سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

برگرفته از كتاب «هدايتگران راه نور» نوشته آيت الله سيد محمد تقي مدرسي/

خورشيد هشتم

باشگاه خبرنگاران؛ علي بن موسي الرضا عليه السلام هشتمين امام شيعيان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمين جانشين پيامبر مکرم اسلام مي باشند.

نام، لقب و کنيه امام

نام مبارک ايشان علي و کنيه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترين لقب ايشان «رضا» به معناي «خشنودي» است. امام محمدتقي عليه السلام امام نهم و فرزند ايشان، سبب ناميده شدن آن حضرت به اين لقب را اينگونه نقل مي فرمايند : «خداوند او را رضا لقب نهاد زيرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمين از او خشنود بوده اند و ايشان را براي امامت پسنديده اند و همينطور (به خاطر خلق و خوي نيکوي امام) هم دوستان و نزديکان و هم دشمنان از ايشان راضي و خشنود بود ند».

يکي از القاب مشهور حضرت «عالم آل محمد» است. اين لقب نشانگر ظهور علم و دانش ايشان مي باشد. جلسات مناظره متعددي که امام با دانشمندان بزرگ عصر خويش، بويژه علماي اديان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندي تمام بيرون آمد دليل کوچکي براين سخن است.

پدر و مادر امام

پدر بزرگوار ايشان امام موسي کاظم (عليه السلام) پيشواي هفتم شيعيان بودند که در سال 381 ه.ق. به دست هارون عباسي به شهادت رسيدند و مادرگرامي شان «نجمه» نام داشت.

تولد امام

حضرت رضا (عليه السلام) در يازدهم ذيقعده الحرام سال 841 هجري در مدينه منوره ديده به جهان گشودند. از قول مادر ايشان نقل شده است که: «هنگامي که به حضرتش حامله شدم به هيچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمي کردم و وقتي به خواب مي رفتم، صداي تسبيح و تمجيد حق تعالي وذکر «لااله الاالله» را از شکم خود مي شنيدم، اما چون بيدار مي شدم ديگر صدايي به گوش نمي رسيد. هنگامي که وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمين نهاد و سرش را به سوي آسمان بلند کرد و لبانش را تکان مي داد؛ گويي چيزي مي گفت».

زندگي امام در مدينه

حضرت رضا (عليه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدينه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرينشان به هدايت مردم و تبيين معارف ديني و سيره نبوي مي پرداختند. مردم مدينه نيز بسيار امام را دوست مي داشتند و به ايشان همچون پدري مهربان مي نگريستند. تا قبل از اين سفر با اينکه امام بيشتر سال هاي عمرش را در مدينه گذرانده بود، اما درسراسر مملکت اسلامي پيروان بسياري داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.

امامت حضرت رضا (عليه السلام)

امامت و وصايت حضرت رضا (عليه السلام) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرين شان و رسول اکرم (صلي الله وعليه وآله) اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (عليه السلام) بارها در حضور مردم ايشان را به عنوان وصي و امام بعد از خويش معرفي کرده بودند که به نمونه اي از آنها اشاره مي نمائيم.

يکي از ياران امام موسي کاظم (عليه السلام) مي گويد: «ما شصت نفر بوديم که موسي بن جعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علي در دست او بود. فرمود : «آيا مي دانيد من کيستم؟» گفتم: «تو آقا و بزرگ ما هستي». فرمود : «نام و لقب من را بگوييد». گفتم: «شما موسي بن جعفر بن محمد هستيد». فرمود: «اين که با من است کيست؟» گفتم: «علي بن موسي بن جعفر». فرمود: «پس شهادت دهيد او در زندگاني من وکيل من است و بعد از مرگ من وصي من مي باشد».

اوضاع سياسي

مدت امامت امام هشتم در حدود بيست سال بود که مي توان آن را به سه بخش جداگانه تقسيم کرد:

1- ده سال اول امامت آن حضرت که همزمان بود با زمامداري هارون.

