سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

مغز چطور به ارزیابی هویت شخص می‌پردازد؟

قرار دادن حال و آینده در کانون توجه برای درک روشی که مغز افکار و هویت فعلی ما را می‌سازد، بسیار مهم است.

باشگاه خبرنگاران جوان - همه ما مسافر زمان هستیم. هر روز و هر لحظه با سفر به جلو در زمان، چیز‌های جدیدی را تجربه می‌کنیم. در این فرآیند، ارتباطات بی‌شماری میان سلول‌های عصبی مغز ما برای تطبیق یافتن با این تجربیات صورت می‌گیرد و یا دوباره تنظیم می‌شود. انگار هر روز خودمان را دوباره جمع می‌کنیم و ساختار ذهنی جدیدی را در زمان می‌چینیم و چسبی را که درنهایت هویت اصلی ما را مشخص می‌کند و آن را حافظه می‌نامیم، شکل می‌دهیم.

ما نه تنها در زمان فیزیکی سفر می‌کنیم، بلکه سفری ذهنی را نیز در زمان تجربه می‌کنیم. ما از طریق خاطراتمان از گذشته بازدید می‌کنیم و سپس با تصور اینکه فردا یا سال آینده چه اتفاقی در انتظارمان است، به آینده سفر می‌کنیم. وقتی این کار را انجام می‌دهیم، خودمان را همانطور که می‌شناسیم و تصور می‌کنیم، به یاد می‌آوریم و یا خود را در شرایطی در آینده تصور می‌کنیم که شاید اندکی متفاوت باشد.

مطالعه جدیدی که در ژورنال علوم اعصاب شناختی و عاطفی-اجتماعی (SCAN) منتشر شده است، به بررسی این موضوع می‌پردازد که چگونه یک ناحیه خاص مغز به ترکیب خاطرات حال و آینده می‌پردازد و آسیب به آن ناحیه چه اختلالاتی در احساس هویت ما پدید می‌آورد. این ناحیه که قشر میانی شکمی (vmPFC) نامیده می‌شود، می‌تواند یک مدل اصلی از خود ما در ذهن بسازد و آن را با زمان تعریف شده در ذهن تغییر دهد.

روانشناسان دریافته‌اند که ذهن ما اطلاعات مربوط به خود را متفاوت از جزئیات دیگر مدیریت می‌کند. یادآوری خاطراتی که به خود ما مربوط هستند، آسان‌تر از به یاد آوردن سایر خاطراتی است که داریم. مغز از اثری به نام «ارجاع به خود (SRE)» کمک می‌گیرد که در آن اطلاعات مربوط به شخص به صورت برجسته‌تری ثبت و ضبط می‌شوند. خاطرات مربوط به خود شخص، متمایز از سایر رویداد‌های روزمره و حافظه عمومی است.

بنابراین، SRE‌ها راهی برای بررسی چگونگی پدیدار شدن حس انسان از عملکرد مغز هستند – موضوعی که این روز‌ها برای گروه‌های مطالعاتی بسیار جذاب است. برای مثال در تحقیقات قبلی از تصویربرداری مغناطیسی (fMRI) –روشی که جریان خون را به عنوان معیاری از میزان فعالیت مغز اندازه‌گیری می‌کند – استفاده شد تا مناطقی که توسط SRE فعال می‌شوند، شناسایی گردند. در این مطالعات قشر میانی پیشانی (mPFC) به عنوان ناحیه مرتبط با خوداندیشی درنظر گرفته می‌شود.

mPFC را می‌توان به دو ناحیه بالایی و پایینی تقسیم کرد (این دو ناحیه به ترتیب پشتی و شکمی نیز نامیده می‌شوند) که سهم متفاوتی در تفکر مرتبط با خود دارند. بخش پشتی نقشی در متمایز کردن خود از دیگران ایفا می‌کند. درحالیکه بخش شکمی – آن را vmPFC نیز می‌نامند – بیشتر به پردازش احساسی می‌پردازد.

