خدمت شما بینندگان و ارجمند سلام عرض میکنم. به برنامه دستخط خوش آمدید. این هفته در خدمت چهرهای هستیم که در بازه زمانی مسئولیتی سنگین به عهده او بوده که الان یکی از موضوعات روز کشور هست و میتوانیم در مورد موضوعات روز به خصوص گرانیهایی که دارد به وجود میآید، از تجربیات ایشان بهرهمند شویم و با ایشان صحبت کنیم.
به قول انقلابیها و پنجاه و هفتیها، از جهادیهای قدیم است و از سال ۵۸ در جهاد سازندگی مسئولیتهای مختلفی را تجربه کرده، در کمیتههای مختلف و همچنین رئیس سازمان جهاد سازندگی استان خوزستان، رئیس سازمان امور عشایری، مسئول طرح خودکفایی گندم و در دولت نهم وزیر جهاد کشاورزی بوده است. الان هم مسئولیتی بر عهده دارند که در مورد آن با ایشان صحبت خواهیم کرد. گفتنیهای فراوانی برای ما هم از امروز، هم از گذشته و هم از آینده خواهد داشت. با ما همراه باشید.
در خدمت آقای مهندس محمدرضا اسکندری هستیم که الان مدیر عامل منطقه آزاد اروند هستند اما همه ایشان را به عنوان وزیر جهاد کشاورزی دولت نهم میشناسند که من بخشهایی از مشخصات کاری و سوابق کاری ایشان را در آغاز برنامه ارائه کردم.
سلام؛ آقای اسکندری خوش آمدید.
بسم الله الرحمن الرحیم، بنده هم خدمت شما و بینندگان عزیز سلام عرض میکنم.
با این سوال شروع کنم، دوست داشتید در این شرایط وزیر جهاد کشاورزی باشید؟
خیر. دقیق بگویم، نه، چون به هر حال یک دوره آن را تجربه کرده بودم،
دوره سختی هم هست به خصوص در این دو هفته، ذکر خیری هم از آقای ساداتینژاد کنیم که با دوستانشان دارند کار میکنند، کار سختی دارند، هم اقناعسازی مردم از یک طرف سخت است و هم اینکه یک مقدار شرایط، شرایط خاص و به هم ریختهای است؟
اعتقاد من این است اگر وزیر جهاد کشاورزی بخواهد پاسخگوی مشکلات و مسائل مردم باشد، باید بتواند در اختیاراتش خوب عمل کند. الان فرضا در بعضی از مسائل - خود من هم در آن دوره بودم - شما نمیتوانید به اختیاراتی که دارید عمل کنید، یعنی موانعی سر راه شما قرار میگیرد و آن موانع باعث میشود که نتوانید آنچه را که باید باشید، باشید؛ به همین دلیل من گفتم خیر، والا خدمت به کشور .... ما سرباز جمهوری اسلامی هستیم، لذا لازم باشد حضور داریم ولی به دل باشد، در آن جایگاه، نه.
ولی الان وزارت جهاد کشاورزی نسبت به دوره شما اختیاراتش بیشتر است، الان مسئولیت تنظیم بازار هم دارد؟ درست است، دوره شما این گونه نبود؟
بله در آن مقطع تنظیم بازار در وزارت بازرگانی بود. من همیشه اعتقادم این بوده و هست که باید با تولید داخل بازار را تنظیم کنیم. در یک مقطعی در دولت قبل، یا بعضاً حتی در دولت دهم، دیدگاه این بود که هر جا نیاز بود بلافاصله وارد کنیم؛ خب این یک مقدار مشکلاتی را در تولید کشور به وجود میآورد.
اعتقاد ما این است که کشور این ظرفیت را دارد، اگر به تولید داخلی توجه شود میتواند نیازهای کشور را تأمین کند، نه تنها نیازهای این جمعیتی که هست، من این را امروز نمیگویم در همان مقطعی که در دولت بودم و قبل از آنکه مجری طرح گندم بودم، اعتقادم این بود که اگر کشور از ظرفیتهایی که دارد، از ظرفیتهایی که به فعل درآمده درست استفاده کند، میتواند به راحتی غذای ۳۰۰ میلیون جمعیت را تأمین کند.
ممکن است از شما بپرسند آقای اسکندری که الان دارید این حرف را میزنید، شما الان در یک زمانهای هستید که در ۳-۲ سال اخیر ما خشکسالی و کم آبی داشتیم و مشکلات ویژه ای نسبت به دوره شما وجود دارد؟
در آن مقطع هم خشکسالی داشتیم، اگر شما خاطرتان باشد ما زمستان ۸۶ سرما و سال ۸۷ خشکسالی شدیدی داشتیم؛ خشکسالی یک مقدار به تولید محصولات آبی لطمه میزند. باید ببینیم چطور میشود با خشکسالی مقابله کرد. آیا راهی هست؟ قطعاً راه آن وجود دارد.
محققان ما بعضاً گیاهان مقاوم به خشکی را به آن دسترسی پیدا کرده و معرفی کردهاند، باید بشود آنها را ترویج کرد و در سطح مدار بُرد. ضمن اینکه به هر حال ما کشوری هستیم که وقتی میگوئیم خشکسالی، در بعضی از مناطق میزان بارندگی کاهش پیدا میکند، در بعضی از مناطق در حد نرمال است. ما باید چگونه از ظرفیتها استفاده کنیم و چطور بهرهوری را بالا ببریم؟ در کنار آن، کشور ایران که در مدار خشکی قرار دارد، پس قطعاً باید در بلند مدت روی این برنامه ریزی شود که چطور میشود از ظرفیتهایی که در کشور وجود دارد استفاده شود. ما اگر کشور خشکی هستیم، چرا در سالهای پر آب، آب را هدر میدهیم؟ نمیشود یک کشور خشکی باشید، چهار تا بارندگی در سالی که میشد سال پرباران، سیلابها میآید و خسارتهای سنگین میزند. برنامهریزی نشده است که چطور باید این آب را ذخیره و استفاده کرد. برنامه آن هم وجود دارد. اگر به نیروهایی که در اصل متخصص این کار هستند میدان بدهند، به راحتی میشود این اتفاق در کشور بیفتد.
