سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

سبک زندگی اجتماعی، سیاسی و مبارزاتی زهرای اطهر در بیان رهبر انقلاب

مقام معظم رهبری در خصوص سبک زندگی حضرت زهرا (س) می‌فرمایند: زندگى ایشان، اگرچه کوتاه بود، اما این زندگى از جهت جهاد و کار و صبر انقلابى و درس و آموزش به این و آن و سخنرانى و دفاع از نبوت و امامت و نظام اسلامى، دریاى پهناورى است.

باشگاه خبرنگاران جوان - مقام معظم رهبری طی بیانات و سخنرانی‌های متعددی سبک زندگی سیاسی و مبارزاتی حضرت زهرا (سلام الله علیها) را تشریح کرده‌اند. ماحصل روایی این بحث در کلام ایشان به شرح زیر است:

فیوضات فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، به مجموعه کوچکی که در مقابل مجموعه انسانیت، جمع محدودی به حساب می‌آید، منحصر نمی‌شود. اگر با یک دید واقع‌بین و منطقی نگاه کنیم، بشریت یک‌جا مرهون فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است ـ و این گزاف نیست؛ حقیقتی است ـ همچنان که بشریت مرهون اسلام، مرهون قرآن، مرهون تعلیمات انبیا و پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. در همیشه تاریخ این طور بوده، امروز هم همین‌طور است و روز به روز نور اسلام و معنویت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) آشکارتر خواهد شد و بشریت آن را لمس خواهد کرد.

وظیفه ما در خصوص اهل بیت (ع)

آنچه ما وظیفه داریم، این است که خود را شایسته انتساب به آن خاندان کنیم. البته منتسب بودن به خاندان رسالت و از جمله وابستگان آنها و معروفین به ولایت آنها بودن، دشوار است. در زیارت می‌خوانیم که ما معروفین به دوستی و محبت شما هستیم؛ این وظیفه مضاعفی را بر دوش ما می‌گذارد.

این خیر کثیری که خداوند متعال در سوره مبارکه کوثر، مژده آن را به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) داد و فرمود: «إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ» که تأویل آن، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است ـ در حقیقت مجمع همه خیراتی است که روز به روز از سرچشمه دین نبوی، بر همه بشریت و بر همه خلایق فرو می‌ریزد. خیلی‌ها سعی کردند آن را پوشیده بدارند و انکار کنند، اما نتوانستند «وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ» (آیه ۸ سوره مبارکه صف)

ما باید خودمان را به این مرکز نور نزدیک کنیم و نزدیک شدن به مرکز نور، لازمه و خاصیتش، نورانی‌شدن است. باید با عمل، و نه با محبت خالی، نورانی بشویم؛ عملی که همان محبت و همان ولایت و همان ایمان، آن را به ما املاء می‌کند و از ما می‌خواهد. با این عمل باید جزو این خاندان و وابسته به این خاندان بشویم.

لازمه‌های گوشه‌نشینی و خاک درگه اهل بیت (ع) شدن

این طور نیست که قنبر در خانه امیرالمومنین علی (علیه السلام) شدن، کار آسانی باشد. این‌گونه نیست که «سَلْمانُ مِنّا أَهْلَ الْبَیْتِ» (ص ۲۵۴/ ج۲/ الکافی) شدن، کار آسانی باشد. ما جامعه موالیان و شیعیان اهل بیت (علیهم السلام)، از آن بزرگواران توقع داریم که ما را جزو خودشان و از حاشیه‌نشینان خودشان بدانند؛ «فلان ز گوشه‌نشینان خاک درگه ماست». دلمان می‌خواهد که اهل بیت (علیه‌السلام) درباره ما این طور قضاوت کنند؛ اما این آسان نیست؛ این فقط با ادعا به دست نمی‌آید؛ این عمل و گذشت و ایثار و تشبه و تخلق به اخلاق آنان را لازم دارد.