2- پنج سال بعد از آن که مقارن با خلافت امين بود.

3- پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مامون و تسلط او بر قلمرو اسلامي آن روز بود.

مدتي از روزگار زندگاني امام رضا (عليه السلام) همزمان با خلافت هارون الرشيد بود. در اين زمان است که مصيبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و ديگر مصيبت هاي اسفبار براي علويان (سادات و نوادگان اميرالمومنين) واقع شده است. در آن زمان کوشش هاي فراواني در تحريک هارون براي کشتن امام رضا (عليه السلام) مي شد تا آنجا که در نهايت هارون تصميم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نيافت نقشه خود را عملي کند. بعد از وفات هارون فرزندش امين به خلافت رسيد. در اين زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سايه افکنده بود و اين تزلزل و غرق بودن امين درفساد و تباهي باعث شده بود که او و دستگاه حکومت، از توجه به سوي امام و پيگيري امر ايشان بازمانند. از اين رو مي توانيم اين دوره را در زندگي امام دوران آرامش بناميم.

اما سرانجام مامون عباسي توانست برادر خود امين را شکست داده و او را به قتل برساند و لباس قدرت را به تن نمايد و توانسته بود با سرکوب شورشيان فرمان خود را در اطراف و اکناف مملکت اسلامي جاري کند. اما خطري که حکومت او را تهديد مي کرد علويان بودند که بعد از قرني تحمل شکنجه و قتل و غارت، اکنون با استفاده از فرصت دودستگي در خلافت هر يک به عناوين مختلف در خفا و آشکار علم مخالفت با مامون را برافراشته و خواهان براندازي حکومت عباسي بودند؛ از اين رو مامون درصدد بر آمده بود تا موجبات برخورد با علويان را برطرف کند. بويژه که او تصميم داشت تشنجات و بحران هايي را که موجب ضعف حکومت او شده بود از ميان بردارد و براي استقرار پايه هاي قدرت خود ، محيط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزير خود فضل بن سهل تصميم گرفت تا دست به خدعه اي بزند. او تصميم گرفت تا خلافت را به امام پيشنهاد دهد وخود از خلافت به نفع امام کناره گيري کند.


سفر به سوي خراسان

مامون براي عملي کردن اهداف ذکر شده چند تن از ماموران مخصوص خود را به مدينه، خدمت حضرت رضا (عليه السلام) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوي خراسان روانه کنند. همچنين دستور داد حضرتش را از راهي که کمتر با شيعيان برخورد داشته باشد، بياورند. مسير اصلي در آن زمان راه کوفه، جبل، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شيعه نشين و مراکز قدرت شيعيان بود. مامون احتمال مي داد که ممکن است شيعيان با مشاهده امام در ميان خود به شور و هيجان آيند و مانع حرکت ايشان شوند و بخواهند آن حضرت را در ميان خود نگه دارند که در اين صورت مشکلات حکومت چند برابر مي شد. لذا امام را از مسير بصره، اهواز و فارس به سوي مرو حرکت داد. ماموران او نيز پيوسته حضرت را زير نظر داشتند و اعمال امام را به او گزارش مي دادند.

ولايتعهدي

باري، چون حضرت رضا (عليه السلام) وارد مرو شدند، مامون از ايشان استقبال شاياني کرد و در مجلسي که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت : «همه بدانند من در آل عباس و آل علي (عليه السلام) هيچ کس را بهتر و صاحب حق تر به امر خلافت از علي بن موسي الرضا (عليه السلام) نديدم». پس از آن به حضرت رو کرد و گفت: «تصميم گرفته ام که خود را از خلافت خلع کنم و آنرا به شما واگذار نمايم». حضرت فرمودند: «اگر خلافت را خدا براي تو قرار داده جايز نيست که به ديگري ببخشي و اگر خلافت از آن تو نيست، تو چه اختياري داري که به ديگري تفويض نمايي». مامون بر خواسته خود پافشاري کرد و بر امام اصرار ورزيد. اما امام فرمودند : «هرگز قبول نخواهم کرد». وقتي مامون مايوس شد گفت: «پس ولايت عهدي را قبول کن تا بعد از من شما خليفه و جانشين من باشيد». اين اصرار مامون و انکار امام تا دو ماه طول کشيد و حضرت قبول نمي فرمودند و مي گفتند: «از پدرانم شنيدم، من قبل از تو از دنيا خواهم رفت و مرا با زهر شهيد خواهند کرد و بر من ملائک زمين و آسمان خواهند گريست و در وادي غربت در کنار هارون الرشيد دفن خواهم شد». اما مامون بر اين امر پافشاري نمود تا آنجاکه مخفيانه و در مجلس خصوصي حضرت را تهديد به مرگ کرد.

