سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

خاطرات کارشناس فوتبال از ورزشگاه امجدیه و تماشاگران باکلاس‌اش

ورزشگاه امجدیه در سوم شهریور ۱۳۱۸ افتتاح شد و سال‌ها نخستین ورزشگاه تهران بود.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،تهرانی‌های قدیم با محله‌ها و مکان‌های این شهر پیوند زیبایی دارند، حیات و زیست آنها به نوعی در کنار خیابان‌ها و مکان‌ها شکل می‌گرفته، کامل می‌شده و همچنان‌که شهر بزرگ می‌شده و شکل پایتختی مدرن را به خود می‌گرفته آنها نیز تغییر می‌کردند. شهر بر زندگی آنها تاثیر می‌گذاشت و تفکر و روح آدم‌های تهران بر مکان‌ها. هر دو انگار تلاش می‌کردند یکدیگر را کامل کنند و به هم جان ببخشند. یکی از مکان‌هایی که این ظرفیت را داشته، ورزشگاه امجدیه است که بعد از انقلاب به ورزشگاه شهید شیرودی تغییر نام داد. ورزشگاهی که در خیابان مفتح ( روزولت سابق) قرار دارد و برای تهرانی‌های قدیم و تقریبا پنج دهه خاطراتی جذاب و دوست‌داشتنی ساخته و به بخشی از وجود آنها تبدیل شده است. ورزشگاه امجدیه در سوم شهریور ۱۳۱۸ افتتاح شد و سال‌ها نخستین ورزشگاه تهران بود و مسابقات مهم فوتبال در این ورزشگاه برگزار می‌شد. حتی زمانی که ورزشگاه مدرن آزادی طراحی و ساخته شد باز هم امجدیه از احترام ویژه‌ای برخوردار بود و علاقه‌مندان به ورزش‌های مختلف به خصوص فوتبال، مشتری‌های دائم این ورزشگاه بودند.

امجدیه در خون ما جاری است

یکی از این علاقه‌مندان، امیر ‌حاج‌رضایی است. او هنوز هم وقتی درباره این ورزشگاه صحبت می‌کند در صدایش می‌توان لرزش خاصی را شنید و هنوز هم می‌توان فهمید که ورزشگاه امجدیه را دوست دارد و بسیار متاسف است که بی‌تدبیری مسؤولان باعث شده‌ این ورزشگاه قدیمی نیمه متروکه شود و از خاطرات نسل جوان دور شود.حاج‌رضایی که از بچگی به فوتبال علاقه‌مند بوده، بعد فوتبالیست شده و در ادامه به کارشناس این ورزش پرطرفدار تبدیل شده، عشق به فوتبال را در ورزشگاه امجدیه تجربه کرده و اکنون در ۸۲ سالگی این ورزشگاه می‌گوید: «بخش مهمی از اتفاقات مهم ورزش ایران در امجدیه رخ‌داده که از میان آنها می‌توان راهیابی تیم ملی فوتبال ایران به بازی‌های توکیو در سال ۱۹۶۴ اشاره کرد که برای اولین بار تیم ملی با سرمربیگری آقای فکری به مسابقات جهانی راه پیدا کرد. ورزشکاران بزرگی در این ورزشگاه توانمندی‌های خود را نشان دادند، پیشرفت کردند و ورزش ایران را هم ارتقا دادند. سال‌هاست امجدیه به ورزشگاهی متروکه تبدیل شده که گاهی چند دونده در آن می‌دوند و تمام. این ورزشگاه حافظه جمعی و تاریخی ماست. باید آن را حفظ کرد، حتی اگر مسابقاتی در آن برگزار نمی‌شود، می‌تواند به موزه ورزش تبدیل شود.این‌همه ورزشکار بزرگ و این همه سابقه درخشان فوتبالی و ورزشی را می‌توان در امجدیه به نمایش گذاشت. زندگینامه بزرگان ورزشی را به اشکال مختلف تهیه کرد و در این موزه گذاشت تا همه بدانند که ورزش و فوتبال ایران از کجا شروع شده و به کجا رسیده.اما گویا هیچ‌کسی تصمیم ندارد برای حفظ امجدیه برنامه‌ریزی کرده و آن را حفظ کند. قلبم فشرده می‌شود وقتی از کنار این ورزشگاه رد می‌شوم و آن را چنین خاموش و سوت و کور می‌بینم.نسل من کودکی، نوجوانی و جوانی خود را در امجدیه سپری کرده است روی سکوها و در زمین چمنش.هنوز هم آن‌ همه صدا و هیجان در گوشم است و حیف‌ام می‌آید که آن همه شور و زندگی خاموش شود.امجدیه بخشی مهم از تاریخ کشور ماست که به نظرم باید برای نسل‌های آینده حفظ شود.»