ما آبهای شور در کشور داریم، میزان این آبها هم کم نیست، ما چه میزان از این آبهای شور برای تأمین نیازهای کشاورزی استفاده کردهایم؟ به هر حال گیاهان شوردوست مختلفی در کشور هستند که میشود هم برای تأمین علوفه و هم برای تأمین روغن از آنها استفاده کرد و محققان روی آنها کار کردهاند و در اصل کشتهای آزمایشی را هم انجام دادهاند؛ اما این را نتوانستهایم ترویج و توسعه دهیم.
در دنیا این اتفاقات دارد میافتد. ما چه میزان از پسابهایمان استفاده میکنیم؟ به هر حال آبهای زیادی داریم که اگر کشور خشکی هستیم، باید بتوانیم به راحتی برای آن برنامهریزی کنیم و کشتهای مختلفی را در مناطقی که این آبها را داریم انجام دهیم، ولی انجام نمیشود. یعنی ما فقط بسنده کردهایم به آن آبی که یا پشت سدها میرود و ذخیره میشود که بعد میخواهیم از آن استفاده کنیم.
یک بحث دیگر، آب ژرف در کشور است، عزیزانی که تخصص این کار را دارند مطالعاتی انجام دادهاند، سفرههایی را شناسایی کردهاند، ولی دستگاههایی که مسئول این کار هستند، هنوز به یک جمعبندی نرسیدهاند که آیا باید از این آب ژرف استفاده شود یا نشود. آب ژرف یک ظرفیتی در کشور است، اتفاقاً آن جاهایی که مطالعه کردهاند، نقاطی است که نقاط کویری کشور بعضی جاهای آن است. ببخشید این را خدمت شما عرض میکنم در کشور ما به خصوص در بخش اجرا، در بحث اقتصاد افرادی هستند که از همان ابتدای پیروزی انقلاب، اعتقادشان به «ما نمیتوانیم» بوده است هر فعالیت جدیدی که بخواهد در کشور صورت بگیرد با آن مخالفت میکنند.
آقای اسکندری الان این تلاطماتی که در قیمتها به وجود آمد، یک نمونه آن ماکارونی و در بخشهای خبری و رسانههای مختلف به آن پرداخته شده و گفته شده، دلیل عمده این را با توجه به تجربیات خودتان در چه میدانید؟ ریشه آن در چیست؟
یک بحثی که مشخص است، بحث هدفمند کردن یارانهها است. حذف ارز ۴۲۰۰ بحث درستی است، قاعدتاً روی قیمت هم تأثیر میگذارد، دولت هم پیشبینی کرده است که یارانه و مابهالتفاوت را به اقشاری برگرداند که آسیبپذیر هستند و آن را به شکل نقد به آنها بدهد که اعلام هم شده و قطعاً دولت اعلام میکند.
در واقع میتوان گفت پشت صحنه بخشی از این تلاطمات عدهای هستند که از رانت ارز ۴۲۰۰ استفاده میکردند. آنها هستند؟
بله، یک عده که قطعاً آنها هستند. یک مثال بزنم: در دولت قبل وقتی که نهادههای دامی میآمد، وقتی در مجموعه کوثر بودم، مصرف کننده نهادههای دامی بودیم. بحث ما این بود که چطور میشود که ما یک نهاد عمومی بودیم، مرغداری و دامداری داشتیم، نمیتوانستیم به این سادگی نهاده را از دستگاهی که مسئول کار بود بگیریم، غالباً از بازار آزاد تهیه میکردیم، میگفتیم خوب این نهاده که وارداتی بوده، با ارز دولتی هم بوده، ما آن زمان خودمان را به این جمعبندی رساندیم که ۳۰ درصد این با همان قیمت ارز ۴۲۰۰ توزیع میشود، بقیه تولید کنندهها باید از بازار آزاد همانها که وارد کردهاند، آزاد بخرند.
نظارتی صورت نمیگرفت، بعضاً ناچار میشدیم گزارش میدادیم به دستگاههایی نظارتی که مسئول بودند که اینجا دارد سوءاستفاده میشود چرا باید نهادههای دولتی را آزاد بفروشند؟ بعد ما میگفتیم ما یک دستگاهی هستیم که نیاز داریم، همه تولیداتمان را داریم با قیمت دولتی عرضه میکنیم، ولی نهاده را داریم آزاد میگیریم! این نهادهها هم که صد درصدش وارداتی است و با ارز دولتی آمده، چرا باید آزاد بگیریم؟ آنهایی هم که وارد کرده بودند، مشخص بودند، ولی متأسفانه پیگیری نمیشد.
دولت آقای رئیسی را فارغ از اینکه شما الان عضو دولت هستید، چطور میبینید؟
اعتقاد ما این است که مجموعه دولت همه دنبال این هستند که کار کنند و میخواهند برای مردم کار کنند. در برخی از مسائلی که ما پیگیری میکردیم، دیدیم همه دلسوزانه پیگیر هستند که کار انجام شود. یک مثال میزنم: این گرفتاری که بخش کشاورزی دارد، درست است که الان جناب دکتر ساداتی نژاد به عنوان وزیر جهاد کشاورزی باید جواب بدهند، ولی ایشان وزیری است که از شروع کارش تا الان ۸ ماه گذشته است؛ ایشان کارش را وقتی که شروع کرد، سال زراعی ما و کشت پاییزه شروع شده بود، آیا تدارک کشت پاییزه از قبل صورت گرفته بود که کشور دچار مشکل نشود؟ یعنی به قبل برمیگردد.