شما ملاحظه کنید، این بزرگوار در چه سنی این همه فضایل را حایز شد؟ در چه مدت عمری این همه درخشندگی را از خود بروز داد؟ در عمری کوتاه؛ هجده سال، بیست سال، بیست و پنج سال؛ نقل‌ها متفاوت است. این همه فضایل، بیهوده به دست نمی‌آید؛ «امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ. صَابِرَةً» (ص۳۴۳/ ج۵/ روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه)

خدای متعال، زهرای اطهرـ این بنده برگزیده ـ را آزمود. دستگاه خدای متعال، دستگاه حساب و کتاب است؛ آنچه می‌بخشد، با حساب و کتاب می‌بخشد. او، گذشت و ایثار و معرفت و فدا شدن این بنده خاص خود را در راه اهداف الهی می‌داند؛ لذا او را مرکز فیوضات خود قرار می‌دهد.

باید راه به سوی خدا و راه بندگی را از حضرت زهرا بیاموزیم

در روایتی خواندم که درخشندگی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) باعث می‌شود تا چشم کروبیان ملأ اعلی خیره شود: «زَهَرَ نُورُها لِمَلائِکَةِ السَماءِ». برای آنها می‌درخشد. ما از این درخشندگی چه استفاه‌ای کنیم؟ ما باید از این ستاره درخشان، راه به سوی خدا و راه بندگی را که راه راست است و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) پیمود و به آن مدارج عالی رسید، پیدا کنیم. اگر می‌بینید خدا خمیره او را هم خمیره متعالی قرار داده است، به این دلیل است که می‌دانست، این موجود در عالم ماده و عالم ناسوت، خوب از امتحان بیرون خواهد آمد؛ «امْتَحَنَکِ اللّهُ الَّذی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ، فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صابِرَةً»؛ قضیه این است. خدای متعال، حتی اگر لطف ویژ‌ه‌ای درباره آن خمیره می‌کند، بخشی مربوط به این است که می‌داند او از عهده امتحان چگونه برخواهد آمد؛ والا بسیار کسان خمیره خوب داشتند. مگر همه توانستند از عهده برآیند؟ این بخش از زندگی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) آنی است که ما برای نجات خودمان به آن احتیاج داریم.

حدیث از طرف شیعه است که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به فاطمه (سلام الله علیها) فرمودند: «یا فاطِمَةُ‌ إعمَلِی‌ لِنَفسِک فَإنِّی‌ لا أُغنِی‌ عَنکِ مِنَ‌ اللهِ شَیئا»؛ یعنی «ای عزیز من! ای فاطمه من! نمی‌توانم پیش خدا تو را از چیزی بی‌نیاز کنم.» یعنی خودت باید به فکر خودت باشی، و او از دوران کودکی تا پایان عمر کوتاهش به فکر خود بود.

حضرت زهرا (س) چگونه «ام ابیها» شد؟

شما ببینید آن حضرت (سلام الله علیها) چگونه زندگی کرده است! تا قبل از ازدواج که دخترکی بود با آن پدر به این عظمت، کاری کرد که کنیه‌اش را «ام ابیها» مادر پدر، گذاشتند. در آن زمان، پیامبر رحمت و نور (صلی الله علیه و آله و سلم)، پدیدآورنده دنیای نو و رهبر و فرمانده عظیم آن انقلاب جهانی ـ انقلابی که باید تا ابد بماند ـ در حال برافراشتن پرچم اسلام بود. بی‌خود که نمی‌گویند ام ابیها. نامیدن آن حضرت (سلام الله علیها) به این کنیه، به دلیل خدمت، کار و مجاهدت و تلاش اوست و چه آن هنگام که مادرش خدیجه از دنیا رفت و پیغمبر را تنها گذاشت، در کنار و غمخوار پدر بود.

دل پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدت کوتاهی با دو حادثه وفات خدیجه (سلام الله علیها) و وفات ابی‌طالب (علیه‌السلام) شکست. به فاصله کمی این دو شخصیت از دست پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفتند و پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) احساس تنهایی کرد. فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در آن روزها قد برافراشت و با دست‌های کوچک خود غبار محنت را از چهره پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زدود. ام ابیها تسلی‌بخش پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، این کنیت از آن ایام نشأت گرفت.۱۳۷۳/۹/۳

