سید جلال جلیلی، با تسهیلگری در آموزش، شاگردانش را با ریاضی آشتی داده و با دوری از روشهای حفظی، آنان را به این باور رسانده که یادگیری همسایه دیوار به دیوار آنها است.
جلیلی معلم اهل نوشآباد آرانوبیدگل، جایزه ترویج علم ایران در بخش آموزش و پرورش را در دیماه ۱۴۰۰ نخستین بار برای استان اصفهان به ارمغان آورد.
کسب جایزه معلم نمونه، خبرنگار نمونه استان اصفهان، دریافت جایزه علم و پژوهش معاونت فناوری ریاست جمهوری، مشارکت در اجرای طرح ملی داناب و جام باشگاههای کتابخوانی، مشارکت در طرح بذرکاری ۵ هکتار از منابع طبیعی نوش آباد، عضویت در هیئت موسس انجمن دوستداران آثار تاریخی و مفاخر فرهنگی نوش آباد، پشتیبان آموزشی کانون ناشنوایان و کم شنوایان شهرستان کاشان از دیگر افتخارات این معلم است.
باشگاه خبرنگاران جوان اصفهان برای گفتوگویی نوروزی به سراغ این چهره علمی فرهنگی و اجتماعی رفته است:
خود را بیشتر معرفی کنید، تدریس را از چه زمانی آغاز کردید؟
سید جلال جلیلی هستم متولد شهر نوش آباد، سال ۱۳۷۲ برای تحصیل در رشته دبیری ریاضی وارد دانشگاه فرهنگیان اصفهان شدم، سپس در رشته حسابداری از دانشگاه پیام نور مدرک گرفتم و تحصیلات کارشناسی ارشد را در دانشگاه آزاد به پایان بردم. از سال ۱۳۷۵ به عنوان دبیر ریاضی در شهر هرند، در شرق اصفهان مشغول به کار شدم.
تردد از نوشآباد تا هرند برای شما سخت نبود؟
در دهه ۷۰ و سال ۷۵ که معلمی را آغاز کردم هر معلم باید ۵ سال اول خدمت خود را در یک منطقه محروم میگذراند، من نیز همراه با ۴۰ نفر از همکاران خود شنبه هر هفته ساعت ۳ صبح با اتوبوس به اصفهان میرفتیم و بعد از آن با هر وسیلهای که پیدا میشد خود را به منطقه محل خدمت خود میرساندیم، شرایط سختی بود به طوری که خیلی از شبها از استرس خواب به چشمانم نمیآمد، اما هرچه بود گذشت و خاطرات آن باقی مانده است.
بنا به قانون ۲ روز هفته را در شهر هرند بودم و ۲ روز را در روستایی به نام هلارته، که ۳۰ کیلومتر دورتر از شهر بود و یک دبیرستان داشت و بچههای هشت روستا در آنجا تحصیل میکردند.
شما در این ۲۵ سال معلم پرکاری بودید، در چه حوزههایی علاوه بر تدریس رسمی فعالیت و چه عناوینی کسب کردید؟
کسب جایزه انجمن ترویج علم ایران، جایزه معلم نمونه و خبرنگار نمونه استان اصفهان، دریافت جایزه علم و پژوهش معاونت فناوری ریاست جمهوری، مشارکت در اجرای طرح ملی داناب طی چهار سال گذشته، مشارکت در اجرای طرح جام باشگاههای کتابخوانی، مشارکت در اجرای طرح بذرکاری ۵ هکتار از عرصههای طبیعی نوش آباد، عضویت در هیئت موسس انجمن دوستداران آثار تاریخی و مفاخر فرهنگی نوش آباد و پشتیبان آموزشی کانون ناشنوایان و کم شنوایان شهرستان کاشان از افتخارات و فعالیتهای من بوده که بازخوردهای خوبی نیز داشته است.
در مورد دریافت جایزه ترویج علم ایران در بخش آموزش و پرورش توضیح دهید.
انجمن ترویج علم ایران هر سال از کسانی تجلیل میکند که برای همگانی کردن علم و آگاهی بخشیدن به عموم شهروندان تلاشی موثر و مستمر داشتهاند.
دوم دی سال ۱۴۰۰ جایزه بخش آموزش و پرورش این رویداد علمی که به نام زنده یاد محمد بهمن بیگی نامگذاری شده است به این دلیل به من رسید که در ۲۵ سال آموزش ریاضی تلاش کردم با شکستن مرز فرمولهای حفظی دانش آموزان ایران زمین لذت دانایی را بچشند، با ریاضی آشتی و باور کنند آنچه را یاد میگیرند همسایه دیوار به دیوار زندگی آنها است.
