سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

خانواده قاتل از ماجرای قتل «غزل» می‌گویند

خانواده قاتل در حادثه قتل خانوادگی اخیر در اهواز که انتشار فیلم آن بازتاب‌های مختلفی داشت، ابعاد تازه‌ای از این ماجرا را بازگو کردند.

باشگاه خبرنگاران جوان - حادثه قتل خانوادگی اخیر در اهواز و انتشار فیلم آن امنیت روانی جامعه را نشانه گرفت و در گفت‌وگو با خانواده قاتل ابعاد تازه‌ای از ماجرا بیان می‌شود.

به راننده تاکسی که گفتم من را فلکه کسایی پیاده کند سرش را ۱۸۰ درجه سمت عقب ماشین چرخاند و گفت: فلکه کسایی چکار داری؟ گفتم: چطور مگه؟ و راننده با کلماتی شمرده که گویا احتیاط می‌کرد چگونه آن‌ها را به کار ببرد گفت: اگر بابت اتفاق دیروز می‌خواهی آنجا بروی به نظرم اگر نروید خیلی بهتر است، به هر حال حالا خانواده هر دو عصبی هستند و احتمال هر اتفاقی وجود دارد.

سعی کردم با صحبت‌های راننده مخالفتی نکنم و بیشتر شنونده باشم، وی نیز روایت خود را از اتفاقی که روز گذشته افتاد و همه را شوکه کرد بازگو کرد و گفت: به دروغ شایعه کردند دختری که به قتل رسید ترکیه فرار نکرده بود، این را اطرافیان قاتل می‌گویند که قاتل را تبرئه کنند، من احساس می‌کنم یک هفته پیش آن را در خیابان اصلی خشایار دیدم، اما چقدر شهر ما به حال خود رها شده است که هر کسی هر چه بخواهد توی روز روشن انجام می‌دهد هیچ کسی هم جوابگو نیست!

به دنبال خانواده قاتل و مقتول

راننده هنوز داشت داستان‌های مرتبط دیگری را تحویل گوش‌های بدهکار من می‌داد که به محل رسیدم؛ هنوز روبان زرد پلیس که محل جسد در فلکه کسایی را با آن احاطه کرده بودند به چشم می‌خورد؛ برای اینکه وقت را تلف نکنم سراغ چند خانم در فضای سبز اطراف فلکه رفتم و آدرس خانواده قاتل و مقتول را گرفتم.

در حال صحبت کردن با آن‌ها بودم که آقایی که به نظر می‌رسید پدر خانواده است از راه رسید و متوجه علت حضورم شد بلافاصله صحبت ما را قطع کرد و خطاب به من گفت: به ما ربطی ندارد خانم! بعید هم می‌دانم مراسم فاتحه‌خوانی گرفته باشند، صحبت وی را قطع کردم و گفتم: برای مراسم نیامدم، خبرنگار هستم و بابت گرفتن گزارشی آمده‌ام.

دلیل حضورم را که متوجه شد دستش را با حالت تاسف در هوا چرخاند و با لحن ملایم‌تری گفت: چه گزارشی خواهر من؟ روسیاهی نوشتن دارد یا وحشیگری که تن همه ما را لرزاند؟ و گویی که بخواهد سریع از شر من راحت شود با اشاره دست مسیری را که باید طی کنم تا به آدرس برسم را نشان داد، با این حال برای اینکه زودتر به محل برسم در حین گذر از خیابان اصلی و چند فرعی چند بار سراغ آدرس را از رهگذران گرفتم و هر کسی یک طور ترس و وحشت خود را از اتفاقی روز گذشته ابراز می‌کرد.

هیچ کس در خانه مقتول نیست

هدف من ابتدا مصاحبه با خانواده مقتول (دختر ۱۷ ساله) بود، اما به اذعان اطرافیان مادر خانواده بعد از قتل دخترش خانه را ترک می‌کند و به منزل پدری می‌رود، از طرفی بعد از اتفاقی که افتاد معلوم نیست کجا رفته‌اند و در خانه بسته است.

