سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

خالد حسینی: وقت پشت کردن به افغان‌ها نیست

نویسنده معروف افغان در مصاحبه‌ای جدید از تحولات اخیر در زادگاهش، دیروز و امروز افغانستان صحبت کرده است.

به گزارش حوزه ادبیات  گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان،به نقل از سی اِن اِن،خالد حسینی، نویسنده معروف افغان در مصاحبه‌ای جدید از تحولات اخیر در زادگاهش، دیروز و امروز افغانستان، مسئولیت جهانی در قبال کشورش و ... صحبت کرده است. او از کشور‌های دنیا می‌خواهد به افغان‌ها پشت نکنند و از رییس‌جمهور آمریکا می‌پرسد میراث ۲۰ سال گذشته چیست.

رمان‌های خالد حسینی گوشه‌ای از افغانستان را به خوانندگان سراسر جهان نشان می‌دهد که فراتر از جنگ و وحشت است.

نخستین کتاب پرفروش او «بادبادک‌باز» در سال ۲۰۰۳، دو سال پس از حملات ۱۱ سپتامبر و عملیات بعدی ایالات متحده در افغانستان منتشر شد و میلیون‌ها نفر را در سراسر جهان مسحور داستان امیر و حسن کرد؛ دو پسر جوان از نقاط مختلف جامعه که زندگی آن‌ها پس از حمله شوروی مسیر‌های متفاوتی را طی می‌کند.

رمان‌های بعدی او «هزار خورشید تابان» و «و کوه‌ها طنین‌انداز شدند» هم که هر دو باز به افغانستان می‌پردازند موفقیت‌های مشابهی را به دست آوردند.

پس از تسلط خیره‌کننده طالبان، بار دیگر توجه جهان به افغانستان متمرکز شد و برای خالد حسینی تماشای اوضاع کنونی دردآور است. این نویسنده و پزشک افغانستانی آمریکایی به عنوان شهروند آمریکا از ۱۵ سالگی در آن‌جا زندگی می‌کند. اگرچه حسینی زادگاه خود را در سال ۱۹۷۶ ترک کرد، اما روابط او با این کشور و مردمش عمیق است. نویسنده‌ای که در سال ۱۹۸۰ با والدین خود به آمریکا آمد و هنوز در شمال کالیفرنیا زندگی می‌کند، هفته گذشته را تلخ‌ترین روز‌های افغانستان در چند دهه اخیر توصیف کرد.

این نویسنده افغان نگران دوستان و خانواده خود است که هنوز آن‌جا هستند، افرادی که در سفرهایش به کشور با آن‌ها ملاقات می‌کند، امدادگرانی که به پناهندگان کمک کرده‌اند و فعالانی که بیشترین صداقت را در مورد حقوق بشر داشته‌اند.

سی اِن اِن طی یک مصاحبه تلفنی با خالد حسینی با او درباره بازگشت طالبان به قدرت، مسئولیت آمریکا در قبال افغانستان و آن‌چه آرزو می‌کند آمریکایی‌ها درباره این کشور و مردم آن درک کنند صحبت کرده است.

وقتی می‌بینید که خانه کودکی‌تان در کابل دوباره به دست طالبان سقوط کرد، چه احساسی داشتید؟

این بسیار ناراحت‌کننده است. یک روز از خواب بیدار شدم، تلفنم را روشن کردم و دیدم کابل سقوط کرده است. من از زمان حادثه ۱۱ سپتامبر و حمله آمریکا به افغانستان چندین‌بار به افغانستان رفته‌ام و این کاملا آزاردهنده است. پیوند عاطفی بسیار قوی با کشور، شهر و مردم آن دارم. در واقع از سال ۱۹۷۶ در افغانستان زندگی نکرده‌ام، اما آن سال‌های تعیین‌کننده در آن‌جا سپری شد. دیدن پرچم طالبان بر فراز آن شهر بسیار دلخراش است.

از سال‌های اولیه زندگی در آن‌جا چه چیزی به یاد دارید؟

سوررئال است که چقدر متفاوت بود. در آن‌جا هیپی‌ها در چای‌خانه‌ها می‌نشستند و زنان در مکان‌های عمومی حضور داشتند و ماشین می‌راندند و در دولت به عنوان وکیل و پزشک کار می‌کردند و جامعه‌ای بسیار متفاوت بود. کابل شهری پررونق بود و طبق استاندارد‌های یک کشور مذهبی محافظه‌کار، کاملا آزاد بود. ۴۰ سال است که افغانستان یکی از سخت‌ترین نقاط روی کره زمین برای «بچه بودن» است، اما من واقعا کودکی دوست داشتنی‌ای در آن‌جا داشتم. بسیار خدا را شکر می‌کنم که در آن دوران در افغانستان زندگی کردم و توانستم چند سال پایانی صلح و ثبات را در افغانستان قبل از حمله شوروی و ایجاد این دومینو از رویداد‌ها مشاهده کنم که به اتفاقاتی ختم شد که در روز‌های اخیر در تلویزیون می‌بینیم.

