باشگاه خبرنگاران جوان مشهد - بعد از شهادت امام صادق (ع)، فرزند ایشان امام موسی کاظم(ع) عهده دار سرپرستی و امامت شیعیان شدند.
دوران امامت امام موسی کاظم(ع)، همزمان با خلافت عباسیان بود؛ عباسیان که اوایل روی کار آمدنشان با روی خوش با شیعیان و امام برخورد میکردند به مرور زمان سختی ها و مشقت های زیادی را به شیعیان تحمیل کردند.
به گفته تاریخ نگاران دوران امامت امام موسی کاظم(ع) به خاطر زندان های فراوان و سختی های بسیار یکی از سخت ترین دوران ها میان ائمه اطهار بوده است.
بیشتر بخو انید
تدابیر سیاسی امام موسی کاظم(ع) در مقابل عباسیان
آقای عزیززاده کارشناس مذهبی میگوید: خلفای معاصر امام(ع) می دانستند که امام کاظم (ع) و پیروانش، آنها را غاصب خلافت پیامبر(ص) میدانند که با زور و قدرت، سرنوشت مسلمانان را در دست گرفته اند و اگر روزی قدرت به دست شیعیان بیافتد نابودی حکومت عباسیان بدون شک اتفاق خواهد افتاد به همین دلیل نسبت به رفتار و اقدامات امام و پیروانش بسیار حساس بودند.
او میگوید: هارون در زمان حکومت خود شرایط و فضا را برای امام موسی(ع) بسیار خفقان آور کرده بود تا حدی که کسی توان فعالیت سیاسی و فرهنگی نداشتند.
عزیززاده میگوید: به عنوان مثال هارون با انتخاب ماموران ویژه ارتباط مالی میان امام و شیعیان را قطع کرد و حتی بسیار مواقع دیده شده بود که ماموران مخصوص هارون مزاحمت های مختلفی را بر آن حضرت تحمیل میکردند.
این کارشناس مذهبی میگوید: تبعید امام از مدینه به بغداد و بصره یا به زندان انداختن حضرت در زمان های گوناگون از مزاحمتی هایی است که هارون الرشید به امام موسی کاظم(ع) تحمیل میکردند.
او میگوید: از همین رو آن حضرت تصمیم گرفت از راه های مختلفی با حکومت طاغوت مبارزه کند که یکی از روش های امام، انجام مناظرات گوناگون با خلفا به خصوص هارون الرشید بود.
در تاریخ می خوانیم: روزی هارون به امام کاظم میگوید که مرزهای فدک را معلوم کن تا آن را به تو برگردانم. امام(ع) از جواب امتناع می کند. هارون پیوسته اصرار می ورزد.
امام(ع) میفرماید: من آن را جز با حدود واقعیاش نخواهم گرفت. هارون که به اصرار خواستار تعیین حدود میشود. امام می فرماید: اگر من حدود آن را باز گویم مسلما موافقت نخواهی کرد.
هارون سوگند یاد میکند که درصورت تعیین حدود آن را برمی گردانم. امام(ع) فرمود: اما حد اول آن سرزمین عدن است. در این هنگام هارون چهره اش دگرگون گشت و با شگفتی گفت: ادامه بده. امام(ع) فرمود: و حد دوم آن سمرقند است. برای بار دوم ناراحتی هارون بیشتر گشت. امام فرمود و حد سوم آن آفریقا.
بیشتر بخوانید
در حالی که صورت هارون از شدت ناراحتی سیاه شده بود، حضرت فرمود: و حد چهارم آن سواحل دریای خزر و ارمنستان. حضرت حدود کشور اسلامی که آن روز، هارون برآن حکومت داشت بیان کرد. هارون گفت: پس چیزی برای ما باقی نماندبرخیز جای من بنشین. امام فرمود: من به تو گفتم، اگر حدود آن را تعیین کنم هرگز آن را نخواهی داد.
این کارشناس مذهبی میگوید: نمونه دیگری از موضع گیری سیاسی و مبارزه با حکومت جور، تحریم هرگونه همکاری با دستگاه حکومتی بود.
امام هفتم (ع) روزی به یکی از شیعیانش به نام «صفوان جمال» فرمود: «همه کارهای تو نیکوست جز یک کار»، صفوان عرض کرد: «ای فرزند پیامبر! آن چیست؟» امام فرمود: «اینکه اشترهایت را به هارون کرایه می دهی.»