جوابش را دارید؟
بله خیلی از جاها انجام نشده بود. الان ممکن است ایراد بگیرند، چرا ساداتی نژاد پیگیر بحث واردات است؟ وقتی ذخیرهای در کشور وجود نداشته، ایشان باید غذای مردم را جواب دهد. تا بخواهد برنامهریزی و پیگیری کند که اتفاقی در تولید کشور بیفتد، نیاز را از خارج از کشور تأمین میکند، یعنی در مقطع شروع دولت غالب ذخایر استراتژیک کشور صفر بوده است، در موضوعات مختلف و این یعنی ایجاد بحران در کشور، اگر دولت سریع عمل نمیکرد، یعنی اینکه بحرانی اتفاق نیفتد، دولت خوب عمل کرد، به هر حال درست است که نیاز را وارد کرده، ناچار بوده است، ولی ادامه آن قطعاً اگر خدا بخواهد در سالهای آینده نباید این اتفاق بیفتد. باید به آن سمت حرکت کند که وزارت جهاد کشاورزی این دولت باید برنامه ریزی را بر مبنای خواست و تاکید حضرت آقا که در پیام نوروزی هم این بود بخش کشاورزی یک مقدار عقب است. ما ظرفیت علمی زیادی در کشور داریم.
اینکه شما میگوئید هشت ماه، درست میگوئید بالاخره هشت ماه است که این دولت سر کار آمده است اما این را هم باید قبول کنیم که آستانه تحمل مردم هم خیلی پایین آمده است؟
دولت قبل هشت سال به مردم فشار آورد، بسیاری از مشکلاتی که الان مردم دارند، به عدم برنامهریزی قبل برمیگردد. در مورد همین آب ژرف، هشت سال بود تیمی که میخواست کار کند، در آن هشت سال محیط زیست کشور مخالف بود و اجازه نداد، یعنی زمان به عقب میرود و این مشکل سر جایش باقی میماند.
همان محیط زیست با تراریخته موافق بود!
بله. چرا؟ چون کشور را به واردات وابسته میکرد. با این شعار هم که در دهکده جهانی تحریم غذا امکان ندارد، در جمهوری اسلامی ثابت شد که نه؛ تحریم میکنند، به بهانههای مختلف، ممکن است بگویند این ماده غذایی تحریم نیست، ولی وقتی شما نتوانید موقع خرید پولتان را منتقل کنید، کالایی به شما نمیدهند، چون سیستم مالی شما را تحریم کرده و بستهاند. مگر دارو را تحریم نکردند؟ اینها که قرار نبود تحریم شود، خود مواد غذایی را تحریم کردند؛ کل صنعت مرغداری ما سالانه به دویست و چهل، پنجاه هزار قطعه جوجه اجدادی که وارد کشورمی شد وابسته بود؛ در سال ۹۹ تحریم کردند.
خوشبختانه چون روی این مطلب از قبل کار شده بود، آن نژاد آرینی که در کشور بود احیا شد، در سال ۱۴۰۰ یک جوجه اجداد وارد کشور نشد. همه از تولید داخل تأمین شد. آن هم تیمی بود که به آنها اعتماد شده بود و روی آن کار کرده بودند و خیلی سریع نیاز کشور را برطرف کردند. پس به قولی، همان تفکری که میگوید خودکفایی بیخود است، همان تفکر میگوید تراریخته باید به کشور بیاید، همه آن دیدگاهی که ما میگوئیم اعتقادی به اینکه «ما میتوانیم» ندارد، اگر خیلی بخواهیم بدبین باشیم، میگوئیم اینها عامل نفوذ هستند که میخواهند جلوی حرکت انقلاب اسلامی را بگیرند.
برای اینکه ما بتوانیم لاین آرین را احیا کنیم که مقابله شود با کشور خارجی که ما را در مظان تهدید تحریم قرار داده بود برای جوجه اجداد، بیش از هشت سال من با وزارت جهاد کشاورزی مکاتبه کردم که بتوانیم وارد گود اجرای احیا شویم، به شکلهای مختلف ما را چرخاندند، همه اسناد آن موجود است.
در همین سیستم؟
بله؛ در همین سیستم. موضوعی بود که حضرت آقا به دولت تاکید کرده بودند که این باید احیا شود.
یک جا هم گفته بودید تأمین نژادهای مرغ کم اهمیتتر از تأمین تجهیزات موشکی و دفاعی نیست؟
بله، ما که کشور تهاجمی نبودیم که بخواهیم به جایی حمله کنیم. برای بازدارندگی داشتیم که اگر دشمن بخواهد به ما تهاجم کند، ولی نبودِ مرغ در کشور بحران اجتماعی ایجاد میکند و این وابسته به خارج بود؛ ما میگفتیم باید احیا شود.
هشت سال من در دولت قبل مکاتبه داشتم که در نهایت عزیزان در مجموعه پدافند غیرعامل و سیستم شورای عالی امنیت ملی وارد شدند که ما توانستیم از مجموعه دولت تعدادی جوجه بگیریم که کار احیای آن را انجام دهیم.
آقای اسکندری، پشت صحنه آن چیست؟ مافیا هستند؟
یک، در اصل منافع شخصی برخی افراد است، دو اینکه بعضیها سرباز دشمن هستند.
آخر چطور منافع شخصی، یک جاهایی که سلامتی مردم به خطر میافتد، عزت مردم و عزت کشور؟
شما وقتی روند را نگاه میکنید، بعضی از زندگیها را، این تغییرات چگونه اتفاق افتاده است؟ با حقوق دولتی کسی نمیتواند زندگی اشرافی داشته باشد، بالاترین حقوق دولتی هم که بگیرد نمیتواند زندگی اشرافی داشته باشد. یعنی شرایط طوری است که اگر فقط بخواهد با آن حقوق زندگی کند میتواند زندگی عادی اش را بگذارند، ولی بعضی از زندگیها که آن همه تغییر کرد، چطور تغییر میکند؟ از کجا آمده؟ به جز این است که یک جاهایی ظلم به مردم کردهاند و کسب آن درآمدها به این شکل اتفاق افتاده است.
آقای اسکندری مجلس را چطور میبینید؟
ما را خیلی وارد محیط مجلس نکنید.
چرا؟
مجلس قانونگذار است. قاعدتاً کشور اگر بخواهد خوب اداره شود باید قانونهای خوبی در آن تصویب شود، وظیفه اصلی که مجلس دارد این است. بعضاً مشاهده میکنیم بعضی از نمایندگان محترم خیلی شاید در آن وظیفه کار نکنند، بیشتر دنبال مسائل منطقهای هستند.