به همین دلیل مسیرم را تغییر دادم و سراغ آدرس قاتل را گرفتم، زیاد با خانواده مقتول فاصله‌ای نداشت وارد خیابان محل زندگی قاتل که شدم، چند بچه قد و نیم قد با فاصله کوتاهی حرف‌هایی را با هم رد و بدل می‌کردند که صحبت آن‌ها را قطع کردم و سراغ منزل سجاد (قاتل) را گرفتم، بلافاصله بدون اینکه پاسخ سوال من را بدهند به کودک دیگری که کنارشان بود گفتند: با شما کار دارد و آن کودک بدون اینکه علت آمدنم را بپرسد مثل برق وارد خانه شد و من که چیزی از این فعل و انفعالات متوجه نشدم یاد صحبت راننده تاکسی افتادم که من را به احتیاط کردن در این شرایط نصیحت کرد.

به همین دلیل فاصله خودم را با منزل قاتل حفظ کردم، اما بعد از چند لحظه کوتاه خانمی جوان به همراه دو دختر جوان‌تر از خودش دم در خانه ظاهر شدند و خطاب به من گفتند: خانم با کی کار دارید؟ و من برای اینکه اعتماد آن‌ها را جلب کنم با لهجه محلی احوالپرسی کردم و بعد از آن با نشان دادن کارت خبرنگاری آن‌ها را دعوت به مصاحبه کردم.

اگر چه با همان رسم و رسوم عربی و محلی بنده را به داخل خانه دعوت کردند، اما ترجیح دادم در کنار در منزل، ایستاده صحبت‌های آن‌ها را گوش دهم.

دوستان غزل ترکیه رفتنش را خبر دادند

مادر سجاد اینگونه داستان را شروع می‌کند: حدود چهار ماه گذشته غزل از منزل خارج شد، مثل همیشه که به خانواده پدرش و یا دوستانش سر می‌زد، هیچ کس به رفت و آمدش نه حساس بود و نه شک می‌کرد، اما آن روز به خانه بازنگشت، نگران که شدیم سراغش را از خانواده‌اش گرفتیم آنجا هم نرفته بود، به دوستان، آشنایان و هر کسی که احتمال می‌دادیم ممکن است غزل آنجا رفته باشد گرفتیم، اما خبری از غزل نبود، تا اینکه بعد از یک هفته به دوستان خودش اطلاع داد که در ترکیه است.

وی ادامه می‌دهد: نمی‌دانم کی و چطوری پای غزل به ترکیه رسیده است، تمام اطلاعاتی که از غزل دریافت می‌کردیم از طریق دوستانش است و هر بار که خبری می‌رسید پسرم می‌مرد و زنده می‌شد، خیلی تلاش کردیم کسی متوجه این قضیه نشود، اما هر چه از نبودن غزل می‌گذشت اطرافیان بیشتر کنجکاو می‌شدند که عروس خانواده کجاست و چرا از آن خبری نیست.

مادر سجاد می‌گوید:غزل در زمان آشنایی با یک مرد سوریه‌ای باردار بود و چند روز قبل از اینکه خانه رو ترک کنه بچه سقط شد، وقتی من و مادرش گفتم چرا و چطور این بچه سقط شد جواب میداد دبه آب را بلند کردم و سقط شد.

از مادر سجاد سوال می‌کنم غزل با شوهرش مشکلی داشت؟ یا مثلاً به اجبار با هم ازدواج کرده بودند؟ وی پاسخ می‌دهد: اتفاقاً غزل و شوهرش خیلی همدیگر را دوست داشتند، نباید از حق بگذرم ارتباط غزل با ما هم خیلی خوب بود و با هم عروسش مثل خواهر بودند و هیچ اجباری در ازدواجشان وجود نداشت، ما هم برایش کم نگذاشتیم، برای دو پسرم یک شب عروسی گرفتم، با اشاره دست عروس دومش که هرازگاهی صحبت‌های مادرشوهر را تایید می‌کرد را نشانم داد.

غزل با مرد غریبه عقد کرد

مادر سجاد می‌گوید: خانه ما بزرگ است، بالای خانه دو واحد ساختم یکی برای سجاد و دومی برای آن یکی پسرم، مادرسجاد از من میخواهد وارد خانه بشوم و زندگی که برای غزل درست کردند را نشانم بدهد، می‌خواهد بگوید که به لحاظ زندگی همه چی را برای عروس‌ها فراهم کردیم.