صفوان گفت: «آنها را برای خوشگذرانی و تفریح کرایه نداده ام بلکه برای زیارت خانه خدا بوده، و خودم هم به عنوان همراه نرفته ام.»
امام فرمود:«آیا علاقه مند هستی که هارون زنده بماند تا از سفر حج بازگشته و پول تو را بپردازد؟» صفوان گفت: آری، امام فرمود:«کسی که دوست بدارد ستمگران زنده بمانند در صف آنهاست و کسی که در صف آنهاست داخل جهنم می شود.»
نفوذ و تقیه؛ مبارزهای مخفی با حکومت
عزیززاده میگوید: یکی از روش های بسیار مهم مبارزه علیه دشمنان، نفوذ در دستگاه حکومت غاصب بود. این رویکرد هم موجب حفظ شیعیان می شد و هم امام از سیاست های حکومت آگاهی می یافت، و در سمت و سوی مبارزه امام و شیعیان تأثیرگذار بود.
او میگوید: تربیت نیروهای کارآمد و آشنا به مسائل و مصالح اسلام یکی از راه های امام موسی کاظم(ع) برای نفوذ در دستگاه حکومت بود.
این کارشناس مذهبی میگوید: به همین دلیل حضرت(ع) برای سامان دادن به مبارزات سیاسی و حمایت از شیعیان، برنامه ای تدارک دیدند که بر اساس آن نیروهای فعال و مطمئن، در مسئولیت های کلیدی حکومت قرار میگرفتند که «علی بن یقطین» یکی از اعضای فعال نفوذکننده در حکومت بود.
او میگوید: یکی از برخوردهای امام کاظم (ع) حرکتی بود که امام در برخورد با «علی بن یقطین» داشت و از او خواست تا در دربار عباسی بماند و بکوشد تا شیعیان را از گرفتاری نجات دهد.
در کتب تاریخی آمده است که علی بن یقطین در شمار اصحاب خاص امام کاظم (ع) بود که در دستگاه خلافت عباسی دارای نفوذ بود. او در دوره مهدی و هارون نفوذ فراوانی داشت و از آن به نفع شیعیان بهره برداری میکرد.
زمانی که او از امام خواست اجازه دهد تا خدمت دستگاه خلافت را ترک کند امام از دادن چنین اجازهای خودداری کرده و فرمود: این کار را نکن که ما به تو در آنجا انس گرفتهایم و تو مایه عزت برادرانت (شیعه) هستی و شاید خدا به وسیله تو شکستی از دوستانش را جبران نموده و توطئههای مخالفان را درباره آنها بشکند. ای علی! کفاره گناهان شما همانا نیکی به برادرانتان است. در روایت دیگری آمده است که امام در جواب او چنین فرمود: تو را چارهای جز ادامه کارت نیست، از خدا بترس.
و در نقل دیگری آمده که وقتی امام به عراق آمد، علی بن یقطین از اینکه امام را در چنین حالی میبیند اظهار تأسف کرد. امام به او فرمود: ای علی بن یقطین! خدا را دوستانی در صفوف ستمکاران هست که به وسیله آنها از دوستانش دفع شرّ میکنند و تو از آنها هستی.
در مرحله دیگر، جاسوسان هارون گزارش دادند که او نماز را همانند شیعه می خواند. هارون مراقبانی بر علی گماشت و سرانجام دریافت که او همچون اهل سنّت نماز می گزارد. هارون خشم خود را فرو برد و رو به علی کرد و گفت: هرگز سخن هیچ سعایت کننده ای را علیه تو نخواهم پذیرفت.
شهید مطهری (ره) مینویسد: علی بن یقطین، وزیر هارون است، شخص دوم مملکت است، ولی شیعه است، اما در حال استتار. او ظاهرش با هارون است، اما به هدف های موسی بن جعفر (ع) خدمت میکند و امام به او دستورهایی داد و او اجرا کرد و مصون ماند.
عزیززاده میگوید: یکی از روشهای دیگر مبارزه امام موسی(ع) علیه خلفای عباسی، تقیه بود. این روش در سازماندهی یاران امام کمک بسیار کرد و به شیعیان کمک میکرد تا در فرصت مناسب علیه حکومت مبارزه کنند برای همین امام به یاران خود دستور اکید دادند تا در بعضی موارد تقیه کنند.