حضرت زهرا (سلام الله علیها) در سنین شش سالگی، هفت سالگی بودند ـ اختلاف وجود دارد؛ چون در تاریخ ولادت آن حضرت (سلام الله علیها)، روایات مختلف است ـ که قضیه شعب ابی طالب پیش آمد، شعب ابی طالب، دوران بسیار سختی در تاریخ صدر اسلام است؛ یعنی دعوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شروع شده بود، دعوت را علنی کرده بودند، بتدریج مردم مکه ـ بخصوص جوانان، بخصوص برده‌هاـ به حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌گرویدند؛ بزرگان طاغوت ـ مثل همان ابولهب و ابوجهل و دیگران ـ دیدند که هیچ چاره‌ای ندارند، جز این که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و همه مجموعه دور و برش را از مدینه اخراج کنند؛ همین کار را هم کردند. تعداد زیادی از این‌ها را که ده‌ها خانوار می‌شدند و شامل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و خویشاوندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و خود ابی طالب ـ با این که ابی طالب هم جزو بزرگان بود ـ و بچه و بزرگ و کوچک می‌شدند، همه را از مکه بیرون کردند. این‌ها از مکه بیرون رفتند؛ اما کجا بروند؟ تصادفاً جناب ابی طالب، در گوشه‌ای از نزدیکی مکه ـ فرضاً چند کیلومتری مکه ـ در شکاف کوهی ملکی داشت؛ اسمش «شعب ابی طالب» بود. شعب، یعنی همین شکاف کوه، یک دره کوچک. ما مشهدی‌ها به این طور چیزی «بازه» می‌گوییم. اتفاقاً این از آن لغت‌های صحیح دقیقِ فارسیِ سره هم هست، که به لهجه محلی، روستایی‌ها به آن «بَزَه » می‌گویند؛ اما همان اصلش «بازه» است.

جناب ابی طالب یک بازه یا یک شعبی داشت؛ گفتند به آن جا برویم. حالا شما فکرش را بکنید، در مکه، روزها هوای گرم؛ شب‌ها بی‌نهایت سرد بود؛ یعنی وضعیتی غیرقابل تحمل. اینها سه سال در این بیابان‌ها زندگی کردند. چه قدر گرسنگی کشیدند، چه قدر سختی کشیدند. چه قدر محنت بردند، خدا می‌داند. یکی از دوره‌های سخت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، آنجا بود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این دوران، مسئولیتش فقط مسئولیت رهبری به معنای اداره یک جمعیت نبود؛ باید می‌توانست از کار خودش پیش این‌هایی که دچار محنت شده‌اند، دفاع کند.

می‌دانید وقتی که اوضاع خوب است، کسانی که دور محور یک رهبری جمع شده‌اند، همه از اوضاع راضی‌اند؛ می‌گویند خدا پدرش را بیامرزد، ما را به این وضع خوب آورد. وقتی سختی پیدا می‌شود، همه دچار تردید می‌شوند، می‌گویند ایشان ما را آوردند؛ ما که نمی‌خواستیم به این وضع دچار بشویم! البته ایمان‌های قوی می‌ایستند؛ اما بالاخره همه سختی‌ها به دوش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فشار می‌آورد. در همین اثنا، وقتی که نهایت شدت روحی برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، جناب ابی طالب که پشتیبان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امید او بود، و خدیجه کبری (سلام الله علیها) که او بزرگترین کمک روحی برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، در ظرف یک هفته از دنیا رفتند؛ حادثه خیلی عجیبی است، یعنی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تنهای تنها شد.

من نمی‌دانم شما هیچ وقت رئیس یک مجموعه کاری بوده‌اید، تا بدانید معنای مسئولیت یک مجموعه چیست. در چنین شرایطی، انسان واقعاً بیچاره می‌شود. در این شرایط، نقش فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را ببینید. آدم تاریخ را که نگاه می‌کند، این‌گونه موارد را در گوشه کنارها هم باید پیدا بکند؛ متأسفانه هیچ فصلی برای این طور چیزها باز نکرده‌اند.

نقش حضرت زهرا (س) در زندگی پیامبر (ص)

فاطمه زهرا (سلام الله علیها) مثل یک مادر، مثل یک مشاور، مثل یک پرستار برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است. آنجا بوده که گفتند فاطمه «امّ ابیها»؛ مادر پدرش است. این مربوط به آن وقت است؛ یعنی وقتی که یک دختر شش ساله، هفت ساله این طوری بوده است. البته در محیط‌های عربی و در محیط‌های گرم، دختران زودتر رشد جسمی و روحی می‌کنند؛ مثلاً به اندازه رشد یک دختر ده، دوازده ساله حالای ما. این، احساس مسئولیت است.

