به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از گرگان، شعر و ترانههای محلی شمال به عنوان گنجینههای فرهنگی این سرزمین کهن که کارکرد زبان، تکنیک، تصویرسازی و درد مشترک انسانی و جهانی از شاخصههای این آفرینههای ادبی و فولکلور است به تاکید شماری از کارشناسان به تدریج رو به فراموشی است.
به اعتقاد شماری از استادان ادبیات، کارشناسان و شاعران محلی شمال ایران بی توجهی و روند کم رونقی ادبیات فولکلور محلی، به ویژه شعر و داستان در دهههای اخیر شتاب بیشتری گرفته که جای تامل دارد.
برآیند بررسیها نشان میدهد که کم رونقی اشعار و ترانههای محلی تا حد زیادی از فراموشی گویش و زبانهای محلی که نشانههایی از حیات جامعه است، ناشی میشود و باید برای حفظ این میراث گرانبهای ارزشمند تدابیر ویژهای اندیشید.
طبق اعلام سازمان علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو)، شش هزار گویش محلی در جهان رو به فراموشی است که در عصر دانایی بشر نابودی هویتهای فرهنگی هر سرزمین جای بسی تاسف است.
از نظر صاحبنظران امر، ناهماهنگی با شعر مدرن، گسترش ارتباطات و توسعه شبکههای اجتماعی، نبود پیشینه کتابت زبان محلی، نبود شاعران برجسته، فرهنگ سازی شدن و تاثیر شعر و ادبیات فارسی موجب شده تا ادبیات فولکلور بومی پویایی چندانی در مناطق مختلف کشور نداشته باشد.
این عده شناسایی پیشینه فرهنگی هر منطقه، تدریس آموزش زبانهای محلی، انتشار اخبار و کتاب به زبان بومی و اهمیت دادن به ترانه و اشعار ماندگار محلی را برای احیای این آفرینههای فولکلور ضروری میدانند.
استادیار دانشگاههای آزاد اسلامی واحد گلستان در این رابطه گفت: گویشها و لهجههای بومی در اشعار محلی اهمیت زیادی دارد، ولی متأسفانه در این استان شمالی خیلی کمرنگ به این موضوع پرداخته شده است.
ماندانا علیمی گفت: کودکان گلستانی از همان ابتدا باید با گویشها و عناصر فرهنگی منطقه در قالب داستان، موسیقی، بازآفرینی اشعار و داستانها آشنا شوند تا نسل به نسل ادامه یابد.
اشعار محلی در بین اهالی گلستان کم رنگ است
او با اشاره به جایگاه اشعار محلی در فرهنگ فارسی شمال بیان کرد: جایگاه این اشعار در فرهنگ مردم گلستان به نسبت استانهای گیلان و مازندران کم رنگ است و کمتر به گویش محلی گلستان پرداخته میشود.
علیمی با اشاره به اهمیت آموزش و سرمایه گذاری زبان محلی در خانوادهها گفت: کودکان از زبان محلی و همچنین اشعار بومی دور افتادند ولیکن از طریق خواندن اشعار و داستانهای مورد علاقه بچهها با لهجه محلی میشود آنها را علاقهمند به این اشعار بومی کرد.
لزوم ایجاد انگیره برای نشر ادبیات و اشعار محلی
این استاد دانشگاه با اشاره به تحقیقات میدانی در این خصوص یادآور شد: ایجاد انگیزه در کودکان و دانشجویان، اعتماد به نفس قوی و از بین بردن از خودبیگانگی در افراد از گسیختگی فرهنگی در نشر ادبیات و اشعار بومی می کاهد.
به اعتقاد علی جهانگیری شاعر، نویسنده و پژوهشگر گلستانی نالهها و غم نامههایی در لباس شعر همانند لأله، هودی و مویه خوانیها و نواجش در ادبیات محلی وجود دارد که شاعرانش را هیچکس نمیشناسد در حالی که این ادبیات شفاهی نسل به نسل به ما رسیده است و اشعار زیبا و لطیفی دارد که در حال حاضر بیشتر گویندگانش بانوان هستند.
جهانگیری با اشاره به مضامین شعر بومی و محلی در استانهای شمالی گفت: این اشعار از محیط اطراف و طبیعت با سوژههای اجتماعی گرفته شده و با موضوعات لطیف و زیبا با بار عاطفی و هیجانی شدید همراه هستند.
او افزود: بررسی ساختارهای زبانی، آوایی و تصویری اینگونه اشعار، لالایی ها، آئینهای بومی و محلی باید برای انتقال به نسل بعد جمع آوری و کار شود که متاسفانه شاهد تحقق این مهم نیستیم.
جهانگیری برنامه ریزی منسجم برای حفظ این داشتههای فرهنگی رو به زوال را از سوی نهادهای فرهنگی مربوط خواستار شد.