تربیت اندیشمندان و متفکران دینی و سیاسی
این کارشناس مذهبی میگوید: امام کاظم (ع) با این بسیار از سوی حکومت تحت فشار بود و بسیار از دوران زندگی بابرکتشان را در زندان گذراندند اما با این وجود ایشان اندیشمندانی تربیت کردند که در برابر حکومت و فرقه های انحرافی میایستادند.
او میگوید: حتی بعضی از شاگردان و تربیت یافتگان امام با بیان جایگاه امامت و این که حکومت، حق خاندان پیامبر (ص) است، با حکومت وقت مبارزه می کردند.
عزیززاده میگوید: بعضی از آنها همانند یونس بن عبدالرحمان، صفوان بن یحیی، محمد بن ابی عمیر، عبدالله بن مغیره، حسن بن محبوب سراد و احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی، از اصحاب اجماع شمرده شده اند.
آنان تألیفات فراوانی داشتند و برخی از آنها سال های بسیاری را در زندان گذرانده بودند؛ همانند:
یونس بن عبدالرحمان از او استعداد بسیار بالایی برخوردار بود و در مقابله با افراد و گروه های مخالف، نزدیک به هزار جزوه و مقاله نوشت، تا جایی که گفته شد: دانش ائمه اهل بیت (ع) به چهار نفر منتهی میگردد: سلمان فارسی، جابر، سید و یونس بن عبدالرحمان.
محمد بن ابی عمیر نیز تألیفات فراوانی داشت و بسیار زاهد و متّقی بود. او را به زندان های طولانی مدت محکوم کردند.
این کارشناس مذهبی میگوید: شیوه های مبارزه سیاسی امام به موارد ذکر شده خلاصه نمی شود، بلکه امام در قالب دعا، موعظه و حتی زندان رفتن به مبارزه با حاکمان عباسی میپرداختند.
روایات مختلف از شهادت امام موسی کاظم(ع)
او میگوید: تاریخ نگاران دلایل مختلفی برای شهادت امام کاظم(ع) آورده اند؛ بحث تعیین حدود باغ فدک که سالیان سال مورد بحث و اختلاف خلفا و امامان معصوم بود و دیگری خیانت محمد بن اسماعیل در حق عمویش امام کاظم(ع) است که به طمع مال و مقام به قصر هارون رفت و او را علیه امام شوراند که این ماجرا به دستگیری دوباره امام منجر شد.
این کارشناس مذهبی میگوید: امام به مدت یکسال در زندان بصره بودند در آن زمان هارون الرشید به عیسی بن جعفر مامور زندان نوشت تا حضرت را به قتل برساند اما او در پاسخ به خلیفه نوشت که من در این مدت جز عبادت و نیایش چیز دیگری از موسی بن جعفر ندیده ام اگر او را از من تحویل نگیری آزادش میکنم.
عزیززاده میگوید: پس از آن هارون امام را از بصره به بغداد منتقل کرد و به فضل بن ربیع سپرد تا امام را به شهادت برساند اما او نیز حاضر به انجام این کار نشد
او میگوید: پس از آن فضل بن خالد نیز از دستور شهادت امام سرپیچی کرد، وقتی خبر سرپیچی فضل به گوش هارون رسید او خشمگین شد و فضل بن خالد را به صد ضربه شلاق محکوم کرد.
این کارشناس مذهبی میگوید: سرانجام هارون الرشید دستور داد تا امام را به زندان سندی بن شاهک بیندازند، در همان حین یحیی بن خالد که سرپیچی پسرش از دستور هارون او را سرافکنده کرده بود به خلیفه قول داد تا خودش کار را یکسره کند و به سندی بن شاهک دستور داد تا امام را به قتل برساند.
عزیززاده میگوید: نقل قول های متفاوتی از شهادت امام موسی کاظم(ع) آورده اند که بعضی میگویند حضرت را با خوراندن زهر مسموم کردند اما در نقل دیگری آورده اند که سندی بن شاهک و همدستانش آن امام همان را در میان فرشی پیچیده و چنان فشار آوردند تا امام موسی کاظم به شهادت رسیدند.
گزارشی از فاطمه بک زاده
انتهای پیام//ف.ب.