به گزارش حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران جوان ، به گزارش گلونی مرتضی صارمی، تحلیلگر سیاسی و ژورنالیست ایرانی، درباره آپارتاید به نام امارت اسلامی در کانال پامیرنیوز گفت:کشور افغانستان طی سالهای گذشته همواره یکی از کانونهای ناامنی در منطقه بوده است.
گروه تروریستی طالبان با هدف کسب قدرت از راه خشونت، که ناشی از نظام فکری و ایدئولوژیک این گروه است، به عنوان عامل ناامنی و خشونت ورزی به شمار میرود به طوریکه حضور و دخالت نیروهای خارجی را در این کشور به ارمغان آورد.
ناگفته پیداست، علاوه بر سلطه خیانت کارانه طالبان بر سرنوشت مردم، حاکمیت آنها با استانداردهای عصر کنونی نظام بین الملل سازگار نیست و از نوع حکومتهای قبیلهای قلمداد میشود که حق حاکمیت را از نوع تبعیض عریان و آپارتاید تفسیر میکند؛ بنابراین عنصر ملت که شامل تمام شهروندان افغان است، در قاموس این گروه نمیگنجد و علاوه بر اندیشه «الحق لمن غلب» به دولت مطلقه در اندیشه توماس هابز نزدیک است.
در واقع تالی فاسد نطریه هابز، هرج و مرج را به شکلی دیگر بازتولید کرد. جان لاک آنرا اصلاح نمود و در پی آن حق حاکمیت ملی و نقش مردم را به رسمیت شناخت و پایه و مبنای شکل گیری نظریه دولت-ملت گردید.
در حالیکه طالبان نظریه «امارات اسلامی» را با قدرت زور و تقلب بدون حضور دیگران بر جامعه افغانستان مسلط کرده است.
قبل از سلطه طالبان بر افغانستان، تصویر طالبان سوار بر موتور با سلاح آرپی جی و بمب گذاری کنار جادهای در قاب تلویزیون جمهوری اسلامی به عنوان یگ گروه تروریستی به نمایش گذاشته میشد.
اما امروز تلویزیون تصویری مهربان و صلح طلب از این گروه را به مخاطب القاء میکند و تا جایی پیش میرود که یک خبرنگار را به عنوان کارشناس دعوت میکند تا در برنامه خبری ساعت ۱۴ روز شنبه مورخ ۲۴ مهرماه راجع به انفجار مراکز مذهبی شیعیان در افغانستان اطلاع رسانی کند.
گویا این خبرنگار رسالت و مأموریت آگاهی بخشی خود را فراموش کرده و به جای «تحلیل» اخبار ناامنی به «تفسیر» جانبدارانه و استفاده از شگرد «دروازهبانی خبر» مانند پوشش خبری داخل افغانستان به تطهیر طالبان میپرداخت و در این برنامه خبری نیز میگفت از زمانی که طالبان در افغانستان دولت تشکیل دادهاند امنیت وضعیت خوبی پیدا کرده است.
برخلاف تبلیغات سیاسی و سکوت خبری صدا وسیما نسبت به فاجعه انسانی و کوچ اجباری، امنیت نه تنها در افغانستان به لحاظ مکانیکی و عینی تغییر نکرده است بلکه به لحاظ ذهنی و احساسی بر همان سیاق پیشین است.
زیرا عامل ناامنی خود حاکم شده است بنابراین همانطور که طالبان وطنی تا دیروز زیر پوشش «مطالبهگری» دست به ناامنی در حوزههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی میزدند امروز با گرفتن پست و مقام تقنینی و اجرایی خود متولی امور شدهاند.
در واقع طالبان افغانستان و ایران برای اداره کشور «دست از پا درازتر» گشتهاند در حالیکه حکمرانی یک تخصص است و با زور سرنیزه و مکر و حیله نمیتوان حکومت کرد.
عجیبتر اینکه طالبان ادعا میکنند با دولت مرکزی و نیروهای خارجی جنگیدهاند و لذا حکومت را حق خود میپندارند. همین طور عدهای در ایران معتقدند ما هم جنگیدهایم و با حذف دیگر شهروندان، حکومت را به صورت یکدست از آن خود کردهاند و در یک نقطه به هم رسیدهاند.
در حالیکه حاکمیت ملی حق همه شهروندان است که طبق قانون اساسی به صورت مسالمت آمیز و رقابت سالم از راه انتخابات تحقق پیدا میکند در غیر اینصورت کسانی که به نظریه دولت-ملت اعتقاد ندارند و با نظریه «امت» شیفته حکومت هستند یا باید کودتا کنند یا انقلاب!
غمگینانه باید گفت نگرش طالبانی در این دو کشور از طریق انتخابات غیر رقابتی و مکر و حیله بر این سرزمینها مسلط شدهاند.
در این حالت حکومت بدون حضور اکثریت شهروندان و مشحون از تبعیض، ارمغانی جز ناامنی و بیثباتی در همه حوزهها نخواهد داشت و روز به روز ناامنی و تنش بیشتر خواهد شد، زیرا حاملان تفکر طالبانیسم نه تنها امنیت و کرامت انسانها را تأمین نمیکنند بلکه در تأمین نیازهای زیستی و فیزیولوژیک مردم نیز عاجز خواهند ماند.
انتهای پیام/ز