آیا این نمی‌تواند برای یک جوان الگو باشد، که نسبت به مسائل پیرامونی خودش زود احساس مسئولیت کند، زود احساس نشاط کند؟ آن سرمایه عظیم نشاطی که در وجود او هست، این‌ها را خرج کند، برای اینکه غبار کدورت و غم را از چهره پدری که حالا حدود مثلاً پنجاه سال از سنش می‌گذشته و تقریباً پیرمردی شده است، پاک کند. آیا این نمی‌تواند برای یک جوان الگو باشد؟ این خیلی مهم است .۱۳۷۷/۲/۷

آن وقت در چنین دنیایی، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دختری تربیت می‌کند که این دختر، شایستگی آن را پیدا می‌کند که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بیاید دست او را ببوسد! بوسه بر دست فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از طرف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را، هرگز نباید حمل بر یک معنای عاطفی کرد این خیلی غلط و خیلی حقیر است، اگر ما خیال کنیم که چون دخترش بود و دوستش می‌داشت، دستش را می‌بوسید، مگر شخصیتی به آن ارجمندی، آن هم با آن عدل و حکمتی که در پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هست و اتکایش به وحی و الهام الهی است، خم می‌شود و دست دخترش را می‌بوسد؟

نگرش اسلام به زن

نه، این یک چیز دیگر و یک معنای دیگری است؛ این حاکی است که این دختر جوان، این زنی که وقتی از دنیا رفته، بین هجده سال تا بیست و پنج سال سن داشته، ـ هجده سال هم گفته‌اند، بیست و پنج سال هم گفته‌اندـ اصلا در اوج ملکوت انسانی قرار داشته و یک شخص فوق‌العاده بوده است. این نگرش اسلام به زن است.۱۳۷۰/۱۰/۴

اما مقام معنوی این بزرگوار، نسبت به مقام جهادی و انقلابی و اجتماعی او، باز به مراتب بالاتر است. فاطمه زهراء (سلام الله علیها) به صورت، یک بشر و یک زن، آن هم زن جوانی است؛ اما در معنا، یک حقیقت عظیم و یک نور درخشان الهی و یک بنده صالح و یک انسان ممتاز و برگزیده است.

کسی است که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به امیرالمومنین (علیه‌السلام) فرمودند: «یا علی انت امام امتی و خلیفتی علیها بعدی و انت قائد المؤمنین الی الجنة و کأنی انظر الی ابنتی فاطمه قد اقبلت یوم القیامه علی نجیب من نور عن یمینها سبعون الف ملک و عن یسارها سبعون الف ملک و بین یدیها سبعون الف ملک و خلفها سبعون الف ملک تقود مومنات امتی الی الجنه»؛ یعنی در روز قیامت، امیرالمؤمنین مردان مؤمن را و فاطمه زهرا زنان مؤمن را به بهشت الهی راهنمایی می‌کنند، او، عِدل و هم‌پایه و هم‌سنگ امیرالمؤمنین است. آن کسی که وقتی در محراب عبادت می‌ایستاد، هزاران فرشته مقرب خدا، به او خطاب و سلام می‌کردند و تهنیت می‌گفتند و همان سخنی را بیان می‌کردند که فرشتگان قبلاً به مریم اطهر گفته بودند؛ عرض می‌کردند: «یا فاطمه ان الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک علی نساء العالمین» این مقام معنوی فاطمه زهراء (سلام الله علیها) است.

حضرت زهرا «محدثه» است؛ یعنی فرشتگان با او حدیث می‌کنند

زنی، آن هم در سنین جوانی، از لحاظ معنوی به جایی می‌رسد که بنابر آنچه که در بعضی از روایات است، فرشتگان با او سخن می‌گویند و حقایق را به او ارائه می‌دهند. «محدثه» است؛ یعنی کسی است که فرشتگان با او حدیث می‌کنند و حرف می‌زنند. این مقام معنوی و میدان وسیع و قله رفیع، در مقابل همه زن‌ها آفرینش و عالم است. فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در قله این بلندای عظیم ایستاده و به همه زنان عالم خطاب می‌کند و آنها را به پیمودن این راه دعوت می‌نماید.