کتک شیرین

حاج‌رضایی هنوز هم از مرور خاطرات کودکی و نوجوانی‌اش در ورزشگاه امجدیه لذت می‌برد و تاکید می‌کند این ورزشگاه برای ما حکم معبد را داشت. جایی بود که به عنوان تماشاچی به آن وارد می‌شدیم و آرزوی بازیکن‌شدن در ما تقویت می‌شد. حاج‌رضایی حتی از خاطره‌ای که باعث کتک‌خوردنش شد هم با لذت یاد می‌کند و می‌گوید: «عشق ما این بود که به امجدیه برویم و بازی‌ها را از نزدیک ببینیم.به خصوص زمانی که تیم‌های تاج (استقلال) و شاهین (پرسپولیس) بازی داشتند یا تیم‌های مهم دیگری مثل آرارات. گاهی پول داشتیم و بلیت می‌خریدیم و گاهی پول بلیت نداشتیم.گاهی از پدر و مادرهایی که دست فرزندان‌شان را گرفته بودند و می‌خواستند آنها را به امجدیه ببرند، می‌خواستیم ما را هم ببرند و اصرار می‌کردیم که با یک بلیت می‌شود دو تا بچه را برد داخل که بعضی قبول می‌کردند و برخی نمی‌‌کردند. گاهی مامورها اجازه می‌دادند و گاهی نه.یادم هست ۱۳ - ۱۲ ساله بودم که بازی مهمی بود و من همه آرزویم این بود که آن بازی را ببینم. آن وقت‌ها پلیس‌ سوار‌کار، بازی‌های مهم را کنترل می‌کردند و دورتادور ورزشگاه می‌ایستادند. ما معمولا از در بزرگ وارد می‌شدیم چون در سمت خیابان برای آدم‌های مهمی بود که بلیت ویژه داشتند و جاهای خوب می‌نشستند. خلاصه این که تصمیم گرفتم از روی میله‌ها بپرم و وارد ورزشگاه شوم، اما شلوارم به نوک تیز میله گیر کرد و نمی‌توانستم نه این طرف بپرم و نه آن طرف.در همین زمان بود که دو سه تا باتوم محکم به پشتم خورد و دیدم دیگر طاقت ندارم. طوری پریدم که شلوارم پاره شد و کتک دوم را در خانه خوردم که چرا شلوارم پاره شده است.اما این کتک از شیرین‌ترین اتفاقات زندگی‌ام است.گاهی هم که به هیچ‌وجه نمی‌توانستم وارد ورزشگاه شوم، می‌رفتم با دوستانم مقابل حمام رکس که نزدیک امجدیه بود می‌نشستیم و با صدا‌های داخل ورزشگاه متوجه می‌شدیم کدام تیم و چه کسی گل زده و با هم به هوا می‌پریدیم و شادی می‌کردیم.گاهی هم در مسیر برگشت به خانه به نانوایی بربری نزدیک ورزشگاه سه ریال یا پنج ریال می‌دادیم و نان می‌خریدیم و نان را می‌خوردیم و تا خانه پیاده می‌رفتیم و درباره بازی صحبت می‌کردیم.یک قهوه‌خانه نیز نزدیک امجدیه بود که آدم‌های فوتبال‌دوست در آنجا جمع می‌شدند و تحلیل‌های خود از بازی تیم‌ها را می‌گفتند و ما گوش می‌دادیم و کلی چیز یاد می‌گرفتیم.»

امجدیه و تماشاگران باکلاس‌اش

آن سال‌ها خانم‌ها هم می‌توانستند وارد ورزشگاه امجدیه شوند و در محیطی بسیار سالم مسابقات را تماشا کنند.یادم هست هواداران تیم‌های استقلال و پرسپولیس (تاج و شاهین) بسیار باکلاس و باادب بودند.تیم آرارات هم که تیم هموطنان ارامنه بود هم هواداران خاصی داشت.بسیار مودب بودند.شرایط ورزشگاه و مسابقات و هواداران طوری بود که خانم‌ها هم بدون این‌که احساس بدی داشته باشند به امجدیه می‌آمدند و والدین، فرزندان نوجوان خود را برای تماشای بازی‌ها به این ورزشگاه می‌آوردند بدون این که نگران باشند که آنها صحنه‌های ناجور ببینند یا حرف‌های بد بشنوند. اما شرایط جامعه که تغییر کرد، شرایط ورزشگاه‌ها هم عوض شد. مدت‌هاست به ورزشگاه آزادی نرفته‌ام. خیلی از والدین اجازه نمی‌دهند فرزندان‌شان به آزادی بروند. خانم‌ها هم که جای خود دارند.اصلا فضا جوری نیست که خانم‌ها بتوانند آن را تحمل کنند. به نظرم فوتبال و هوادارانش از دل جامعه می‌آیند، باید مسؤولان رصد کنند و ریشه این که تماشاگران به تماشاگر‌ستیز تبدیل شدند پیدا ‌کنند.این را که چرا تماشاگرها همه خشم فروخورده خود از شرایط بیرون مسابقه را با اتفاقات بازی تخلیه می‌کنند. این که چرا رسیدن به ورزشگاه آزادی اینقدر برای عموم مردم و افراد کم‌درآمد به این میزان سخت و دشوار است. ورزشگاه امکانات در دسترس ندارد.حتی صندلی‌هایش شماره ندارد و مردم ساعت‌ها قبل بازی هجوم می‌برند که ردیف‌های جلو را بگیرند و بعد جرات نمی‌کنند صندلی خود را ترک کنند چون آن را از دست می‌دهند. ما اما در امجدیه نظم، ادب و تماشاگران و مسئولانی را دیدیم که می‌دانستند از ورزش چه می‌خواهند و چگونه باید در کنار هم باشند تا لذت تماشای یک بازی را بچشند.

منبع:جام جم

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.