به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، به رغم اینکه سدههای متمادی است داستانهای پاگنده در بین مردمان جنگلهای مناطق شمالی آمریکا سینهبهسینه منتقل شده، گزارش موثقی از وجود پاگنده در اختیار نداریم. با این حال افراد زیادی را میشناسیم که مدعی هستند پاگنده را از نزدیک دیدهاند. در این مطلب قصد داریم پرده از رازهای پاگنده برداریم و ببینیم آیا واقعاً موجودی با نام پاگنده وجود دارد؟
رویارویی انسان با پاگنده
مدتها پیش فیلمی منتشر شد که در آن موجودی عجیب با مشخصاتی شبیه به پاگنده خودنمایی میکرد. در این فیلمِ سهونیم دقیقهای که کیفیت نامناسبی هم دارد، سوارکاری را میبینیم که راه خود را در جنگل به پیش میراند. پس از مدتی موجودی عجیب در این فیلم نمایان میشود. این موجود هیبتی مانند میمون دارد. جانور عجیبی که از آن صحبت میکنیم برای چند لحظه به دوربین خیره میشود و سپس غیبش میزند. پَتِرسون گیملین (Patterson Gimlin)، فیلمبردارِ این فیلم، صحنه رویارویی با این موجود عجیب را در سال ۱۹۶۷ فیلمبرداری کرد. این فیلم در جنگلهای پردرخت شمال کالیفرنیا گرفته شده بود. پس از انتشار این فیلم، بررسیهای بسیاری درباره آن انجام شد. با این حال به رغم این بررسیها، مشخص نشد که در این فیلم واقعاً پاگنده حضور داشته یا گوریل عظیمالجثهای را به جای پاگنده اشتباه گرفتهاند.
بیشتر بخوانید
به هر ترتیب عدهای، فیلمی که گیملین از این جانور گرفته را اصلیترین دلیل برای وجود پاگنده میدانند. از طرف دیگر عدهای نیز این فیلم را در گروه فیلمهای تقلبی قرار میدهند که همانند آنها را درباره ارواح یا موجودات فضایی دیدهایم. با این حال گیملین بیشتر از هر شخص دیگری درباره رویارویی با این موجود عجیب میداند. وی در صحبتهای خودش تاکید دارد که آن روز، موجودی عجیب را دیده است. به گفته گیملین، این موجود پس از رویارویی با انسانها، راه خود را به سمت بالای جنگل در پیش گرفته است. گیملین، مردی است که تمامی عمر خود را در جنگل زندگی کرده، به همین دلیل اصرار دارد که این موجود را با جانوری درشتهیکل مانند خرس یا گوریل اشتباه نگرفته است. از رویارویی گیملین با این موجود سالها گذشته است. او اکنون ۸۶ سال دارد. با این حال در مصاحبههای اخیر نیز هیچ شکی ندارد که پاگنده را از نزدیک دیده. است.
پاگنده در اسطورههای بومیان آمریکای شمالی
موجود فراری که آن را با نام پاگنده میشناسیم، در طول تاریخ با نامهای دیگری نیز شناخته میشد. سدههای متمادی است که مردمان شمال آمریکا ادعای رویارویی با موجودی عظیمالجثه را دارند. این موجود در فرهنگ مردمان این منطقه نامهای دیگری مانند ساسکواچ (Sasquatch)، یُویی (Yowie)، میمون اِسکانک (Skunk Ape) و یایالی (Yayali) دارد.
ردپای پاگنده را در افسانههای مکتوب مردمان محلی آمریکای شمالی نیز میتوان پیدا کرد. در این افسانهها به موجودی با ظاهری همانند جانورهای ماقبلتاریخ اشاره شده که در جنگلهای آمریکای شمالی زندگی میکند. بر اساس برخی از این افسانهها که به ما منتقل شده، پاگنده ظاهری شبیه به انسانهای باستان دارد. در برخی دیگر از این افسانهها نیز پاگنده، موجودی است که هیبت آن به میمونی بزرگ میماند. برای نمونه میتوان به اساطیر قبیله کواکیوتل (Kwakiutl)، اشاره کرد. در اساطیر این قبیله، موجودی با نام زانوکوا (Dzunakwa)، وجود دارد.