آنهایی که در طول تاریخ ـ چه در جاهلیت قدیم و چه در جاهلیت قرن بیستم ـ سعی کرده‌اند که زن را تحقیر و کوچک کنند و او را دلبسته به همین زخارف و زینت‌های ظاهری معرفی نمایند و پایبند مُد و لباس و آرایش و طلا و زیورآلات کنند و وسیله و دست مایه‌ای برای خوشگذرانی‌های زندگی وانمود نمایند و عملاً در این راه قدم بردارند، منطق آنها منطقی است که مثل برف و یخ، در مقابل گرمای خورشیدِ مقام معنوی فاطمه‌ ‌زهرا (علیهاالسّلام) ذوب می‌شود و از بین می‌رود.

اسلام، فاطمه (سلام الله علیها) ـ آن عنصر برجسته و ممتاز ملکوتی ـ را به عنوان نمونه و اسوه‌ زن معرفی می‌کند. آن زندگی ظاهری و جهاد و مبارزه و دانش و سخنوری و فداکاری و شوهرداری و مادری و همسری و مهاجرت و حضور در همه‌ میدان‌های سیاسی و نظامی و انقلابی و برجستگی همه‌جانبه او که مردهای بزرگ را در مقابلش به خضوع وادار می‌کرد، این هم مقام معنوی و رکوع و سجود و محراب عبادت و دعا و صحیفه و تضرّع و ذات ملکوتی و درخشندگی عنصر معنوی و همپایه و هموزن و همسنگ امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودن اوست. زن، این است. الگوی زنی که اسلام می‌خواهد بسازد، این است.۱۳۶۸/۱۰/۲۶

در زندگى زهراى اطهر (سلام‌الله‌علیها) یک نکته هست که باید به آن توجه کرد. البته، ما در تعریف مقامات معنوی آن بزرگوار (سلام الله علیها) وارد نمی‌‏شویم و قادر هم نیستیم که مقامات معنوی فاطمه اطهر (سلام‌الله‌علیها) را بفهمیم و درک کنیم. حقیقتاً در اوج قلّة معنویت انسانی و تکامل بشری، فقط خداوند است که چنین بندگانی را ‌ـ ‌‌و کسانی که هم‌طراز آنها باشند ـ‌ می‏‌شناسد و مقام آنها را می‌‏بیند. لذا فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را امیرالمؤمنین و پدر بزرگوار (صلی الله علیه و آله و سلم) و اولاد معصومینش (علیه‌السلام) می‌‏شناختند.

ویژگی‌های شخصیتی حضرت زهرا (س)

مردمِ آن ‌زمان و زمان‌های بعد و ما نیز در این روزگار نمی‌‏توانیم آن درخشندگی و تلألؤی معنویت را در آن بزرگوار (سلام الله علیها) تشخیص بدهیم. نور درخشان معنوی، به چشم همه‌کس نمی‌‏آید و چشم‌های نزدیک ‏بین و ضعیف ما قادر نیست که آن جلوه درخشان انسانیت را در وجود این بزرگواران ببیند. بنابراین، در صحنه تعریف معنوی فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) وارد نمی‌‏شویم؛ لیکن در زندگی معمولی این بزرگوار (سلام الله علیها)، یک نکته مهم است و آن جمع بین زندگى یک زن مسلمان در رفتارش با شوهر و فرزندان و انجام وظایفش در خانه از یک طرف، و بین وظایف یک انسان مجاهدِ غیورِ خستگى‌ناپذیر در برخوردش با حوادثِ سیاسىِ مهم بعد از رحلت رسول اکرم (صلی‌الله ‌علیه ‌واله‌ وسلم) که به مسجد مى‌آید و سخنرانى و موضع‌گیرى و دفاع مى‌کند و حرف مى‌زند؛ و یک جهادگر به تمام معنا و خستگى‌ناپذیر و مِحنت‌پذیر و سختى‌تحمل‌کن است، از طرف دیگر.

همچنین از جهت سوم، یک عبادت‌گر و بپادارنده نماز در شب‌هاى تار و قیام‌کننده لِلّه و خاضع و خاشع براى پروردگار است و در محراب عبادت، این زن جوان مانند اولیاى کهن الهى، با خدا راز و نیاز و عبادت مى‌کند.