در مطالعه جدید SCAN، محققان از ارجاع به خود برای ارزیابی خاطرات شخص در گذشته و رویاپردازی‌های آینده – در قیاس با افراد مبتلا به ضایعات مغزی در ناحیه vmPFC – استفاده کردند. دانشمندان با هفت نفر که ضایعاتی در این ناحیه داشتند، کار کردند و آن‌ها را با یک گروه کنترل متشکل از هشت نفر با آسیب به سایر قسمت‌های مغز و همچنین ۲۳ فرد سالم بدون آسیب مغزی مقایسه کردند.

با مقایسه این گروه‌ها، دانشمندان می‌توانند بررسی کنند که آیا ضایعات مغزی به‌طور کلی یا ضایعات مربوط به vmPFC به‌طور خاص ممکن است بر SRE تاثیر بگذارند یا خیر. همه افراد در این مطالعه تحت یک ارزیابی عصبی روانشناختی کامل قرار گرفتند. در این ارزیابی مشخص شد که آن‌ها در محدوده نرمال در معیار‌های تسلط کلامی و حافظه کوتاه مدت هستند. سپس محققان از شرکت‌کنندگان خواستند صفت‌هایی را فهرست کنند تا خودشان و همچنین یک فردی که اکنون مشهور است، در ۱۰ سال آینده توصیف کنند. بعدا شرکت‌کنندگان مجبور شدند همین ویژگی‌ها را به خاطر بیاورند.

محققان دریافتند که افراد گروه کنترل می‌توانند بیشتر صفت‌های مرتبط با خود در حال و آینده را به خاطر بیاورند، اما در به یاد آوردن صفت افراد دیگر چندان موفق نیستند. به عبارت دیگر، آن‌ها دریافتند که اثر ارجاع به خود، هم به خود فعلی و هم به خود آینده می‌پردازد – اگرچه نتایج را نمی‌توان با دقت ۱۰۰% به تمام اعضای گروه مرتبط دانست. زیرا افراد مبتلا به آسیب مغزی در مقایسه با شرکت‌کنندگان سالم تا حدودی کمتر می‌توانستند جزئیات مربوط به آینده خود را به خاطر بیاورند، اما اثر خود ارجاعی فعلی آن‌ها رفتار بهتری داشت.

با این‌حال، نتایج برای شرکت‌کنندگانی که آسیب vmPFC داشتند، کاملا متفاوت بود. افراد مبتلا به ضایعات در این ناحیه، بون توجه به شرایط زمانی، توانایی اندک و یا هیچ توانایی در یادآوری ارجاعات به خود نداشتند. شناسایی صفت آن‌ها برای افراد مشهور در حال و یا آینده نیز در مقایسه با سایر شرکت‌کنندگان به‌طور قابل توجهی مختل شده بود. علاوه بر این، افراد مبتلا به این ضایعه نسبت به سایر افراد حاضر در مطالعه توانایی کمتری در به خاطر سپردن ویژگی‌های مرتبط با خود داشتند. همه این شواهد نقش اساسی vmPFC را در شکل‌گیری و حفظ هویت فردی نشان می‌دهد.

یافته‌های جدید به چند دلیل جذاب هستند. ضایعات مغزی می‌توانند به ما در درک عملکرد طبیعی ناحیه درگیر مغز کمک کنند. ضایعات vmPFC با تغییر شخصیت، احساسات، تغییرات در عملکرد عاطفی و اجرایی مرتبط است. آسیب به این ناحیه اغلب با گیج شدن همراه است. یعنی خاطرات نادرستی که با اطمینان زیاد بیان می‌شوند. درحالیکه ممکن است برای کسی وسوسه‌انگیز باشد که سرهم‌بندی داستانی را به عنوان یک دروغ عمدی یا خلاقانه درک کند، این افراد از دروغ بودن داستان خود آگاه نیستند. در عوض، ممکن است سردرگمی آن‌ها ناشی از عملکرد نادرست مکانیسم‌های بازیابی یا نظارت باشد.