من به عنوان معلم، نه اختراعی داشتم و نه اکتشافی را به جهان علم تقدیم کردم، اما در مقام یک عضو جامعه فرهنگی کشور تلاش کردم تا فرزندان این ملک پرگهر، بتوانند در کنار هم و با پذیرش یکدیگر، زندگی در فضایی دوستانه و سرشار از همدلی را تجربه کنند، با محیط زیست و منابع طبیعی رفتاری دوستانه داشته باشند و با این باور در مسیر توسعه علمی کشور و ایجاد زیستبوم ترویج علم، گامهای مؤثرتری برداشتم.
معلم از نظر شما کیست؟ آیا وظایف او منحصر به کار و تدریس کلاسی است؟
با این اعتقاد که زندگی آگاهانه دوست داشتنیتر است، آموزش ریاضی را به بیرون از چاردیواری کلاس بردم و تلاش کردم بسترهای تفهیم یافتههای علمی و ارتقای آگاهی اخلاق مدار را فراهم کنم.
با شاگردانم کتاب خواندم، پای قصه هایشان نشستم و با آنها در دل ریگزارهای گرم کویر بذر مهربانی و عاشقی کاشتم.
ایده آموزش تسهیلگرانه از کجا آمد و چگونه عملی شد؟
همانطور که گفتم دو روز از هفته را در شهر هرند و دو روز را در دبیرستان روستای هلارته، تدریس میکردم، با توجه به مطالعات دوران دانشجویی، در همان سال اول تصمیم گرفتم به گونهای تدریس کنم که بچهها لذت آموزش به طور عام و لذت درس ریاضی را به طور خاص بچشند و بهترین راهکار، کاربردی کردن درس ریاضی در فعالیتهای گروهی بود به ویژه آنکه ریاضی با فعالیت در روستا و کشاورزی نسبت نزدیکی دارد. با این هدف، با استفاده از الگوی آموزش در کشورهای توسعه یافته، نقش تسهیلگر را برای معلم تعریف کردم که تاکنون استفاده میکنم.
در الگوی تسهیلگری به جای آنکه معلم محتوای آموزش را به صورت محض و دیالوگ تدریس کند، تلاش میکند فراگیر را برای درک و کسب مطلب هدایت و راهنمایی کند و با این شیوه آموزش است که درس برای فراگیر لذتبخش میشود، چون خودش به نتیجه رسیده و به گونهای که خود بلد است، مطلب را میفهمد. یادگیری عمق پیدا میکند و فراگیران به زبان خود، درس را پیگیری میکنند، بدون آنکه دانش را در ذهن خود حفظ کند.
آیا در اجرای ایده خود دچار مشکل هم شدید؟ خاطرهای دارید؟
آموزش و پرورش ایران یک سیستم متمرکز با بخشنامههای دستوری از بالا به پایین است. معلم که از ارکان پایین هرم مدیریت سازمان است کمتر در تصمیم گیری و تالیف دخالت دارد یا بهتر است بگویم اصلا دخالتی ندارد. معلم باید در زمان مشخص تدریس را آغاز و در یک زمان مشخص هم تمام کند و بچهها نیز مجبورند یک محتوا را یاد بگیرند و به تفاوتهای فردی و منطقهای و شرایط روانشناختی فراگیران توجهی نمیشود. دانش آموزان شهری کتاب و درسی را میخوانند که دانش آموزان روستا و عشایر باید بخوانند. دانش آموز ممتاز همان محتوا را میخوانند که سایر دانش آموزان میخوانند و حاصل آن بی رغبتی معلم و محصل به محتوای آموزش است. بر همین اساس هر تغییر و تحول میتواند با مشکل روبرو شود و من نیز در برخی موارد دچار مشکل شدهام؛ مثلا در یک روز بهاری که کلاس آفتابگیر و گرم بود، دانش آموزان را به حیاط آوردم تا زیر سایه درختان، کلاس را برگزار کنم و از بخت من، رییس اداره برای بازدید آمده و به مدیر مدرسه گفته بود، به معلمت بگو کلاس محل آموزش است نه حیاط، اما من با توجیه مدیر مدرسه راه خودم را ادامه دادم.
آموزش و پرورش از ایده شما استقبال کرده؟ آیا به صورت کاربردی الگوی بقیه همکاران شده است؟
آموزش و پرورش در ایران با وجود نظام مدیریتی متمرکز، اما در شیوه آموزش، جزیرههای جدا از هم دارد و هر معلم به شیوه خود با توجه به شرایط کلاس و دانش آموزان کار میکند، حتما این شیوه و شیوههایی نظیر آن به عنوان الگوی تدریس فعال در سایر مناطق توسط دیگر همکاران محترم اجرا میشود، اما چون فضایی برای مستندنگاری و ارتباط فرهنگیان نیست به جز مجله رشد با صفحات محدود و جشنواره روش تدریس، من اطلاعی حتی از مدارس منطقه خود هم ندارم. ولی از همه همکارانم خواهش میکنم که با رسانهها ارتباط بیشتری داشته باشند و شیوههای تدریس، آثار و نظر خود را در سطح کشوری منتشر کنند.