این سه بُعد را با هم جمع کردن، نقطه درخشان زندگى فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) است. آن حضرت، این سه جهت را از هم جدا نکرد. بعضى خیال مى‌کنند، انسانى که مشغول عبادت مى‌باشد، یک عابد و متضرّع و اهل دعا و ذکر است و نمى‌تواند یک انسان سیاسى باشد. یا بعضى خیال مى‌کنند کسى که اهل سیاست است ‌ـ چه زن و چه مرد‌ ـ‌ و در میدان جهاد فى‌سبیل‌الله حضور فعال دارد، اگر زن است، نمى‌تواند یک زنِ خانه با وظایف مادرى و همسرى و کدبانویى باشد و اگر مرد است، نمى‌تواند یک مرد خانه و دکان و زندگى باشد. خیال مى‌کنند این‌ها با هم منافات دارد؛ درحالی‌که از نظر اسلام، این سه چیز با یکدیگر منافات و ضدّیت که ندارد، در شخصیت انسانِ کامل، کمک‌کننده هم است.۱۳۶۸/۹/۲۲

شخصیت زهراى اطهر (سلام الله علیها)، در ابعاد سیاسى و اجتماعى و جهادى، شخصیت ممتاز و برجسته‌اى است؛ به‌طورى که همه زنان مبارز و انقلابى و برجسته و سیاسىِ عالم مى‌توانند از زندگى کوتاه و پُرمغز او درس بگیرند. زنى که در بیت انقلاب متولد شد و تمام دوران کودکى را در آغوش پدرى گذراند که در حال یک مبارزه عظیم جهانىِ فراموش ‌نشدنى بود. آن خانمى که در دوران کودکى، سختی‌هاى مبارزه دوران مکه را چشید، به شعب‌ابى‌طالب برده شد، گرسنگى و سختى و رعب و انواع و اقسام شدت‌هاى دوران مبارزه مکه را لمس نمود و بعد هم که به مدینه هجرت کرد، همسر مردى شد که تمام زندگیش جهاد فى‌سبیل‌الله بود و در تمام قریب به یازده سال زندگى مشترک فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هیچ سالى، بلکه هیچ نیم سالى نگذشت که این شوهر، کمر به جهاد فى‌سبیل‌الله نبسته و به میدان جنگ نرفته باشد و این زن بزرگ و فداکار، همسرىِ شایسته، یک مرد مجاهد و یک سرباز و سردار دائمى میدان جنگ را نکرده باشد.

زندگی کوتاه حضرت زهرا از جهات گوناگون الگوست

پس، زندگى فاطمه ‌زهرا (سلام الله علیها)، اگر چه کوتاه بود و حدود ۲۰ سال بیشتر طول نکشید؛ اما این زندگى، از جهت جهاد و مبارزه و تلاش و کار انقلابى و صبر انقلابى و درس و فراگیرى و آموزش به این و آن و سخنرانى و دفاع از نبوت و امامت و نظام اسلامى، دریاى پهناورى از تلاش و مبارزه و کار و در نهایت هم شهادت است. این، زندگى جهادى فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است که بسیار عظیم و فوق‌العاده و حقیقتاً بى‌نظیر است و یقیناً در ذهن بشر ‌ـ‌ چه امروز و چه در آینده ‌ـ‌ یک نقطه درخشان و استثنایى است.۱۳۶۸/۱۰/۲۶

[حضرت زهرا (سلام الله علیها)] در محیط علم هم یک دانشمند والاست. آن خطبه‌اى که فاطمه زهرا (سلام‌ الله‌ علیها) در مسجد مدینه، بعد از رحلت پیغمبر ایراد کرده است، خطبه‌اى است که به گفته علامه مجلسى، بزرگان فصحا و بلغا و دانشمندان باید بنشینند کلمات و عبارات آن را معنا کنند. این‌قدر پرمغز است؛ از لحاظ زیبایى هنرى، مثل زیباترین و بلندترین کلمات نهج‌البلاغه است. فاطمه زهرا (سلام ‌الله ‌علیها) مى‌رود در مسجد مدینه، در مقابل مردم مى‌ایستد و ارتجالاً [بطور بداهه سخن گفتن] حرف مى‌زند! شاید یک ساعت، با بهترین و زیباترین عبارات و زبده‌ترین و گزیده‌ترین معانى صحبت کرده است.۱۳۷۱/۹/۲۵

