سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

شهیدی که اسوه اخلاق و مهربانی میان دوستانش بود

از سفری دور برگشته بودم، آری سفر جهالت و غفلت کوله بار خالی ام را برده بودم تا با صحبت های برادر شهید داریوش ایزدی آن را پر از معنویات و تجربه کنم.

به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان از شیراز، سخن از آگاهی و بینش عمیق بود از شهادتی که حماسه آفرینانی چون داریوش ایزدی نه تنها من و شما، بلکه تمام دنیا را بیدار کرده است.

قرارمان را در خانه گذاشتیم، همان طور که فکر می‌کردم صمیمی، ساده، پرانرژی و راحت است.

نماز مغرب و عشاء را در مسجد محل خواندم و به راه افتادم، بعد از گذشتن از چندین کوچه به در خانه رسیدم.

در طول مسیر و ورودی خانه وجود یک خانواده با مهر و وفا را حس می کردم که به استقبالم آمده بودند.

وارد اتاق شدم نگاهم به برادر شهید که افتاد احساس کردم سال ها است او را می شناسم وقتی دیدمش نسبت به تصوری که قبل از مصاحبه از او داشتم برایم عجیب به نظر می‌رسید.

 انگار از سفری دور برگشته ام و برادری منتظر و چشم به راه من است، واقعیت داشت از سفر برگشته بودم، از سفر جهالت و غفلت، از گذشته ای پر افتخار و سرافراز، حقیقت این سفر این بود که کوله بار خالی‌ام را آورده بودم تا با نشستن پای صحبت های این برادر شهید آن را پر کنم.

روایت‌گر این مصاحبه، صمد برادر شهید داریوش ایزدی است، کسی که خود علی رغم سن کمی که داشت با زور و التماس به جبهه اعزام شد و تا پای اتوبوس هم رفت، اما مادر  او با بی قراری هایش مانع رفتن او به جبهه شد.

 بردار شهید ایزدی گفت: داریوش در سال ۱۳۴۲ در یکی از روستاهای ممسنی به نام قریه کجایی، در خانواده مذهبی، متدین و پیرو خط ولایت و پایبند به نظام متولد شد.

صمد ایزدی در خصوص تحصیل برادرش بیان کرد: با توجه به نبود مدرسه در محل تولد، شهید برای تحصیل هر روز با پای پیاده نزدیک به ۳۰ کیلومتر را طی می کرد تا به شهر نورآباد برسد.

او تصریح کرد: شهید داریوش ایزدی پس از گذراندن دوره ابتدایی و راهنمایی، وارد دبیرستان شهید داریوش ایزدی فعلی شد که در زمان شهید داریوش این مدرسه نام دیگری داشت و باتوجه به تحصیل شهید در این مدرسه بعد از شهادت او نام مدرسه به اسم شهید داریوش ایزدی تغییر یافت.

برادر شهید داریوش ادامه داد: شهید در سال دوم دبیرستان به عشق ولایت و رهبری به کسوت مقدس پاسداری در آمد و با اولین گروه های اعزامی از طرف سپاه برای عزیمت به جبهه های جنوب ابتدا با بنیان گذار کبیر انقلاب دیدار می کند و بعد عازم جبهه های جنوب می شود.

ایزدی افزود: در زمان تصدی بنی صدر، شهید در عملیات های نامنظمی که در منطقه فارسیات اهواز وجود داشت شرکت کرد.

صمد در خصوص شهادت برادرش اضافه کرد: شهید داریوش هم در عملیات نظامی و هم به سمت راننده  آمبولانس همکاری داشت و در کنار رود کارون و در منطقه عملیاتی فارسیات اهواز، انفجار رخ داد و شهید ایزدی بعد از ۳ ماه حضور در جبهه، با اصابت ترکش در ۱۵ دی ۱۳۵۹ و در ۱۷ سالگی به درجه رفیع شهادت نائل می آید.

 او اظهار کرد: در شب قبل از شهادت شهید ایزدی منزل ما در یکی از محلات ممسنی بود و آن زمان گاز کشی وجود نداشت و دور منقلی نشسته بودیم که مادرم به مرحوم پدرم گفت ملا بچه من شهید شده است و پدرم گفت اینطور نیست و امروز نامه  او به دست ما رسیده و مادرم روی حرف خودش تاکید داشت و می گفت پسرم شهید شده و سر انجام ساعت ۶ صبح آن روز از طرف سپاه به منزل ما آمدند و خبر شهادت، داریوش را دادند.

برادر شهید داریوش ایزدی در رابطه با فعالیت های او قبل از انقلاب گفت: علاوه بر موضوع دفاع مقدس، شهید قبل از اعزام در قالب کشیک های نگهبانی در مقابله با گروهک های منافقین، قبل از انقلاب و پخش پوستر و اعلامیه هم شرکت داشت.

او بیان کرد: قبل از انقلاب شهید در جمع آوری کمک های مردمی و پخش کردن در روستاهای محروم، قرائت قرآن و موضوعات دینی حضور فعال و موثری داشت که از لحاظ خط و خوشنویسی مهارت داشت و برای رادیو عشایر فارس و صدا و سیما در خصوص مشکلات رفت و آمد و مقایسه امکانات شهر و روستا و مشکلات خودش نامه می نوشت.

بردار شهید ایزدی تصریح کرد: با اشاره به دغدغه های شهید ایزدی گفت: همیشه دغدغه وی مردم بود و گاهی در قالب کارگری و کمک به خانواده های مستضعف شرکت می کرد.

او ادامه داد: با توجه به اینکه پدر ما ملای قدیمی بود در زمینه های قرآن، احکام و آموزش کارهایی انجام می داد و خانه ما همیشه محل بیتوته روحانیون قمی در ممسنی بود، پدرم در تربیت شهید نقش بسیار موثری داشت و مادرم علی رغم سادگی در  تربیت او نیز موثر بود.

وصیت نامه شهید داریوش ایزدی را که دیدم، قسمتی از آن توجهم را جلب کرد که نوشته بود:

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

موجیم که آسودگی ما عدم ماست

برادر شهید، خاطره‌ای تعریف کرد و افزود: ابتدایی بودم و سر کلاس درس معلم در حال تدریس بود که شهید داریوش با لباس سیاهی و ماشین سپاه وارد کلاس شد و معلم ما را به خاطر وابستگی به احزاب و اینکه ضد نظام بود دستگیر کرد.

او اضافه کرد: نیمه اول سال ۵۷ بود که در حال والیبال بازی کردن بودیم که یکی از بچه ها کلامی نامناسب به دیگری گفت و داریوش از این رفتار بسیار ناراحت شد و آن کسی که بی احترامی کرده بود را مجبور کرد که از دیگری عذر خواهی کند.

ایزدی گفت: دفاع از دین وظیفه است و افراد به جای اینکه بپرسند انقلاب چه کاری برای ما انجام داده، از خود بپرسند ما برای انقلاب چه کرده‌ایم و این امنیت و آسایشی که اکنون داریم مدیون خون شهدا و رزمندگان در تمام مراحل هستیم.

او بیان کرد: اگر همه قشرها در کسوت خود کارشان را درست و دقیق انجام دهند جلو بسیاری از مشکلات گرفته می شود و طبق آیات قرآن، خدا سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد و ما باید با تلاش خودمان به توسعه پایداری برسیم.

منیع: فارس

انتهای پیام/ت

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.