از خانواده و دوستان‌تان که هنوز در افغانستان هستند چه می‌شنوید؟

آن‌ها به من می‌گویند که شما چه انتظاری می‌توانید داشته باشید، یعنی آن‌ها به شدت نگران امنیت خود و دوستان و آینده کشور و این موضوع هستند که ورود طالبان در حال حاضر به بهای حقوق فراوان و دستاورد‌هایی است که در ۲۰ سال گذشته به سختی به دست آمده است.

بعد از بیرون راندن طالبان از قدرت در سال ۲۰۰۱، به نظر شما افغانستان به کجا می‌رسید؟

احساسات من بازتاب میلیون‌ها افغان بود: این‌که طالبان رفته‌اند و گشایشی برای آینده‌ای بهتر، کشوری باثبات‌تر، مرفه‌تر و صلح‌آمیزتر در حال شکل‌گیری است. در سال ۲۰۰۳ در کابل بودم. این اولین بار بود که پس از ۲۷ سال به افغانستان بازگشتم، هنوز هیچ‌گونه شورشی مشاهده نشده بود و مردم کاملا امیدوار بودند. این با شرایط امروز کاملا در تضاد است. برای من این تلخ‌ترین روز‌های افغانستان در ۲۰ سال گذشته و احتمالا تلخ‌ترین روز‌ها از زمان جنگ داخلی بین سال‌های ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶ است. نمی‌دانم آینده افغانستان چه می‌شود.

چه زمانی آن احساسات امیدواری شروع به تغییر کرد؟ آیا پیش‌بینی می‌کردید که طالبان دوباره افغانستان را به شیوه‌ای که دارد در اختیار بگیرد؟

هنگامی که من در افغانستان بودم و با مردم محلی صحبت می‌کردم نکته بسیار قابل توجه آن بود که چگونه همه آن‌ها یک چیز را تکرار می‌کردند: این‌که آن‌ها ایمان نداشتند که دولت افغانستان بتواند از آن‌ها محافظت کند و کشور را حفظ کند. فکر می‌کنم اکثریت افغان‌ها نگران هستند که بدون حضور نیرو‌های بین‌المللی در افغانستان، دولت این کشور به دست گروه‌های دیگر بیفتد. فکر نمی‌کردم به این سرعت سقوط کند. اما در عرض ۱۱ روز کشور به دست طالبان افتاد و ما این‌جا هستیم و این کاملا بهت‌آور است.

ابتدا از عملیات آمریکا در افغانستان حمایت کردم. نارضایتی‌های مشروعی از نحوه تجارت آمریکایی‌ها در افغانستان وجود داشت. در این سال‌ها حوادثی رخ داد که بخشی از حسن نیت و اعتماد را نسبت آمریکایی‌ها از بین برد. اما بیشتر افغان‌ها متوجه شدند که حضور آمریکایی‌ها در افغانستان به عنوان حصاری در برابر سقوط این کشور به دست افراطی‌هاست.

رییس‌جمهور بایدن روز بعد سخنرانی کرد و دوست دارم از او بپرسم: میراث ۲۰ سال گذشته چیست؟ همه این‌ها برای چه بود؟ از طرف آمریکا این کشور در دست افرادی است که برای بیرون راندن آن‌ها به آن‌جا رفتیم. در طرف افغانستان، هزاران و هزاران غیرنظامی کشته شدند، بسیاری از مردم آواره شدند، بسیاری از روستا‌ها بمباران شدند و بسیاری از مردم به امید این‌که کشور آینده بهتری داشته باشد رنج بردند.

اکنون آن‌ها تحت کنترل گروهی هستند که خود آمریکا آن‌ها را به عنوان گروه تروریستی معرفی کرده است، افرادی که در اواسط دهه ۹۰ یک حکومت وحشتناک را بر مردم افغانستان اعمال کردند و افغانستان را به پناهگاهی امن برای گروه‌های تروریستی تبدیل کردند؛ بنابراین هضم این موضوع بسیار تلخ است.

اکنون جهان چه مسئولیتی در قبال افغانستان و مردم آن دارد؟

ما می‌توانیم منتظر جابه‌جایی افغان‌ها در روزها، هفته‌ها و ماه‌های آینده باشیم. در حال حاضر یک بحران انسانی در داخل افغانستان وجود دارد. در این روز‌های اولیه بسیار ضروری است که امدادگران و سازمان‌های امدادی مانند کمیساریای عالی سازمان ملل متحد برای پناهندگان و آژانس پناهندگان سازمان ملل متحد و دیگران برای ارائه خدمات نجات به این افراد دسترسی داشته باشند.