این موجود عظیمالجثه، بدنی پرمو دارد و در اعماق جنگلهای کوهستانی زندگی میکند. این موجود در بیشتر عمر خود مشغول به نگهداری فرزندانش است و بقیه عمرش را هم در خواب به سر میبرد. به همین دلیل کم پیش میآید که از اعمال جنگل بیرون آید و خودی نشان دهد. از سرخپوستهای قبیله یوکاتس (Yokuts) تصویری به جای مانده که در آن شاهد موجوداتی شبیه به پاگنده هستیم. این تصویر که بیشتر از یک سده قدمت دارد، موجودی عظیمالجثه با موهای بلند را نشان میدهد. سرخپوستهای قبیله یوکاتس، به این موجود مایاک دادات (Mayak Datat)، میگویند.
جالب اینجاست بسیاری از قبیلههای بومی آمریکای شمالی، علاقه خاصی به پاگنده داشتند. جالبتر اینکه بعضی دیگر از این قبیلهها، پاگنده را هیولایی خطرناک میپنداشتند. باقیمانده این قبیلهها که هنوز هم در دل جنگل زندگی میکنند، پاگنده را باور دارند. بومیان این قبیلهها، اتفاقهای عجیبوغریبی که اطرافشان رخ میدهد را به پاگنده نسبت میدهند.
پاگنده در سده نوزده و بیستم میلادی
برای شما از اسطورههای بومیان آمریکای شمالی درباره پاگنده گفتیم. جالب اینجاست این موجود رمزآلود، در کنار اسطورههای این منطقه، راه خود را به روزنامههای سده نوزده و بیستم میلادی هم باز کرده است. در آن زمان، تعداد بیشماری از معدنکاران، تلهگذاران و جویندگان طلا ادعا میکردند موجودی عجیب با هیبتی شبیه به انسان، خرس یا میمون را در جنگل دیدهاند. یکی از معروفترین این مشاهدات به سال ۱۹۲۴ باز میگردد.
در آن زمان گروهی از جویندگان طلا، مدعی شدند در نیمههای شب، گروهی از میمونهای انساننما به آنها حمله کردهاند. با این حال گزارش این افراد در رویارویی با پاگنده، هرگز جدی گرفته نشد. ناگفته نماند احتمال زیادی وجود دارد که در دل سیاه شب، موجود دیگری با پاگنده اشتباه گرفته شده باشد. داستان جالب دیگری از پاگنده در سال ۱۹۵۸ روایت شده است. در آن زمان، جِری کِرو (Jerry Crew)، راننده تراکتور، در حین شخمزنی، به ردپاهای بزرگی برخورد که تاکنون نظیر آنها را ندیده بود. باور مردم آن زمان بر این بود که این ردپاها را پاگنده از خود به جای گذاشته است.
پاگنده در فرهنگ عامه
توصیفهایی که از پاگنده مطرح شده، پای این موجود عجیب را به فرهنگ عامه باز کرد. به همین دلیل شاهد فیلمها، کتابها، نقاشیها و انیمیشنهای زیادی هستیم که در آن پاگنده با شکلوشمایلی متفاوت به تصویر کشیده شده است. این شرایط باعث شد مردمان امروزی نیز به این فکر بیفتند که شاید موجودی عجیب در دل جنگلهای شمال آمریکا زندگی میکند.
در سال ۱۹۶۱، ایوان تی. سندرسون (Ivan T.Sanderson)، کتابی با نام آدمبرفی زشت: افسانهای که حقیقت مییابد، (Abominable SnowMen: Legend come to life)، منتشر کرد. سندرسون در این کتاب برای اثبات وجود پاگنده از ردپاها، شاهدین عینی و نمونههای استخوان کمک گرفت. وی سعی داشت اثبات کند موجودی نیمهانسان در ۵ قاره زندگی میکند. او مدعی بود آمریکای شمالی مکان اصلی زندگی پاگنده است و هیولای برفی با نام یِتی (Yeti)، در کوههای هیمالیا سکونت دارد.