به هر حال اگر بخواهیم مسائل عمومی کشور را یکجا نبینیم، بعضاً هر کسی طرف منطقه خودش میکشد، طبیعتاً هرکسی به طرف منطقه خودش برود، به کشور آسیب میزند. یک جاهایی میبینید منابع بیشتر میرود، یک جاهایی اصلاً نمیرود.
به دولت آقای رئیسی برگردیم، یک چیزی برای من، نمیتوانم بگویم جالب بود، ولی تعجب برانگیز بود، اینکه یکسریهایی که به میدان انتقاد آمدند، سر قصه گرانیهای اخیر و عدم کنترلی که باید میشد بازار و عملاً نشد، واقعاً به صراحت، آدمهای شناخته شده سیاسی که تحویل بدهید و بروید، کناره گیری کنید که چه؟ من واقعاً نمیفهمم یعنی چه؟
من اینطور بگویم، جناب آقای رئیس جمهور بارها تاکید داشتند که در دولت سیزدهم بانیان وضع موجود نباید باشند. متأسفانه در خیلی از وزارتخانهها و دستگاههای اجرایی هنوز مدیران سابق هستند، خیلی از این مدیران هم چون بعضاً میدانند، حتی به آنها گفتهاند که میخواهیم شما را جابجا کنیم، ولی چون تأخیر اتفاق میافتد، آنها هم کار نمیکنند.
یعنی کار را زمین میگذارند؟
کار را زمین میگذارند و پیگیری نمیکنند و بعد اینجا چه میشود؟ اینجا به آقای رئیس جمهور حمله میشود. مثلاً فرض کنید بحث بازار را باید سازمان حمایت پاسخ بدهد. من دیدهام که مدیر محترم سازمان حمایت هم ۳-۲ روز پیش استعفا داده است. خوب این از قبل بوده است، یعنی یکی از ایرادات همین است. شاید به دولت جدید هم بشود این ایراد را گرفت که چرا سریعتر اقدام نکرده است؟
خود من در منطقه با یک مدیری که در اصل باید یکی از وزرا حکم او را بزند، جلسهای داشتم، مدیر دولت قبل است، دیدیم کارها خوابیده است، من با او جلسه گذاشتم که چرا پیگیری نمیشود. گفت آقا به من گفتند نیستید، من هم چون میدانم نیستم، نمیتوانم آن برنامههایی را که در ذهنم است پیگیری کنم. این عین جملهاش بود که به من گفت.
آقا یک بنده خدایی نزدیک سه سال روی یک صندلی خاص نشست و تکان هم نمیخورد و نرفت، خسته هم نشد!
بله. کسی که هست تا به او بگویند نرو، نمیرود، ولی کار نمیکند، میشود ضربه به این دولت.
آقا اسکندری چه شد که مدیرعامل منطقه آزاد شدید؟
به هر حال اشاره کردید من خوزستانی هستم، سال ۷۶ که به تهران آمدم، به اجبار آمدم، آن موقع خیلی علاقه نداشتم در تهران کار کنم، به هر حال به اجبار به تهران آمدم و سرنوشت ما را در مسیری برد تا به دولت آمدم و دنبال این بودم که اگر فرصتی پیش آمد ۳-۲ سال آخر دوره کاری ام را به استان خوزستان برگردم و کار کنم. منطقه آزاد اروند هم آنجا مشکلات زیادی داشت و انتظاراتی که مردم از منطقه آزاد داشتند، اتفاق نیفتاده بود و یک نارضایتی بین مردم به وجود آمده بود.
یک جا خواندم، قشنگ نوشته بود که منطقه آزاد هم میتواند تهدیدزا باشد، هم میتواند تهدید را بزداید؟
هنوز هم خیلی نتوانستهایم کار کنیم، زمینهها را فراهم کردهایم که بعضی از کارها انجام شود مثلاً در ۴-۳ ماه آینده آثار آن پیدا شود. مردم منطقه در برخوردهایشان، بچههای حزباللهی آنجا، بچههای ارزشی آنجا، جانبازان و خانواده شهدا، وقتی با آنها روبرو میشوید، میگویند منطقه آزار اروند!
واقعاً؟
خدا شاهد است. چرا؟ چون میگویند ۱۸-۱۷ سال است اینجا ایجاد شده، آن انتظاری که داشتند نشده، یک سری گرفتاری فقط برای ما درست کرده است، انتظار دارند.
یک چیزی برای شما درست کردند، بازنشسته اید، چرا بازنشسته را به کار گرفتهاند؟
من هنوز بازنشست نشدهام. اولاً: قانون بازنشستگی میگوید یا ۳۵ سال سابقه یا ۶۵ سال سن، من که ۶۵ سالم نشده است، ما هنوز نیروی وزارت جهاد هستیم، من بازنشسته نشدهام، دوم اینکه به هر حال از لحاظ قانونی هیچ ایرادی نیست، چون من هر وقت بازنشسته شدم، آن موقع نباید سرکار بروم، البته قبل از اینکه به آنجا بروم، اگر نمیرفتم خودم را بازنشسته میکردم. به من توصیه شد شما هنوز انرژی دارید، بازنشسته نکنید.
چه کسی توصیه کرد؟
کسی به من توصیه کرد، من هم گوش کردم، گفتم حالا که هست به خوزستان میروم کار میکنم.
با دلخوری از موسسه کوثر جدا شدید؟
نه، به هر حال من ۱۲ سال کوثر بودم.
بعد از آن ظاهراً حواشی برای شما درست شد؟
به هر حال کسی که در جایی کار میکند با بعضیها برخورد میکند؛ من هم روحیهام این طور بود که با بعضیها برخورد کرده بودم، بعد از اینکه از آنجا بیرون آمدم، آنها شب نامهای را بر علیه ما پخش کردند که مثلاً شبهه ایجاد کنند، به هر حال طبیعی هم هست لذا همان موقع هم گفتم من که دیگر کوثر نیستم، هر سند و مدرکی هست ارائه کنید، احتیاج به شب نامه ندارد، دست خودتان است، سند را به آن دستگاهی که باید رسیدگی کند، بدهید تا رسیدگی کند.
