بوی ماه مهر میآمد بوی کلاس درس و مدرسه، اما انگار به غیر از تکلیف مدرسه تکلیف دیگری بر دوشش سنگینی میکرد، خیابانهای آبادان حال و هوای خاصی به خود گرفته بود و اتوبوسها پر شده بود از رزمندگانی که سربند یا زهرا را به پیشانی خود بسته بودند و عازم جبهه میشدند.
بیشتر بخوانید
من فقط ۱۶ سال سن داشتم و جثهام کوچکتر از آن بود که در مقابل جنگ عرض اندامی کند، اما غیرت حسینی در خونم جریان داشت و نمیتوانستم ببینم حتی یک وجب از خاکم را بیگانگان اشغال کنند.
تصمیم خودم را گرفتم لباس رزم را بر تن کردم و جانانه به دفاع از خاکم عازم جبهه شدم در همان سال در یکی از عملیاتهای جنگی با اصابت خمپاره به سمت راستم، با سوختگی بخشی از صورتم، چشم و دست راستم را از دست دادم و اینگونه شد که جانباز ۷۰ درصد شدم.
پس از مجروح شدن در جبهه پنج ماه هر دو چشمم بسته بود و بر اثر سوختگی شدید در ناحیه گردنم، چسبندگی ایجاد شده بود. چند ماهی در تهران بستری بودم و بعد برای معالجه به آلمان اعزام شدم.
دو سال در آلمان تحت درمان بودم و از پوست بخشهای دیگر بدنم به صورتم پیوند زده شد؛ البته ریه هایم نیز آسیب دیده بود و هنوز هم با کوچکترین آلودگی هوا حتی در حد دود سیگار به سختی تنفس میکنم و به تازگی شبها برای تنفسِ راحتتر باید از ماسک اکسیژن استفاده کنم.
پس از ۳۰ سال خدمت در نیروهای مسلح بازنشسته شدم، اما هنوز احساس تکلیف میکردم زنده مانده بودم تا مسئولیتم را به پایان برسانم، اما چه کاری باید انجام میدادم؟ این بار چه مسئولیتی به من نهاده شده بود؟ این افکار ذهن من را به خود مشغول کرده بود و همیشه به خودم میگفتم باید کاری کنم تا برای جامعه مفید باشم.
بیشتر بخوانید
معمولا هفتهای دوبار به آسایشگاه جانبازان در پارک ملت سری میزنم و از احوال آنها جویا میشوم جانبازانی که پس از تحمل سالها درد و رنج از میان ما پر میکشیدند و دیگر نامی از آنها به میان نمیآمد برایم دغدغهای شده بود تا اینکه تصمیم گرفتم با خرید یک دوربین فیلمبرداری و گذراندن دورههای مستند سازی از تک تک جانبازان دفاع مقدس در مشهد مستند بسازم.
اولین فیلم خود را با عنوان «امت واحده» درباره شهدای اهل سنت در خواف ساختم و پس از آن موفق شدم ۴۰ فیلم مستند از جانبازان و یادگاران دفاع مقدس ثبت و ضبط کنم.
حسین عباسی پسر این جانباز میگوید: وقتی پدرم می خواست کار مستند سازی را شروع کند در مرحله اول ما مانع شدیم، چون این کار قطعا سختیهای زیادی از جمله حمل دوربین وضبط فیلم و.. داشت و شرایط متفاوت پدرم سختی کار را دو چندان میکرد.
او گفت: اما پدرم در کارخود مصمم بودند و وقتی اولین مستند او به روی آنتن رفت بسیار خوشحال بودیم که به هدف خود رسیدهاند.
محور اصلی آثار این کارگردان جانباز، جانبازان وخاطرات آنهاست. از جانبازی که در زمان مجروح شدن، کلاس سوم راهنمایی بود و اکنون پزشک شده تا جانبازی نخاعی که چندین کتاب نوشته است این کارگردان جانباز که ساخت ۴۰ فیلم مستند را در کارنامه خود دارد.
به گفته خودش تقریبا صفر تا صد مراحل ساخت فیلم را به تنهایی انجام میدهد و آثار مستند او در شبکههای صداوسیمای خراسان رضوی و چند استان دیگر و نیز شبکه مستند پخش میشود. مستندهای «سردار جنوب»، «امیر آبادان»، «مشهد؛ پایتخت زیبایی» و «لاله در بهار» از کارهای اوست.
گزارش از فاطمه غلامی