جریان ترکیه رفتن غزل را می‌پرسم و وی توضیح می‌دهد: طبق صحبت‌هایی که غزل برای دوستانش کرده و به ما منتقل می‌کنند، با شخصی از طریق اینستاگرام آشنا می‌شود که این شخص اهل سوریه است، این مرد به غزل ابراز علاقه زیادی می‌کند این دختر را وابسته خود می‌کند تا آنجایی که غزل بابت این مرد زندگی خودش را رها کرد، به محض اینکه غزل به ترکیه می‌رود این مرد غزل را به عقد خودش در می‌آورد و زندگی جدیدی را شروع می‌کنند.

غزل که همه جوره به این مردسوری اعتماد کرده بود کم کم شروع به ارسال عکس‌های خود با آن مرد می‌کند، دوستانش که ما را در جریان تمام جزییات می‌گذاشتند پسرم هر روز بیشتر از دیروز کنترل خود را از دست می‌داد و نمی‌توانست بر اعصاب خود مسلط شود مخصوصاً که بازاری بود و اطرافیان چپ و راست غیرت و مردانگی وی را تحریک می‌کردند.

طعنه اطرافیان پسرم را غیرتی کرد

وی ادامه می‌دهد: در محله و خیابان کمترین بحثی که بین بچه‌ها اتفاق می‌افتاد مستقیم و غیر مستقیم با طعنه، آبرو ریزی غزل را به رخ ما می‌کشیدند و بابت این مسأله بحث و دعوا کرده بودیم این در حالی است که همسایه‌ها کاملاً از شرایطی که اتفاق افتاده اطلاع داشتند، اما به جای دلداری احساسات پسرم را تحریک می‌کردند.

خواهر سجاد صحبت‌های مادر را قطع می‌کند و می‌گوید: به نظرم ۱۷ سال سنی نیست که کسی بتواند درست تصمیم بگیرد، غزل گول خورده و تحت تاثیر صحبت‌های مرد سوری قرار گرفته وگرنه چه کسی زندگی خودش را ول کند و سراغ کسی دیگر می‌رود، تازه این مرد همه طلا‌های غزل را برده بود.

از مادر سجاد سوال می‌کنم با چه ترفندی غزل را به ایران برگرداندند؟ می‌گوید: ما از طریق پلیس بین الملل اقدام کرده بودیم که فردی دختر ما را دزدیده و...، اما خودِ غزل هم ظاهراً پشیمان شده بود و این اواخر خودش به پدرش گفت: بیایید من را به ایران بیاورید که بعد از آن پدر غزل و شوهرم تا ترکیه دنبالش رفتند و روز جمعه ظهر اهواز رسیدند.

پسرم به مرد سوری (همسر جدید غزل) ویس تهدیدآمیز فرستاده بود و او در جواب عکس‌های عروسی رو می‌فرستد و برای اینکه سجاد را عصبی کند گفته بود خودم به غزل گفتم بچه را سقط کند.

پسرم تهدید کرده بود غزل را می‌کشم برای همین پدر غزل و پدر سجاد در صدد مخفی کردن غزل تا تحویل آن به کلانتری بودند چرا که از تهدید‌های سجاد می‌ترسیدند و زمانی که غزل را تحویل شوهرش ندادند عصبانیت و تهدید سجاد دو چندان شد، برای همین روز یکشنبه غزل را سوار ماشین کردند تا ببرند و تحویل کلانتری بدهند، اما از آنجایی که سجاد حرکات پدر و عمویش را زیر نظر داشت به اتفاق برادرش جلوی ماشین را می‌گیرند و غزل را از ان‌ها می‌گیرد که ظهر همان روز آن اتفاق افتاد و سجاد غزل را با قمه کشت.

به او گفتم خب سرش را با قمه زد! چرا سرش را محله به محله نشان این و آن داد؟ مادر سجاد پاسخ داد: در هر محله و خیابانی که به سجاد انگ بی‌غیرت زده بودند سر غزل را گَرداند تا مثلاً به همه گوید: من آدم بی‌غیرتی نیستم.

غزل یک پسر دارد

از مادر سجاد می‌پرسم غزل یک فرزند پسر دارد؟ و مادر با اشاره دست پسر بچه زیبا و دوست داشتنی را نشان می‌دهد که بلوز قرمز و شلوار یشمی بر تن داشت و می‌گوید: بله این پسرش است و من که با دیدنش قلبم مچاله شد ناخودآگاه وای ممتدی را زمزمه کردم، اما زن عموی پسربچه با جمله «این پسرم است و من آن را بزرگ کردم» توجه‌ام را جلب کرد.