با میانگین ۶۲ سال تحویل گرفتید با زیر ۳۹ سال تحویل دادید!
من هر جا کار کردم با جوانها کار کردم، الان هم که به منطقه آزاد رفتهام، هر انتصابی که کردهام دهه شصتی است. یعنی الان مدیر گردشگری که حکم زدهام متولد ۶۹ است، معاون فرهنگی که حکم دادهام روحانی هست، ولی متولد ۶۳ است.
آقای محمدرضا اسکندری متولد ۱۳۳۸ در اهواز؛ درسته؟
بله روستای کوت عبدالله، البته الان شهر شده است، مرکز شهرستان کارون
همان کوت عبدالله که در سیل هم گرفتاری زیادی برای آن ایجاد شده، درست است؟
بله
پدر چه کاره بودند؟
پدرم ابتدا کشاورز بود، در آخر دوران زندگیش هم خواربارفروش بود.
مادر چه طور، مادر خانه دار؟
بله. الان هم در قید حیات است.
هستند؟
بله،
خدا حفظشان کند
همان اهواز زندگی میکنند.
پس مادر هنوز با گرد و غبار اهواز درگیر است؟
بله، همه خانواده ما، فقط من به اضافه یکی از همشیره هایم تهران هستند که الان خودم هم به آبادان برگشتهام.
شما الان خانواده را منتقل کردهاید؟
بله. چون بچههای من اینجا ازدواج کردهاند، من غالباً برای جلسه به تهران میآیم. حاج خانم همیشه همراه من هست، بعضی وقتها او چند روز زودتر میآید که به بچهها سری بزند و پیش آنها باشد، ولی آنجا مستقر شدهایم.
شما چند خواهر و برادر هستید؟
ما هفت خواهر و برادر هستیم.
یکی از برادرها که شهید شده است؟
بله.
از شما کوچکتر بود یا بزرگتر؟
از من سه سال کوچکتر بود.
ان شاءالله شفاعتشان را نصیب همه ما کنند و ما را شرمنده آنها نکند
خود شما جانباز هستید؟
نه.
نیستید؟
نه، در آن باب اگر هر اتفاقی افتاده، هیچ موقع دنبال این نرفتهایم که بگوییم جانباز هستیم.
دست شما آسیب دیده؟
بله، چاشنی نارنجک در دستم منفجر شد،
در همان جنگ؟
بله، ولی هیچ موقع دنبال این نرفتیم که بگوییم ما جانباز هستیم، چون خدا لطف کرد، من در همه کارهایم چپ دست بودم.
رزمی هم میرفتید؟
خیلی کم، بیشتر با بچههای جهاد میرفتیم.
چه سالی ازدواج کردید؟
سال ۶۱.
با حاج خانم چطور آشنا شدید؟
فامیلی بود.
چه نسبتی دارید؟
دختر عمه من میشود.
مهریه چقدر؟
۱۴ سکه.
خطبه عقد را چه کسی خواند؟
امام جمعه شهرستانی که ایشان ساکن بود.
کدام شهرستان؟
امیدیه.
در کار خانه به حاج خانم کمک میکنید، البته نیستید که کمک کنید.؟
من هر موقع خانه باشم یک چیزهایی کمک میکنم.
یک چیزهایی، مثلاً چه؟
مثلاً در جمع و جور کردن.
بلد هستید غذا درست کنید؟
نه.
چند فرزند؟
سه فرزند، دو پسر و یک دختر.
ازدواج کردهاند؟
دو پسرم ازدواج کردهاند.
دختر خانم ازدواج نکردهاند؟نوه؟
یک دختر.
اهل ورزش؟
تا قبل از دولت که بیایم، اهل ورزش بودم، ولی از سال ۸۴ به بعد خیلی اهل ورزش نبودهام.
چه ورزشی میکردید؟
بیشتر فوتبال.
بیشتر فوتبالی هستید، آبی یا قرمز؟
خیلی کاری با آبی و قرمز ندارم، معمولاً در مسابقات طرفدار تیمهای شهرستانی هستم.
یعنی الان صنعت نفت؟
به صنعت نفت علاقه دارم وقتی با تیمها بازی میکند برنده باشد.
الان منطقه تجاری اروند از صنعت نفت حمایت میکند یا خیر؟
ما بعضاً سالانه قرارداد اسپانسری با باشگاه نفت میبندیم و پولی هم میدهیم. مثلاً سال گذشته ۱۰ میلیارد بود، امسال هم یک بحثی هست که هنوز قرارداد نبسته ایم، به همین دلیل هنوز چیزی ندادهایم. قرارداد اسپانسری میبندیم، چون از لحاظ قانونی نمیتوانیم همین طور کمک کنیم. بودجه ما از دولت نیست. در منطقه آزاد، بودجه ما درآمد هزینه است، ولی تابع مقررات دولت است.
برای صنعت نفت چند وقت پیش مشکلات پول بازیکنان را داشتیم؟
الان تنها دستگاهی که باید کمک کند، بعضاً انتظار است اروند کمک کند، ولی با توجه به اینکه منطقه، منطقه ورزش خیز است.
و فوتبال دوست؟
هم فوتبال دوست هستند، ولی ورزشهای دیگر، چه ورزشهای جانبازان معلولین، قهرمان جهانی و المپیکی در منطقه داریم و همه انتظار دارند که منطقه آزاد به آنها کمک کند. ما قسمت عمده کمکمان را در ورزش به باشگاه صنعت نفت در قالب قرارداد اسپانسری انجام میدهیم.
احتمال دارد یک مقدار اوضاعتان بهتر شود؟ بتوانید دست تیمهای وزشی را در خوزستان بیشتر بگیرید؟
یکی از بحثهایی که الان داریم، دنبال این هستیم که بتوانیم مثلاً با فعالیتهای جدیدی که در اروند انجام میدهیم، درآمد بیشتری داشته باشیم که بعد بتوانیم یک قسمتی از آن را صرف مسئولیت اجتماعی مان در منطقه کنیم. به هر حال آنجا منطقه گرفتاری است، اگر بخواهیم بررسی کنیم.