اصلاً امثال ما که اهل سخنرانى و حرف زدن ارتجالى هستیم، مى‌فهمیم که چقدر این سخنان عظیم است. یک دختر هجده ساله، بیست ساله و حداکثر بیست‌وچهار ساله ‌ـ‌ که البته سنِ دقیق آن حضرت (سلام الله علیها) مسلّم نیست؛ چون تاریخ ولادت آن بزرگوار مسلّم نیست و در آن اختلاف است‌ ـ‌ آن هم با آن مصیبت‌ها و سختی‌ها به مسجد مى‌آید، در مقابل انبوه جمعیت، با حجاب سخنرانى مى‌کند که آن سخنرانى، کلمه به کلمه‌اش در تاریخ مى‌ماند.

عرب‌ها به حافظه خوش معروف بودند. یک نفر می‌آمد یک قصیده هشتاد بیتی می‌خواند، بعد از این‌که جلسه تمام می‌شد، ده نفر می‌گرفتند، آن را می‌نوشتند. این قصایدی که مانده، غالباً این‌گونه مانده است. اشعار در نوادی ـ یعنی آن مراکز اجتماعیـ خوانده می‌شد و ضبط می‌گردید. این خطبه‌ها و این حدیث‌ها، غالباً این‌گونه بود. نشستند، نوشتند و حفظ کردند و این خطبه‌ها تا امروز مانده است. کلماتِ مفت در تاریخ نمی‌ماند؛ هر حرفی نمی‌ماند. این‌قدر حرف‌ها زده شده، آن‌قدر سخنرانی شده، آن‌قدر مطلب گفته شده، آن‌قدر شعر سروده شده؛ اما نمانده است و کسی به آنها اعتنا نمی‌کند. آن چیزی که تاریخ در دل خودش نگه می‌دارد و بعد از ۱۴۰۰ صد سال هر انسان که می‌نگرد، احساس خضوع می‌کند، این یک عظمت را نشان می‌دهد. به نظر من، این برای یک دخترِ جوان الگوست.۱۳۷۷/۲/۷

زندگی فاطمه‌ زهرا (سلام ‌الله‌ علیها) از همه‌ ابعاد، زندگی‌ همراه با کار و تلاش و تکامل و تعالی روحی یک انسان است. شوهر جوان او دائماً در جبهه و میدان‌های جنگ است؛ اما در عین مشکلات محیط و زندگی، فاطمه‌ زهرا (سلام‌الله علیها)، مثل کانونی برای مراجعات مردم و مسلمانان است. او دختر کارگشای پیغمبر است و در این شرایط، زندگی را با کمال سرافرازی به پیش می‌برد؛ فرزندانی تربیت می‌کند مثل حسن و حسین و زینب؛ شوهری را نگهداری می‌کند مثل علی و رضایت پدری را جلب می‌کند مثل پیغمبر! راه فتوحات و غنایم که باز می‌شود، دختر پیغمبر ذره‌ای از لذت‌های دنیا و تشریفات و تجملات و چیزهایی را که دل دختران جوان و زن‌ها متوجه آنهاست، به خود راه نمی‌دهد.

حضرت زهرا به قدری در محراب ایستاد که پاهایش ورم کرد

عبادت فاطمه‌ زهرا (سلام اللَّه علیها)، یک عبادت نمونه است. حسن بصرى که یکى از عباد و زهاد معروف دنیاى اسلام است، درباره‌ فاطمه‌ زهرا (سلام اللَّه علیها) مى‌‌وید: به قدرى دختر پیغمبر عبادت کرد و در محراب عبادت ایستاد که «تورمت قدماها». پاهاى آن بزرگوار از ایستادن در محراب عبادت، ورم کرد!