وی ادامه داد: من بچه دار نشدم، برای همین پسر غزل که به دنیا آمد همه جوره تروخشکش کردم، غزل هم کاری به کارم نداشت و بیشتر اوقات پسرش پیشم بود، این چند ماهی هم که مادرش نبود اصلاً دلتنگی نکرد و من از آن نگهداری کردم.

برای مصاحبه و شنیدن صحبت‌های خانواده‌های مقتول نیز تلاش کردیم، اما مادر مقتول به دلایل روحی خانه را ترک کرده و به منزل پدری پناه آورده و به این دلیل تاکنون در دسترس نبوده است.

قوانینی که عفو و یا تخفیف مجازات برای قتل‌های این‌چنینی را شامل می‌شوند از عوامل تشدید این معضل اجتماعی به شمار می‌روند و جرات تکرار را برای افراد بیش از پیش بیشتر کرده است.

 

منبع: فارس

انتهای پیام/

 

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۹
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۲۱:۵۱ ۲۵ بهمن ۱۴۰۰
نمی توان واقعا نظر داد هر کسی باید جای غزل یا سجاد باشد که بتواند درباره آنها قضاوت کند با توجه به اینکه غزل بچه بوده ۱۷ سال سن بچگی است چه بسا اگر غزل زنده می ماند سالیان بعد می فهمید چه خطایی کرده گناهکار واقعی کسانی بودند که سجاد را تحریک کردند والا او باید غزل را طلاق میداد واین همه دردسر برای خودش واطرافیان درست نمی کرد
خالد رضایی
۰۰:۰۹ ۲۴ بهمن ۱۴۰۰
خدا کنه مثل سجاد سرتون بیاد..
و در اون جایگاه سجاد قرار بگیرین تا بفهمین عدالت و بی عدالتی چیه .حق و ناحق چیه .
بلایی که سر سجاد اومده پنج سال پیش یه زن حرامزاده سرمن آورد در اوج رفاه زندگی ..... و منو دختر بچه هفت ساله ام را به یه ولگرد در مجازی فروخت و به عراق فرار کرد . به یکتایی خدا قسم اگر پنجاه سال دیگه هم بگذره انتقام گریه های دخترم از اون هرزه باید بگیرم و از سجاد بدتر باید سرش بیارم . کاری به ناموس و غیرت ندارم فقط بخاطر گریه اون طفل معصوم که پنج ساله هنوز داره گریه میکنه .
دست سجاد هم درد نکنه . سجاد بخاطر غیرت و ناموس زنش را نکشت . عکس و فیلمهایی که غزل خان از ترکیه فرستات چاقوی گلوی خودش را تیز کرد .
هرکسی میاد یا نظر مخالف یا موافق میده . مخالفها در جایگاه غزل هستن و موافقها در جایگاه منو سجاد .
آدم وقتی به مرز جنون برسه نه قانون سرش میشه نه طلاق و نه چیز دیگه فقط دنبال انتقام میگرده . چون اون مرد دیگه از زندگی نگبتی که زنش براش درست کرده خسته شده فقط شب و روز بفکر انتقام بوده و موفق هم شد .
حاضرم قسم بخورم الان اگر سجاد اعدام بشه هیج دردی را حس نمیکنه چون دردهای بدتر از اعدام تو این چند ماه کشیده .