کتابی که سندرسون نوشته بود، محبوبیت زیادی در بین مردمان عادی و جامعه علمی آن زمان پیدا کرد. ویلیام استراوس (William Straus)، یکی از دانشمندان برجسته دانشگاه هاپکینز، نقدی درباره این کتاب در مجله سایِنس (Science Magazine)، نوشت. حدود ۶ سال بعد نیز فیلمی که در ابتدای این متن به آن اشاره کردیم، منتشر شد. این فیلم گمانهزنیها برای وجود پاگنده را قوت بخشید.
تلاش برای پیداکردن پاگنده
به دنبال انتشار فیلمِ منسوب به پاگنده، گرووِر کِرانتز، پروفسور دانشگاه واشنگتن، برای پیداکردن پاگنده آستین بالا زد. کرانتز بر این باور بود که پاگنده واقعاً وجود دارد. او ادعای شاهدان عینی، فیلمی که از پاگنده منتشر شده بود و ردپاهای این موجود را دلیلی برای وجود پاگنده میدانست.
کرانتز، پاگنده را موجودی از خانواده انسانیان (hominid)، میدانست. به گفته گرانتز، میلیونها سال پیش گذر این موجود به آمریکای شمالی افتاده بود. گروور کرانتز، ایدههای علمی بسیار جالبی داشت. همکاران وی، کرانتز را دانشمندی میدانستند که یکی دو دهه از عصر خود جلوتر بود. گفته میشود زمانی که از کرانتز درباره وجود پاگنده سوال میشد، وی بدون تردید تاکید میکرد که حاضر است تضمین بدهد جانوری با نام پاگنده وجود دارد.
گروور کرانتز که بهخوبی میدانست برای ادعای وجود پاگنده، باید بدن یا استخوانهایی از این موجود ارائه دهد، عزم به شکار پاگنده کرد. او تفنگی شکاری را پر کرد و راهی یکی از جنگلهای شمالی آمریکا شد. کرانتز شبهای بسیاری را برای شکار پاگنده به صبح رساند. با این حال هرگز موفق نشد حتی اثری کوچک از پاگنده پیدا کند. او در سال ۲۰۰۲ در حالی از دنیا رفت که از یک طرف برای تحقیقاتی که در زمینه فرگشت انسان انجام داده بود، تحسین میشد و از طرف دیگر باور وی به وجود پاگنده، تمسخر جامعه علمی را برای او به دنبال داشت.
کاوشگران زیادی راه گروور کرانتز را برای پیداکردن پاگنده ادامه دادند. دستاورد این کاوشگران در قالب فیلمهای مستند، کتاب و مقاله منتشر شده است. با این حال هیچکدام از این کاوشگران تاکنون موفق نشدهاند نمونهای واقعی از بدن یا استخوانهای پاگنده را پیدا کنند. این شرایط احتمال وجود موجودی با نام پاگنده را روزبهروز کمتر کرده است. اکنون کار به جایی رسیده که بسیاری از کاوشگرانی که ابتدا باور داشتند پاگنده وجود دارد، از حرف خود برگشتهاند و وجود این جانور را تکذیب کنند. در این بین افرادی هم هستند که شایعه را به واقعیت ترجیح میدهند و هنوز وجود پاگنده را باور دارند.
در مجموع باید گفت بهتر است پاگندهای که در اسطورهها وجود دارد را به دل افسانهها بسپریم. اگر این جانور واقعاً وجود داشت، به لطف پیشرفت فناوریهای نوین و عزمی که انسان برای پیداکردن آن داشت، تاکنون رخ نشان میداد.
انتشار این خبر دلیل بر تایید محتوای آن نیست و صرفا از سایت برترین ها بازنشر شده است.
منبع: برترین ها
انتهای پیام/