امام حسن مجتبى (علیه‌الصّلاة و السّلام) مى‌‌گوید: شبى ـ شب جمعه‌اى ـ مادرم به عبادت ایستاد و تا صبح عبادت کرد. «حتى انفجرت عمود الصبح». تا وقتى که طلوع فجر شد. مادر من از سر شب تا صبح مشغول عبادت بود و دعا و تضرع کرد. امام حسن (علیه‌الصّلاة والسّلام)، مى‌گوید ـ طبق روایت ـ شنیدم که دائم مؤمنین و مؤمنات را دعا کرد، مردم را دعا کرد؛ براى مسائل عمومى دنیاى اسلام دعا کرد. صبح که شد گفتم: «یا اماه!»؛ «مادرم!» «لم لا تدعین لنفسک کما تدعین لغیرک؛» «یک دعا براى خودت نکردى! یک شب تا صبح دعا، همه براى دیگران!؟» در جواب فرمود: «یا بنى، الجار ثم الدار؛» «اول دیگران بعد خود ما!» این، آن روحیه‌ والاست.

جهاد آن بزرگوار در میدان‌های مختلف، یک جهاد نمونه است.در دفاع از اسلام؛ در دفاع از امامت و ولایت؛ در حمایت از پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ در نگهداریِ بزرگترین سردار اسلام، یعنی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) که شوهر او بود، که امیرالمؤمنین درباره فاطمه زهرا (سلام اللَّه علیها) فرمود: «ولا اغضبتنی و لا عصت لی امرا.» (بحار الانوار: ج ۴۳، ص ۱۳۴) یک‌بار این زن در طول دوران زناشویی، مرا به خشم نیاورد و یک‌بار از دستور من سرپیچی نکرد. فاطمه زهرا (سلام اللَّه علیها) با آن عظمت و جلالت، در محیط خانه، یک همسر و یک زن است؛ آن‌گونه که اسلام می‌گوید.

آ ن عبادتش؛ آن فصاحت و بلاغتش؛ آن فرزانگی و دانشش؛ آن معرفت و حکمتش؛ آن جهاد و مبارزه‌اش؛ آن رفتارش به عنوان یک دختر؛ آن رفتارش به عنوان یک همسر؛ آن رفتارش به عنوان یک مادر؛ آن احسانش به مستمندان، که وقتی پیغمبر پیرمرد مستمندی را به درخانه‌ امیرالمؤمنین فرستاد که «برو حاجتت را از آن‌ها بخواه»، فاطمه‌ زهرا (سلام ‌الله‌ علیها) تخته پوستی را که حسن و حسین روی آن می‌خوابیدند و به عنوان زیرانداز فرزندان خود در خانه داشت و چیزی جز آن نداشت، به سائل داد و گفت «ببر بفروش و از پول آن استفاده کن!» این، شخصیت جامع‌الاطراف فاطمه‌ زهراست. این، الگوست. الگوی زن مسلمان این است.

زن مسلمان باید در راه فرزانگی و علم تلاش کند؛ در راه خودسازی معنوی و اخلاقی تلاش کند؛ در میدان جهاد و مبارزه ـ از هر نوع جهاد و مبارزه‌ای ـ پیشقدم باشد؛ نسبت به زخارف دنیا و تجملات کم‌ارزش، بی‌اعتنا باشد؛ عفت و عصمت و طهارتش در حدی باشد که چشم و نظر هرزه‌ بیگانه را به خودی خود دفع کند؛ در محیط خانه، دلارام شوهر و فرزندانش باشد؛ مایه‌ آرامش زندگی و آسایش محیط خانواده باشد؛ در دامن پرمهر و پرعطوفت و با سخنان پرنکته و مهرآمیزش، فرزندان سالمی را از لحاظ روانی تربیت کند؛ انسان‌های بی‌عقده، انسان‌های خوش روحیه، انسان‌های سالم از لحاظ روحی و اعصاب، در دامان او پرورش پیدا کنند و مردان و زنان و شخصیت‌های جامعه را به‌وجود آورد. مادر از هر سازنده‌ای، سازنده‌تر و باارزش‌تر است. بزرگترین دانشمندان، ممکن است مثلا یک ابزار بسیار پیچیده‌ الکترونیکی را به وجود آورند، موشک‌های قاره‌پیما بسازند، وسایل تسخیر فضا را اختراع کنند؛ اما هیچ یک از این‌ها اهمیت آن را ندارد که کسی یک انسان والا به‌وجود آورد. و او، مادر است. این، آن الگوی زن اسلامی است.۱۳۷۱/۹/۲۵

منبع: فارس

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.