یعنی اولویت شما مشکلات مردم است؟
مردم در شهرستان آبادان و خرمشهر در زمینههای مختلف گرفتاریهای بسیاری دارند و خیلی از مشکلاتی که الان هست، خیلی از جاهای کشور وجود ندارد که در آنجا وجود دارد.
انقلاب که شد، تقریباً ۱۹ سالتان بود؟
بله.
فعالیت انقلابی؟
ما از همان سال ۵۶ که حرکت شد، همیشه در خیابانها بودیم.
دستگیر هم شدید؟
نه، یکی دو بار (در رفتم).
افراد خانواده چطور، آنها دستگیر شدند؟
نه، چون من بین پسرها بزرگتر بودم، آن زمان آنها کوچکتر از من بودند، به خیابان میرفتیم. در دانشگاه یک بار خود من تعقیب شدم، ولی (در رفتم)
و به جهاد سازندگی رفتید؟
بله.
سال ۵۸ وارد جهاد سازندگی شدید؟ شما مسئول کمیته کسانی بودند که میخواستند داوطلب وارد شوند؟
آنجا چند روز قبل از اینکه حضرت امام (ره) فرمان تشکیل جهاد را بدهند، در خرداد ۵۸ بحثی بود که امام (ره) در رابطه با ساختن روستاها میخواهد یک پیام بدهد، به همین دلیل دفاتری در دانشگاهها تشکیل شد که از دانشجویان ثبت نام میکردند که روزی که امام (ره) فرمان تشکیل جهاد را بدهند، حرکت سمبولیکی صورت بگیرد، دانشجویان حرکت کنند مثلاً به روستا بروند و کاری انجام دهند. آن زمان در دانشگاه شهید چمران از حدود ۱۶-۱۵ روز قبل از ۲۷ خرداد، در دفتر ثبت نام دانشجویان را ما انجام میدادیم، یک مقدار که جلو رفتیم و کار شکل گرفت، چون ما دانشجوی رشته کشاورزی بودیم، کمیته کشاورزی را تشکیل دادیم و بعد خود به خود ساختار جهاد استان و جهادهای شهرستان شکل گرفت و همینطور ادامه پیدا کرد. ما هم در جهاد آمدیم تا سال ۷۶ که به تهران آمدیم.
جنگ که شد، با جهاد به جبههها رفتید؟
روزی که هواپیماهای عراقی سال ۵۹ به اهواز حمله کردند. ما آن روز برای ساماندهی جهاد رفته بودیم، ایذه بودیم. جمعی از بچههای جهاد استان رفته بودیم، جنگ شروع شد.
برای جنگ آمادگی ذهنی داشتید؟
نه، آن موقع چنین چیزی نبود.
بعد از جنگ، سال ۱۳۶۸ رئیس سازمان جهاد سازندگی خوزستان شدید؟
در سال آخر جنگ بحث بود که من به جاهایی بروم، من نمیرفتم چون من به جهاد تعصب داشتم، هر جا پیشنهاد میشد نمیپذیرفتم، گفتم میخواهم در جهاد باشم، دیگر نهایت سال ۶۸، همان ابتدای سال، مذاکراتی با ما شده بود، پذیرفتیم. (خاطره تلخی هست که روزی که آمدیم حکم مان را بگیریم و برگردیم که معارفه را انجام دادند، با رحلت حضرت امام (ره) مصادف شد.
و در چه مقطعی هم کارتان را شروع کردید، بعد از جنگ و بعد از خسارت سنگین به خوزستان عزیز، رئیس جهاد سازندگی خوزستان شدید؟
در آن مقطع، در اصل تازه به سن ۳۰ سالگی ورود کرده بودم، جهاد خوزستان هم در آن مقطع ۱۲ هزار نفر پرسنل داشت و کار بازسازی و… و خدا لطف کرد آنجا هم جوانگرایی کردم یعنی همه مدیرانی که من گذاشتم، سن آنها در آن مقطع از من کمتر بود و همه آن بچهها کار کردند، مثلاً خودم مجری طرح لایروبی بهمنشیر و بازسازی نخیلات آبادان و خرمشهر بودم، یعنی خودم روی کارهای بازسازی و لایروبی وقت میگذاشتم.
یعنی در یک آن، چند کار انجام میدادید؟
یعنی من رئیس سازمان بودم، ولی این کارها را خاص پیگیری میکردم، به خصوص لایروبی رودخانه بهمنشیر را. هر آنچه از جنگ در کف رودخانه بود، بالا آوردیم، انواع راکتهای عمل نکرده، انواع گلولههای توپ و خمپاره و همه اینها را.
در این لایروبی شهید هم میدادید؟
نه، اما مجروح دادیم، چون بچهها کاملاً رعایت میکردند. مثلاً وقتی لایروب در رودخانه کار میکرد، کشتیهای لایروب طوری بود که تا گلولههای کالیبر ۵۰ را خودش رد میکرد، ولی بالاتر از آن را گیر میکرد، باید جدا سازی و دپو میشد، در یک نقطهای اینها هر چند وقت یک بار بچههای تخریب سپاه میآمدند و انفجار را انجام میدادند، چون همه آنها تحریک شده بودند.
کار سختی بوده است؟
این کارها در بازسازی انجام شد، به همین دلیل در استان همه ما را میشناسند، چون بیشترین کارهای عمرانی روستاها در آن مقطع ۹ سال صورت گرفت.
و ۷۸ تا ۸۰ هم رئیس سازمان امور عشایر کشور بودید؟
آقای سعیدی کیا وقتی فرستاد .... یک مجموعه ورشکسته ای بود، ایشان تاکید داشت که آنجا را شما تعطیل و تسویه کنید، تا از این گرفتاری خلاص شویم، ما هم به او قول دادیم که میرویم آنجا را راه میاندازیم، رفتیم راه انداختیم، وقتی سودده شد، بدهیها پرداخت و رو به راه شد، یک روز از دفتر آقای سعیدی کیا به من زنگ زدند، گفت آقای سعیدی کیا با شما کار دارد. آمد به ما گفت آنجا دیگر مرتب شده، به قول خودش گفت گلستان شده، به امور عشایر بیایید و ما کمک کنید آنجا را جمع و جور کنیم.