لذا حضرت فرمودند: «اينک که مجبورم، قبول مي کنم به شرط آنکه کسي را نصب يا عزل نکنم و رسمي را تغيير ندهم و سنتي را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظرداشته باشم». مامون با اين شرط راضي شد. پس از آن، حضرت دست را به سوي آسمان بلند کردند و فرمودند: «خداوندا! تو مي داني که مرا به اکراه وادار نمودند و به اجبار اين امر را اختيار کردم؛ پس مرا مواخذه نکن همان گونه که دو پيغمبر خود يوسف و دانيال را هنگام قبول ولايت پادشاهان زمان خود مواخذه نکردي. خداوندا عهدي نيست جز عهد تو و ولايتي نيست مگر از جانب تو، پس به من توفيق ده که دين تو را برپا دارم و سنت پيامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا که تو نيکو مولاو نيکو ياوري هستي».

اخلاق و منش امام

خصوصيات اخلاقي و زهد و تقواي آن حضرت به گونه اي بود که حتي دشمنان خويش را نيز شيفته و مجذوب خود کرده بود. با مردم در نهايت ادب، تواضع و مهرباني رفتار مي کرد و هيچ گاه خود را از مردم جدا نمي نمود.يکي از ياران امام مي گويد: «هيچ گاه نديدم که امام رضا (عليه السلام) در سخن بر کسي جفا ورزد و نيز نديدم که سخن کسي را پيش از تمام شدن قطع کند. هرگز نيازمندي را که مي توانست نيازش را برآورده سازد رد نمي کرد در حضور ديگري پايش را دراز نمي فرمود. هرگز نديدم به کسي ازخدمتکارانش بدگويي کند. خنده او قهقه نبود بلکه تبسم مي فرمود. چون سفره غذا به ميان مي آمد، همه افراد خانه حتي دربان و مهتر را نيز بر سر سفره خويش مي نشاند و آنان همراه با امام غذا مي خوردند. شب ها کم مي خوابيد و بسياري از شب ها را به عبادت مي گذراند. بسيار روزه مي گرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمي کرد. کار خير و انفاق پنهان بسيار داشت. بيشتر در شب هاي تاريک، مخفيانه به فقرا کمک مي کرد».

شهادت امام

در نحوه به شهادت رسيدن امام نقل شده است که مامون به يکي از خدمتکاران خويش دستور داده بود تا ناخن هاي دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصي آلوده کند و در بين ناخن هايش زهر قرار دهد و اناري را با دستان زهر آلودش دانه کند و او دستور مامون را اجابت کرد. مامون نيز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام از آن انار تناول کنند. اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مامون اصرار کرد تا جايي که حضرت را تهديد به مرگ نمود و حضرت به جبر، قدري از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون گرديد و صبح روز بعد در سحرگاه روز 92 صفر سال 302 هجري قمري امام رضا (عليه السلام) به شهادت رسيدند.

تدفين امام
به قدرت و اراده الهي امام جواد (عليه السلام) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان، بدن مطهر ايشان را غسل داده و بر آن نماز گزاردند و پيکر پاک ايشان با مشايعت بسياري از شيعيان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گرديد و قرن هاست که مزار اين امام بزرگوار مايه برکت و مباهات ايرانيان است.
 

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.