حسین ضمیری مشاور مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان گلستان که خود شاعر و پژوهشگر فولکلور نیز است، گفت: ۲۲ زبان و لهجه فقط در مرکز استان شناسایی شد که زبان لوترای استرآبادی با قدمت بیش از هزار سال قدیمیترین این زبان ها است که تلاش و دغدغه مندی میراث فرهنگی، فرهنگ و ارشاد، شهرداریهای استان و دیگر دستگاهها در معرفی و حفظ این میراثهای ارزشمند امیدوارکننده است.
ضمیری افزود: هستی همیشه جاری در ادبیات و شعر فولکلوریک، پنجرهای تازه به ریشههای کهن و ماندگار میگشاید؛ روزنهای لبریز از تشنگی دانایی و داناگری و این روایت بازآفرینی و درنگی بر فرهنگ سراسر عشق و مهربانی استان گلستان است.
به تاکید او باید کارهای بیشتری برای حفظ این میراث ارزشمند فرهنگی سرزمین ایران انجام شود و نسل جدید به آن افتخار کنند.
این شاعر گلستانی در پایان شعری از اشعار محلی را قرائت کرد که در مجلس عروسی میخوانند:
** چِلچِلا قَیخُرُق را اِنداختِه و اُسانِهی نوبَرِ // زندگی ما رِه که داره نُچ مِزِنِه، به همه مِگه
ترجمه: پرستو قشقرق راه انداخته و افسانه تازه زندگی ما تازه داره جوانه میزند.
شعر محلی شمال مانند فولکلورها دیگر قرنها را پشت سر گذاشته تا امروز بر زبان برخی با لهجه و گویش شمالی این عصر جاری شده است، اشعار محلی فولکلوری، شاعران مشخصی ندارد ولیکن در نشاط اجتماعی نقش ویژهای داشته اند که به تاکید کارشناسان ادبی باید در حفظ و زنده نگه داشتن این میراث از گنجینههای محلی تلاش بسیار شود.
علی تسلیمی عضو هیات علمی دانشگاه گیلان در این خصوص گفت: اشعار محلی و فولکلور بیشتر مربوط به اشعار کار است که مردان و زنان شمالی هم نوا با هم اشعاری را برای تسریع، سرگرمی و انگیزه خوب برای انجام هر کاری میخواندند.
اشعاری که در زمینۀ کار و شغل در فرهنگ شفاهی شمال سروده شده است، بخش وسیعی از ادبیات استانهای شمالی را تشکیل میدهد، مردان و زنان این منطقه برای انجام هر کاری شعری هم صدا با کنندۀ کار دارند که مضمونی متناسب با آن را دارد و انگیزه خوبی برای انجام کارها است.
این اشعار مجموعهای از تفکرات، انگیزهها و حالات روانی هنگام کار است که غنای ادبی آن نشان از قدمت ادبی مردم این استانهای کهن را دارد، در جامعه شمال کارهایی از قبیل نشاکاری برنج، برنج کوبی، بهچرا بردن دام، شیردوشی، درو محصولات، باغبانی، چارواداری با خواندن اشعاری همراه بوده که متناسب با وضعیت و شرایط آن کار برای تسریع، سرگرمی و فرار از خستگی خوانده میشد.
** میدیل تره خوایه تو دوزی دَری // ابریشم گول کنه عروسی دَری
ترجمه: دل من تو را میخواهد، ولی تو پنهان میکنی، بدان موقع برداشت ابریشم عروسی داری.
نابودی زبان و اشعار بومی بی هویتی را به دنبال دارد
تسلیمی گفت: فولکلور، زبان و اشعار بومی هویت و باور ماست و از دست دادن آن بی هویتی را به ارمغان خواهد داشت.
این استاد دانشگاه همچنین با اشاره به عدم رغبت نسل جوان به اشعار محلی تصریح کرد: اشعار شمال همانند فولکلورهای دیگری مثل افسانه، مَثَل و ضرب المثل برای جوانان به دلیل عواملی از جمله فرهنگی، اقتصادی و بیکاری جذابیت ندارد و نشر فرهنگ هزار ساله زیربنای اقتصادی، کاری و وقت آزاد میخواهد.
او با اشاره به تاثیر فضای مجازی بر عدم رغبت جوانان به شنیدن اشعار محلی افزود: دنیای مجازی به جای عمق بخشیدن به افکار و اندیشههای مخاطبان خود آنان را سطحی اندیش میکند که یکی از عواملی است که باعث فاصله و دلزدگی از سنت، فرهنگ و ادبیات بومی در نسل جوان شده است.