ما گفتیم امور عشایر مجموعهای است که نمایندگان در آن دخالت میکنند، آن موقع فکر میکنم مجلس ششم بود و به قولی من با روحیهای که دارم مقابله میکنم و برای شما دردسر میشود، ایشان گفت نه، چون شما سیاسی عمل نمیکنید، میخواهم آنجا را برای من جمع کنید.
سال ۸۱ هم که مجری طرح خودکفایی گندم شدید
بله.
یک جا گفته بودید که وقتی مجری طرح، خودکفایی گندم شدم، هزار جور مانع برای ما میتراشیدند؟
بله، بخواهم خیلی خلاصه بگویم، در اصل حضرت آقا خودکفایی گندم را از دولت وقت خواسته بود. در جلسهای که دولت وقت با حضرت آقا داشتند، آنجا حضرت آقا تاکید میکنند که قبلاً چند محصول میخواستیم، ولی الان یک محصول، همان گندم را اگر میشود خودکفا کنید؛ وزیر وقت آقای حجتی قول داده بود که میشود. در اصل آن باور کارشناسی که در بدنه بود، آنها اعتقادی نداشتند، نهایت ما که در آن مقطع امور عشایر بودیم، با نامه رئیس وقت مجلس...
آقای کروبی؟
بله، که سریع نامه زده بود که ایشان به درد امور عشایر نمیخورد، او را بردارید و آن هم دلیل داشت؛ من یک تیمی آنجا زده بودم که وابسته به ایشان بودند. ایشان میگفت اینها سر کار برگردند، شکایتتان از دادگاه پس گرفته شود، من مقاومت کردم، ایشان سریع نامه زد که ما را بردارند. ما را هم برداشتند، در نهایت وقتی بحث طرح گندم شد. ما داشتیم در آن مقطع جای دیگر میرفتیم، نامه درخواست مأموریت برده بودیم، وزیر باید موافقت میکرد، برده بودیم که وزیر موافقت کند...
میخواستید کجا بروید؟
بنیاد مستضعفان؛ آن موقع آقای مخبر معاونت بازرگانی بود، خواسته بود که من بروم با آنها همکاری کنم.
آقای مخبر که الان معاون اول است؟
بله. ما هم نامه برده و به آقای حجتی داده بودیم. آنجا گفتند شما چرا میخواهید بروید؟ گفتم شما با توجه به وضع وزارتخانه یک مقدار خط کشی سیاسی کردید نمیتوانید از من استفاده کنید، اجازه بدهید من بروم، گفت نه بیایید و مجری طرح گندم شوید. مجری طرح گندم که هیچ چیزی ندارد، گفت شما میگوئید پیرو ولیفقیه هستید، چرا نمیآیید پای فرمایش ولی فقیه بایستید؟ این حرف را که زد من به او گفتم دو روز دیگر به شما جواب میدهم. با هر کسی مشورت کردم، نظر دادند نپذیر، به دلیل اینکه اینها شما را قبول ندارند، حضرت آقا روی خودکفایی گندم تاکید کردهاند. اینها چون میدانند نمیشود، نمیخواهند کسی از خودشان ضایع نشود، شما نپذیر.
آن حرف سنگین بود که بعد متهم شوم که یک جا حقوق بیشتر میدهد میخواهم بروم، به قرآن متوسل شدم و استخاره کردم و خوب آمد، من پذیرفتم. وقتی پذیرفتم و رفتم کار را شروع کردم، در محرومیت بودم، من شش ماه اتاق نداشتم، شش ماه هیچ وسیلهای نداشتم، پیاده میرفتم و پیاده میآمدم.
چون یکی از شرط های من برای پذیرش این بود که موافقتنامه با سازمان برنامه و بودجه را من خودم ببندم، آن پولی که مال گندم است، چون موافقتنامه را بسته بودم، پول گندم در اختیار خود ما بود، عامل ذیحساب داشتیم، ما با آژانسی که در کوچه مقابل وزارتخانه بود قرارداد بسته بودیم و از آنجا خودرو میگرفتیم تا یکی از استانها برای من خودرو فرستاد، گفت یک خودرو باشد که خودتان جلسه می روید، خودرو داشته باشید. آن موقع وقتی پیگیری کردم، طرح ترافیک هم به من ندادند، بالاخره خدا لطف کرد، آن اتفاق افتاد، در اصل وزیر شدن من از گندم بود، نه از عضو بودن در گروههای سیاسی، نه از اینکه کسی من را توصیه کرد.
از شما به عنوان مجری خودکفایی گندم تجلیل کردند؟
در جشنواره شهید رجایی تجلیل کردند، ولی قرار بود «نشان» بدهند، نشان ما را در آن دولت به فرد دیگری دادند.
نشان را ندادند؟
نه.
آن وقت شما رفتید وزیر آقای احمدینژاد شدید؟
سال ۸۴، من در مزرعه گندم داشتم گزارش میدادم، اخبار ساعت ۹ شبکه یک پخش کرد، آقای احمدینژاد دیده بود، گفته بود به این بگویید بیاید با او برای وزارت جهاد کشاورزی مذاکره کنیم.
عجب!
ما این طور وزیر جهاد کشاورزی شدیم.
رفتید و صحبت کردید؟
بله،
و قبول کردید؟
صحبتهایی شد، بحثهایی کرد، ایشان تاکید داشت و اول من نمیپذیرفتم، بعد که دیدیم تأکید است، گفتم باشد، آن موقع فقط یک شرط گذاشتم، گفتم اگر قرار است این مسئولیت را بپذیرم، باید هر محصولی که دولت از کشاورزان می خرد، همان روز پولش را بدهد، اگر قبول دارید که من اعلام کنم که می آیم، اگر نه، که نمی آیم که ایشان هم پذیرفت که ما هم در برنامههایمان اعلام کردیم و در آن ایام برای اولین بار بود این اتفاق میافتاد که کشاورز اگر محصولی را تحویل میداد، فوری پولش را میگرفت و دیگر چند ماه طول نمیکشید.