در درجه اول خود غزل یه قاتله و یه بچه تو شکمش سقط میکنه و خدا انتقام همان جنین بی دفاع را از خود غزل گرفت . بعدش یه پسر بچه سه ساله را بی مادر کنی بخاطر یه بیشرف هرزه تو مجازی . آبرو و شرف خانواده خودش و شوهرش دیگه جای خود داره . غزل اگر برای این مسائل ارزش قائل بود هیچوقت همچین کاری نمیکرد ولی متاسفانه تمام زندگیش به چهارتا استیگر تو خالی در مجازی فروخت .
ناشناس
۱۵:۰۵ ۲۱ بهمن ۱۴۰۰
یاده اولین اخبار از قتل بابک خرمدین افتادم.که پدر و مادرش کلی قیافه مظلومانه گرفته بودن و بابک رو ی مرد بدکاره معرفی میکردن که خونشون رو تو شیشه کرده بود.
الله و علم
واین صحبتهای خانواده قاتله
حامد
۱۰:۳۸ ۲۰ بهمن ۱۴۰۰
شرمندم برای آقایونی که این حرکت رو به غیرت ربط میدن.
اولا نمیشه از صحبت های خانواده قاتل با اطمینان 100% بگیم درست صحبت کردن ، چون در چنین مواقعی خیلی راحت برای توجیه کارشون دروغ میگن.
آقای عزیز اگه خوب بودی خانم جنابعالی نمیرفت سراغ مرد غریبه.
حتی اگه هم اون خانم مشکل داشت ، خیلی راحت میتونستی از طریق قانون ثابت کنی و از ایشون طلاق بگیری.
خیلی بده تو کشور ما خیلی سریع قتل های خشنی مثل این رو به ناموس ارتباط میدن و با عادی انگاری باعث افزایش چنین قتل هایی میشن و جالبتر اینکه یه سری افراد هم خیلی راحت این حرکات رو توجیه می کنن و موافق اون هستن.
وقتی اون پدر بچه خودش رو با تبر کشت یا الان که شوهر همسر خودش رو کشت، چرا شماها از قاتل دفاع میکنید؟ جناب مدافع عزیز قانون رو برای چی گذاشتن؟ با اسامی مانند غیرت ، ناموس ، آبرو و ... خیلی راحت از جرمی که مرتکب شدن میگذرید؟ برادر من، خواهر من اگه همسر، فرزند و آشنایی گناهی انجام داد ، اگه با قانون جرم قابل اثبات هست که باید بزاری قانون کارش رو انجام بده و اگه نیست اون فرد رو از خودت و خانوادت دور کن همین ، نه اینکه خودت قانون بشی.
بدی کار اینجاست همین افراد (آقایون) خودشون با چندین نفر رابطه دارن و درست زمانی که همون رفتار از طرف همسرش اتفاق بیوفته میشن غیرتی!
شماها که اینقدر طرفدار قتل هستید خوب جمع کنید برید تو جنگل زندگی کنید!
رضا سید
۱۷:۲۲ ۱۹ بهمن ۱۴۰۰
رفتن پیش مرد غریبه اون هم چند وقت با داشتن شوهر جرم بزرگی است وسقط عمدی بچه بدون اجازه پدر برای راحت تر فرار کردن یک قتل توسط این خانم محسوب میشودواز نظر قانون خروج غیر مجاز داشته و ول کردن پسر دیگرش به امان خدا هم کار اشتباهی بوده ایا رابطه جنسی و ازدواج نامشروع وقتل فرزند درشکم جرم ندارد البته که دارد ولی اثبات جرم ومجازات کردن کار دستگاه قضاست
حامد
۱۰:۴۹ ۲۰ بهمن ۱۴۰۰
حرف شما صحیح.
ولی شما مطمئنی این دختر این کارها رو کرده بود؟
چرا از طریق قانون اقدام نکردن؟ یعنی واقعا فکر میکنید نمیتونستن از طریق قانون این مسائل رو پیگیری کنن؟
خیلی جالبه یکی قتل میکنه ، خانواده قاتل ادعای ناموسی بودن میکنن و همه هم درجا قبول میکنن.
الان تو کشور ما داره مد میشه قتل انجام بده بعد به ناموسی بودن ارتباط بده و خودت رو به حق نشون بده.
ایرانی
۱۵:۲۶ ۱۹ بهمن ۱۴۰۰
سلام، غزل آبرو و شرف برای خودش و سجاد نگذاشته بود، یعنی شوهرش بیخیال اینهمه خیانت و جنایت باشد،
حامد
۱۰:۴۳ ۲۰ بهمن ۱۴۰۰
طلاق رو برا چی گذاشتن؟
آبرو؟ شرف؟ هر کاری کرده بود چرا از طریق قانون اقدام نکرد؟
شاید کاری نکرده بود و فقط اینجوری دارن کار کثیف خودشون رو توجیه می کنن.
ناشناس
۱۴:۱۶ ۱۹ بهمن ۱۴۰۰
اگر زنهاهم این اجازه راداشتن که وقتی مرد خیانت میکرد، این کاررومیکردن ،نسلی از مردان نمیماند