محمود جوادیان کوتنائی شاعر، داستان نویس و پژوهشگر ادبی مازندرانی و صاحب آثار بسیاری در زمینه ادبیات شفاهی با اشاره به قدمت و پیشینه شعر و ادبیات مازندرانی گفت: آن چه در کتابهای تاریخی مازندران در این زمینه آمده پیشینه شعر شاعران نامدار مازندرانی را به سده چهارم ه. ق میرساند و چهرههایی مانند مسته مرد، مرزبان رستم باوند، شیرین دخت رستم باوند، علی پیروزه، قاضی هجیم، اسپهبد خورشید مامتیری، باربد جریر تبری، ابراهیم معینی و قطب رویانی از جمله شاعرانی هستند که در تاریخ مازندران ثبت شده اند.
شعر امیرپازواری با موسیقی مازندران آمیخته است
این پژوهشگر ادبی تصریح کرد: از میان شاعران گذشته که نام و اندک شعری از آنان بر جای مانده، امیر پازواری چهرهای ویژه و یکتاست که شعرهای او با موسیقی مازندرانی به نام تَوْری (تبْری یا امیری) آمیخته و کتابی به نام "کنز الاسرار مازندرانی" از شعرهای او با کوشش برنهارد دارن آلمانی (۱۲۷۷ ه. ق) به چاپ رسیده است.
جوادیان به تلاش برای حفظ اشعار و زبان محلی در مازندران اشاره و اضافه کرد: کوشش شاعران تبری سرا و پژوهندگان زبان و ادبیات تبری برای نگهبانی از این زبان، ادبیات، هنر و فرهنگ دیرینه تبری در رسانههای مکتوب و صدا و سیمای مازندران آگاهانه پیگیری میشود و اکنون شمار چاپ کتاب در این زمینه ها، نشانگر خویشکاری فرهنگی ِ فرهنگمداران مازندران است.
او همچنین با اشاره به ابعاد مختلف شعر محلی در استانهای شمالی افزود: شعر در مازندران در قالبها و بُن مایههای گوناگون از جمله شعرهایی با نگاه به گذشته و گرایش نوستالژیک، شعرهایی با نگرش موج نو و کوتاه با گرایش به ایماژیسم و همچنین نگرش نوگرایی و نیمایی سروده میشود.
ایماژیسم به معنی تصویرگرایی نام مکتبی در شعر که از مکتب کلاسیک و سمبولیسم فرانسه ناشی شده است و از ویژگیهای آن شعر آزاد و بیان اندیشهها و حالتهای عاطفی و تصویرهای دقیق و روشن است.
جوادیان با اشاره به نمود سنت و تاریخ شفاهی در شعر محلی بیان کرد: شعر سنتی تبری، شعری هجایی است که این شعرها را خنیاگران بومی سینه به سینه به روزگار ما رسانده اند.
در زمان حاضر به اعتقاد کارشناسان امر در سراسر دنیا گنجینه ادبیات و اشعار محلی بسیاری در خطر انقراض قرار دارند، شعرهایی که ممکن است به زودی هیچ نشانهای از آنان باقی نماند و افرادی که این اشعار را بلدند، از میان بروند و دیگران نیز آن را نیاموخته باشند.
پرسش این است که چرا در عصر دانایی بشر این داشتههای فرهنگی رو به زوال است؟ چرا نهادهای فرهنگی به صورت منسجم و هدفمند و مستمر برای حفظ این داشتههای فرهنگی کارهای زیربنایی انجام نمیدهند؟ چرا رسانههای گروهی روی این سوژههای فرهنگی که هویت سرزمین ما است تلاش وافر ندارند؟ چرا نسل اول در انتقال این ارزشهای فرهنگی به نسل جدید کوتاهی میکند؟ چرا در خانوادهها از یک زبان رسمی صحبت و فرزندانمان را فقط با آن زبان آشنا میکنیم؟
با این توصیف، آیا نمیتوان از شبکههای اجتماعی برای انتقال و زنده نگه داشتن این میراث فرهنگی به نحو احسن بهره برد و یا مسئولان امر همایشها و جشنوارههای متعددی در این ارتباط برگزار کنند؟
کارشناسان معتقدند حتی باید برای حفظ فولکلور، زبان و اشعار بومی بودجه اختصاصی در نظر گرفت تا با انجام پژوهشهای تخصصی به رشد فرهنگی نسلهای جدید کمک کرد تا خودشان میراث دار خوبی باشند.
گفته میشود که ۴۰ درصد از مجموع ۶ هزار زبان رایج در جهان در خطر فراموشی قرار دارند و بر پایه آمار اطلس یونسکو هم اکنون تعدادی از زبانها در محدوده فلات ایران نیز در معرض انقراض هستند به این معنی که کودکان، دیگر این زبانها را در خانه به عنوان زبان مادری یاد نمیگیرند و زبان خود را تغییر دادهاند.
منبع: ایرنا
انتهای پیام/ق