از همه کشور‌ها می‌خواهم که مرز‌های خود را باز نگه دارند و از پناهندگان افغان که ۴۰ سال از خشونت و آزار و اذیت گریخته‌اند استقبال کنند. این لحظه زمان تسلیم شدن افغانستان نیست. زمان آن نیست که به افغان‌ها و مهاجران افغان پشت کنید.

نظر شما در مورد این‌که طالبان می‌گویند حکومت آن‌ها این‌بار متفاوت خواهد بود چیست؟

احساسات من درباره آن‌ها بازتاب تفکر بسیاری از افغان‌های دیگر است. من عمیقا شک دارم. احساس می‌کنیم که طالبان باید این کار را با عمل ثابت کند نه با کلمات. توجه جهان در حال حاضر به طالبان است، بنابراین تعجب‌آور نیست که آن‌ها می‌گویند به حقوق بشر احترام می‌گذارند و به حقوق زنان احترام می‌گذارند. آن‌ها بسیار محتاطانه می‌گویند "در حدود قوانین اسلامی"، اما این امر کاملا جا را برای تفسیر باز می‌گذارد.

کتاب‌های شما خوانندگان زیادی را در سراسر جهان با افغانستان آشنا کرد. داستان تا چه اندازه می‌تواند به درک فرهنگ و مردم یک کشور کمک کند؟

این تنها یک پنجره به داخل کشور و تجربه یک نفر است. بسیار خوشحالم که مردم کتاب‌های من را خوانده‌اند و ارتباط شخصی با وضعیت بد افغان‌ها و با افغانستان و این سرزمین ایجاد کرده‌اند، زیرا سال‌های سال است که افغانستان با طالبان، جنگ و قاچاق مواد مخدر دست به گریبان است. امیدوارم مردم به درک دقیق‌تر و پیچیده‌تری از افغانستان از طریق کتاب‌هایم دست یابند.

خودم را نماینده افغانستان نمی‌دانم، اما به شدت به افغان‌ها در افغانستان اهمیت می‌دهم و به آن‌چه در آن‌جا می‌گذرد اهمیت می‌دهم. سال‌هاست در تبعید زندگی می‌کنم. امیدوارم رمان‌های من نقطه آغازی برای آشنایی بیشتر با افغانستان باشند و نه پایان آن.

در حال حاضر آثار کدام نویسندگان دیگر افغان را باید بخوانیم؟

فریبا نوا که یک روزنامه‌نگار و نویسنده فوق‌العاده است، کتابی به نام «ملت تریاک: کودک عروس، اربابان مواد مخدر و سفر یک زن در افغانستان» نوشته است. این یک کتاب خاطرات خانوادگی درباره تجارت تریاک در افغانستان است. همچنین دیدگاهی در مورد افغانستان در حدود ۳۰ سال گذشته ارائه می‌دهد.

برای کسانی که می‌خواهند نه تنها تاریخ افغانستان بلکه تجربه افغان‌های در تبعید را نیز درک کنند، کتاب «غرب کابل، شرق نیویورک» از تمیم انصاری را توصیه می‌کنم.

در حال حاضر کدام صدا‌های افغان نادیده گرفته می‌شود؟

یکی از نگرانی‌های جدی من درباره صدا‌هایی که نادیده گرفته می‌شوند، مربوط به زنان است. هنگامی که طالبان در دهه ۱۹۹۰ در افغانستان مسئولیت داشت، اساساً زنان را از مشارکت معنادار در زندگی اجتماعی منع کرد. شاید بدترین مکان روی کره زمین برای زن بودن بود. در حال حاضر، طالبان حرف‌های درستی می‌زنند، اما من حرف بسیاری از هموطنان افغان را در این‌باره تکرار می‌کنم که امیدوارم صدای زنان در افغانستان خاموش نشود. آن‌ها شجاع‌ترین، مقاوم‌ترین و باهوش‌ترین گروه مردم افغانستان هستند و برای آن‌ها احترام زیادی قائل هستم.

دوست داشتید مردم چه چیزی را بیشتر درباره مردم درباره افغانستان درک می‌کردند؟

آن‌ها مردمی هستند که از جنگ خسته شده و به ستوه آمده‌اند و ۴۰ سال آشوب و آوارگی و بحران را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشته‌اند. از مردم می‌خواهم که پس از محو شدن توجه رسانه‌ای مردم افغانستان را رها نکنند. آن میلیون‌ها نفر هنوز آن‌جا خواهند بود. میلیون‌ها افغان در حال حاضر تحت کنترل گروهی هستند که ۲۰ سال است به طور سیستماتیک این کشور را ترور کرده است.

کاملا طبیعی است که شاهد هجوم گسترده‌ای از افغان‌ها باشیم که در تلاش برای فرار از خشونت به مرز می‌دوند. بسیار ضروری است که این افراد به مراحل پناهندگی دسترسی داشته باشند و از آن‌ها محافظت شود؛ بنابراین لطفاً از آن سازمان‌هایی حمایت کنید که از حقوق و رفاه پناهندگان محافظت می‌کنند.

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.