از ۲۵ سال تجربه آموزش چه نکات کلیدی را بیان میکنید؟
آموزش و پرورش از دو منظر مورد توجه حاکمان دنیا قرار گرفته است که در کشور ما نیز به عنوان یک کشور صاحب تمدن باید به آن توجه شود. اول آنکه آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان بخشی از امنیت و قدرت ملی هستند و با این رویکرد مدرسه هم مهم است و بسترهای توسعه نظام آموزشی مثل سهم بودجه سالیانه، برنامه ریزی درسی، کیفیت زندگی معلم و محصل، فضای آموزشی و محتوای آموزشی مورد تجدیدنظر قرار گرفته تا شهروندانی آگاه، مسئولیتپذیر، متعهد، پویا و بانشاط تربیت شوند.
نکته دوم آنکه هر شهروند در هر سن و هر جامعهای در میان انبوهی از اطلاعات و دانش احاطه شده و باید کتابهای درسی و برنامه آموزشی به گونهای تدوین شود که دانش آموز روشهای زندگی را یاد بگیرد و به جای حافظه محوری و انباشتن محتوا در حافظه فراگیر، با افزایش آگاهی او را برای زندگی بهتر و زیستن با دیگران آماده کنند.
نظام آموزشی و فرآیند آموزش و پرورش کشور چگونه است؟
آموزش و پرورش با وجود اهمیتی که در سرنوشت جامعه دارد، اما مورد بیمهری قرار گرفته و حاصل این بیمهری شکستهشدن حریم علم، معلم و محصل است.
دانشآموزانی که مشکلات مدرسه را میبینند خواسته یا ناخواسته به درس و مدرسه و ثمره آن یعنی آگاهی و خردمندی بی تفاوت میشوند و این در بلندمدت به ضرر توسعه و بقای جامعه است. نمیتوان حرمت مدرسه را شکست، اما انتظار داشت که نسل متعهد، خردمند و آگاه پرورش یابد.
اگر از مدرسه انتظار حیات طیبه داریم باید زیرساختها و بسترهای آن را فراهم کنیم.
چالشهای نظام آموزشی ما چیست؟
حجم و تنوع محتوای آموزشی یکی از چالشهای نظام آموزشی است که اثربخشی آن را کاهش میدهد بنابراین باید کتابهای درسی توسط معلمان هر منطقه مورد بازنگری قرار گرفته و بخشی از آن حذف شود و محتوای متناسب با نیاز روز تدوین کرد. نظام متمرکز آموزشی و بخشنامههای بالادستی باید چابک شده و با سیاستگذاری کلان بخشی از برنامه ریزی به مناطق واگذار شود تا متناسب با شرایط جامعه، طرح ریزی کنند و این تجربهای است که در دنیا آزموده شده و حتی در دوران کرونا نیز برای ما موفقیت نسبی را به همراه داشته است.
باید باور کنیم که آموزش و پرورش، انباشتن محفوظات، محتوا و فرمولها نیست و یادگیری امری نیست که تنها در کلاس اتفاق بیفتد، بلکه تجربه زیست فراگیر است که در محیطها و بسترهای متفاوت زندگی هر شخص رخ میدهد. آموزش یادگیرنده محور و تسهیلگری معلم شرایطی را ایجاد میکند که کنجکاوی ذاتی کودک را در نظر بگیرد و به صورت تیمی و با همکاری مخاطب آموزش به نتیجه برسد.
نظر شما در مورد کتابهای درسی چیست؟
کتاب درسی باید به گونهای تدوین شود که فراگیر در پایان تحصیل بتواند خود را پذیرفته و سلامت روان داشته باشد در حالی که امروزه چنین نیست به ویژه آنکه خانوادهها، آموزش و پرورش با کیفیت را در مراکزی جستجو میکنند که نه تنها در مسیر برنامههای آموزشی نیستند بلکه در مقابل آن قرار گرفتهاند و کیفیت آموزش را فدای منافع اقتصادی خود میکند؛ و
سخن آخر؟
کودکی که در اقیانس اطلاعات دچار اضطراب میشود از بزرگترها انتظار ندارد که او را آرام کند بلکه میخواهد راهکارهای غلبه بر ناراحتی و نگرانی خود را یاد بگیرد و نظام آموزشی باید این فرصت را برای مخاطب فراهم کند که به خودآگاهی برسد و از فاصله بالاتر و دورتر به خود نگاه کند، خود را نقد کند، زیرا فضیلت انسان به عقل است که میتواند خود را نقد کند و طراح زندگی خود با احترام و اعتماد به دیگران باشد.
گفتگو از حرمتسادات متولی