به‌طور گسترده‌تر، این مطالعه کمک می‌کند تا روشن شود چگونه خاطرات مرتبط با خود که برای حفظ حس اصلی هویت ما لازم هستند، به عملکرد vmPFC بستگی دارد. اما در مورد خود گذشته ما چطور؟ جالب اینجاست که در مطالعات قبلی که از افراد خواسته شده بود خود گذشته‌شان را در نظر بگیرند، mPFC بیشتر از زمانی که گذشته شخص دیگری در ذهن تداعی می‌شد، فعالیت نمی‌کرد. به عبارت دیگر، خود گذشته ما برای خودمان بیگانه به نظر می‌رسد، انگار که فرد دیگری است.

یکی از ایده‌هایی که به دانشمندان در درک این تمایز کمک می‌کند، این است که شاید ما در قضاوت‌هایمان درباره خود گذشته‌مان خیلی مهربان نیستم و ممکن است از گذشته‌مان در درجه اول برای ساختن یک تصویر مثبت از خود در زمان حال استفاده کنیم. به عبارت دیگر، چون ممکن است نقص‌هایی را در رفتار گذشته‌مان تشخیص دهیم، تمایل داریم از شخصی که قبلا بودیم فاصله بگیریم.

بنابراین، قرار دادن حال و آینده در کانون توجه برای درک روشی که مغز افکار و هویت فعلی ما را می‌سازد، بسیار مهم است. از بسیاری جهات منطقی است که mPFC در این فرآیند یادآوری جزئیات فعلی و تصور موارد آینده که براساس خاطرات ما ساخته می‌شوند، نقش بسیار مهمی ایفا می‌کند. قشر جلوی مغز، شبکه‌ای را تشکیل می‌دهد که در شکل‌گیری حافظه ما نقش اساسی دارد و می‌تواند لحظات را به عنوان رویداد‌های متوالی در زمان ردیابی کند.

در کار گذشته، محققان دریافته‌اند که دستکاری فعالیت بخشی از مغز با نام «هیپوکامپ» تصورات خلاقانه ما را تغییر می‌دهد. این تغییر نشان می‌دهد که این ناحیه نقش مهمی برای ساختار دادن به حافظه در تصور آینده دارد. در واقع، درحالیکه ما اغلب حافظه را دستگاه ضبط دقیق و خودکار مغز می‌دانیم، برخی محققان آن را نوعی تخیل توصیف می‌کنند.

اهمیت تفکر درباره آینده در توصیف وضعیت انسان در شخصیت‌های اساطیری همانند «پرومتئوس» (که نام او به معنای «پیش اندیش» است)، آمده است. طبق افسانه‌های یونانی، او انسان‌ها را از خاک رس شکل داد و آتش و سایر مهارت‌های لازم برای زندگی را به آن‌ها بخشید – اعمالی که قدرت تصویر آینده‌ای بدیع را به آن‌ها بدهد.

اگرچه بحث در مورد اینکه آیا فکر کردن به آینده یک ویژگی منحصر به فرد انسانی است یا خیر؛ چون حیوانات نیز رفتاری دارند که ما را به این مورد مشکوک می‌کند، به عنوان مثال برنامه‌ریزی پرندگان برای کوچ و یا یافتن غذا توسط درندگان برای ذخیره در آینده – نتیجه‌ای قاطعانه در اختیار ما قرار نمی‌دهد، اما واضح است که تفکر در مورد آینده نقش مهمی در زندگی ایفا می‌کند و سبب سیر تکاملی می‌شود. این توانایی ممکن است به توسعه زبان در انسان کمک کرده باشد. همچنین نقش کلیدی در تعاملات انسانی دارد. به لطف تحقیقات جدید، ما بهتر از هر زمان دیگری در مورد این ناحیه از مغز و نحوه فعالیت آن اطلاعات داریم.

منبع: دیجیاتو

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.