی از تاریخ، فرهنگ و هویت ایران است.

منبع: شهروند آنلاین

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.