و حتی ذخیرههای استراتژیک ما همیشه سه ماه بود، دوران شما ۷ ماه شد؟
۶ ماه شد. بیشترین تولیدات در آن مقطع اتفاق افتاد. سال ۸۶ دیگر هیچ موقع تکرار نشده است.
الان دیگر خودکفا نیستیم؟
نه. چون رها کردهاند. زمانی که ما خودکفا شدیم به این متهم شدیم که سطح زیر گندم را زیاد کردهایم و بقیه محصولات کم شده است، در صورتی که این حرف دروغی بود. همین مخالفان خودکفایی این حرف را میزدند. حرف ما این بود که در مقطعی که آقایان خودشان در وزارتخانه بودند، من آمارهای ۳۰ ساله کشت گندم را درآورده بودم، سطح زیرکشت گندم بیشتر از زمانی بود که ما بودیم، آمار تولید هم میدادند و میگفتند اینقدر تولید شده، این مقدار دولت خریده، بعد هم یک آمار رسمی که وجود داشت، آمار گمرک بود و واردات، ما میگفتیم آقا…، بعد آن موقع آنها چه کار میکردند؟ میآمدند به مردم اتهام میزدند که بیش از حد مصرف سرانه بالاست. چرا؟ نمیشد مثلاً سال ۸۳ کل تولید گندم ۱۴-۱۳ میلیون باشد، دیگر قطع واردات شده بود، ولی مثلاً سال ۷۸ گندم تولیدی که اعلام کرده بود وزارتخانه و گندم وارداتی را جمع میکردید، ۱۷ میلیون میشد. میگفتیم خوب این ۱۷ میلیون کجا رفته؟ اگر تولید شده پس این واردات برای چه بوده است؟
من یک روز یکی از کارشناسان همشهری وزیر وقت را صدا کردم، گفتم آقای مهندس شما که ناظر مزارع گندم بودید در آن مقطع، چرا این آمارها را دادید؟ گفت بینید ما آمار واقعی میدادیم، مثلاً میگفتیم تولید گندم امسال ۷ میلیون تن است، این میرفت در دفتر معاونت زراعت وزارتخانه در آن مقطع، او میگفت ما قول دادیم به وزیر که امسال ۱۰ میلیون تن گندم تولید کنیم، بعد این هفت میلیون را ۱۰ میلیون میکرد، بعد میبرد پیش وزیر، وزیر میگفت یعنی چه؟ دو میلیون هم وزیر به آن اضافه میکرد و ۱۲ میلیون میشد، بعد این اتفاق هم افتاد در همان مقطعی که من خودم مجری طرح گندم بودم. معاون ذیربط آمد، یک جدول دستش بود که ما برآورد کردهایم تولیدات زراعی امسال این است، جدول درست کرده بودند، نشده بود، بعد خط زده بودند، مثلاً سیب زمینی اینقدر اضافه کرده بودند، من مجری طرح گندم بودم، نمیتوانستند دست ببرند، آمدند گفتند ما دو میلیون کم داریم، اجازه بدهید ما دو میلیون را گندم، من گفتم اجازه نمیدهم، گفتند نمیشود و ما میخواهیم این جدول را پیش وزیر ببریم و جدول را بدهیم، میخواستم سند بگیرم، گفتم باشد، اجازه بدهید فکر کنم، این برگه را به من بدهید پیش من باشد، من برگه را گرفتم، یک کپی از آن گرفتم، (کپی این برگه را الان در سوابق دارم) یعنی آمار سازی میکردند.
چه شد که سال ۸۸ خیلی بی سر وصدا یکی از وزرای موفق بودید و کنار رفتید؟
روحیه من طوری بود که فقط کار مطرح بود، سعی من هم بر این بود که هرچه از من برآید برای مردم و کشاورزان انجام دهم. در یک فضایی در یک دولت قرار گرفتیم که ما متهم شدیم که طرفدار تولید داخل هستیم. تا یک بحثی پیش میآمد، میگفتند برویم وارد کنیم، من هم مخالفت میکردم. وقتی دیدم فضا طوری است، در دولت دیگر نمیشد ادامه داد، چون میگفتم اگر قرار باشد هر روز درگیر شوم، بحثهای دیگری هم پیش آمده بود،
بحث معاون اولی؟
هم آن، هم در آن مقطع بحث معاون حقوقی، چیز متفاوتی بود از آن چیزی که ما میثاق نامه امضا کرده بودیم. به همین دلیل میگفتیم نمیشود این طوری ادامه داد. به همین دلیل گفتیم ما دیگر نیستیم. در کنار آن یک مقدار روحیه خود ما با مجلس بود، روحیهام این بود که بعضی از عزیزان نماینده درخواستهایی داشتند، من مقاومت میکردم. هر روز باید میرفتم قسمت عمدهای از وقتم باید در مجلس صرف میشد، مثلاً نماینده محترم از ظرفیت قانون استفاده میکرد، ولی بعضاً آن موضوع که طرح میشد، آن موضوع نبود که مثلاً درخواست داشت که ما مقاومت کرده بودیم.
آقا خیلی ممنون. من به رغم پرکاری شما خیلی ممنونم که با حوصله جواب دادید، من هم سعی کردم نکات کلیدی را از شما بپرسم. من خداحافظی میکنم اما به رسم دستخط یادداشتی که جناب آقای مهندس اسکندری عزیز برای ما مینویسند پایان بخش برنامه خواهد بود. خیلی التماس دعا دارم. خدا یار و نگهدارتان.
«بسمه تعالی
ابتدا از همه دستاندرکاران دستخط به ویژه جناب آقای رنجبران تشکر میکنم. ان شاءالله این برنامه بتواند با طرح موضوعات مبتلابه کشور و ارائه تجربیات موفق زمینه ساز رفع مشکلات مردم باشد و شرایطی را فراهم کند که دغدغههای رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت امام خامنهای که همه ساله در چارچوب طرح شعار سال مطرح میشود تحقق یابد.
ان شاءالله، خداوند توفیق دهد ادامه دهنده راه شهدا باشیم».