سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

روش مدافع حرم برای دل کَندن از دنیا

روایت خداداد حسین‌زاده برادر شهید «مختار حسین‌زاده» را از کودکی تا خبر شهادتش می‌خوانیم.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،  برای دفاع از اسلام مرزی قائل نبودند و هر جا که احساس می‌کردند، باید جهاد کنند، راهی می‌شدند؛ روزی پدرشان در جنگ تحمیلی رژیم بعث علیه ایران، از افغانستان راهی جبهه‌های مقاومت ایران شد و امروز هم وقتی دیدند مردم سوریه و عراق در چنگال داعشی‌ها گرفتارند، به یاریشان شتافتند. شهید «مختار حسین‌زاده» از جمله مدافعان حرم لشکر فاطمیون است که سال ۹۴ و در ۲۱ سالگی عازم سوریه شد و پس از ۵ بار اعزام در ۲۸ خردادماه سال ۹۶ به شهادت رسید.

خانواده شهید مختار حسین‌زاده؛ آقا مختار اولین نفر نشسته از سمت راست

روایت خداداد حسین‌زاده برادر شهید «مختار حسین‌زاده» را از کودکی تا خبر شهادتش می‌خوانیم.


بیشتربخوانید


پدر مختار از معتمدین دیار جَنَّةُ الْهَزاره بود

خانواده ما از اهالی ولایت شیعه‌نشین «دایکندی» افغانستان است و اسم منطقه ما «کیسَو»؛ که به خاطر طبیعت خوب و حاصلخیزش معروف به «جَنَّةُ الْهَزاره» است. این منطقه از معدود مناطق حاصلخیزی است که در دست شیعیان افعانستان مانده. پدرم از همان دوران جوانی به خاطر تحصیلات حوزوی و دانشگاهی و همچنین بیطرفی در اختلافات و نزاعات داخلی، محل اعتماد عموم مردم و بزرگان منطقه بود. خانواده ما از سال ۷۳ به ایران آمدند و در شهرستان نظرآباد البرز ساکن شدند.

ما ۷ برادر و یک خواهر هستیم که من و ۳ برادرم در افغانستان به دنیا آمدیم؛ اما ۴ فرزند دیگر در ایران به دنیا آمدند. پدرم مشغول کارگری بود و با همکاری امام جمعه نظرآباد به مشکلات مهاجران رسیدگی می‌کرد. من هم متولد ۶۸ هستم و از سال ۸۴ برای تحصیل علوم دینی و کسب معارف اسلامی راهی شهر مقدس قم شده و جوار حضرت فاطمه معصومه (س) ساکن شدیم.

برادرانم هم درس می‌خواندند و هم کارگری می‌کردند. برادر شهید ما، کوچک‌تر از من بود که در کار جوشکاری و اسکلت ساختمان مشغول بود و درآمد خوبی هم داشت. ضمن اینکه به ورزش‌های رزمی علاقه داشت و مرتب باشگاه می‌رفت. اخوی شهید ما از همان کودکی نسبت به ما شجاع‌تر بود و بار‌ها شاهد شجاعت و دلیری ایشان بودیم.


مختار شهید در سوریه

برادرم می‌گفت فقط ۵ بار به سوریه می‌روم

از زمانی که جنگ سوریه شروع شد، او می‌خواست به سوریه برود. پدرم راضی بود، اما مادرم به خاطر دلتنگی راضی نمی‌شد. اولین بار که عازم سوریه شد، به پدر و مادر نگفت و بعد از رفتن به سوریه تماس گرفت و اطلاع داد و از ایشان رضایت گرفت. برادرم گاهی می‌گفت: من ۵ بار می‌روم. همین طور هم شد و وقتی برای بار پنجم رفت به فیض شهادت نائل شد.

او در یکی از دوره‌هایی که سوریه بود، به شدت زخمی شد و ما فکر کردیم شهید شده است. علت زخمی شدنش هم به این بود که همرزمانشان اسیر دشمن شده بودند و مختار هم آرپی‌جی را به بازوی راستش بسته بود. برای نجات دوستان آن قدر با آرپی‌چی زده بود که پرده گوش راستش پاره شد و سپس بر اثر اصابت ترکش‌های نارنجک به شدت مجروح شد. در این جراحت، تعداد ترکش‌ها خیلی زیاد بود و سمت راست بدن مملو از ترکش‌های ریز و درشت بود؛ به گونه‌ای که وقتی روی پوست بدنش دست می‌کشیدیم، وجود ترکش‌ها را احساس می‌کردیم و بعضی از این ترکش‌ها تا زمان شهادت همراه ایشان بود.

خواب مادر برای رجعت مختار

مختار توصیه کرده بود اگر شهید شدم، اول به برادرش در قم اطلاع بدهند. برادرش در این باره می‌گوید: دو هفته بعد از شهادت مختار، پیکرش تفحص شد. با من تماس گرفتند و جریان شهادت را گفتند. من هم همراه با بزرگان و بعضی از طلاب به منزل پدرم رفتیم و ضمن روضه‌خوانی خبر شهادت برادرم را دادیم. البته به پدر و مادرم الهام شده بود که مختار، شهید شده است. چون قبل از رجعت مختار به ایران، مادرم در خواب دیده بود که گهواره‌ای را از سوریه آوردند و مختار هم به صورت طفل در آن گهواره بود. بعد‌ها که پرس‌وجو کردیم، دیدیم تاریخ این خواب مصادف با همان شبی بود که پیکر شهید را به ایران فرستاده بودند.

عباسعلی حمیدی همرزم شهید مختار حسین‌زاده است که از آشنایی تا ۱۰ روز قبل از شهادت مختار را روایت می‌کند:

مختار از شجاع‌ترین نیرو‌های گروهان بود

سال ۹۵ با شهید حسین‌زاده در منطقه حلب آشنا شدیم. مختار یک سال از من بزرگ‌تر بود. فرمانده گروهان ما شهید محمود حسینی بود و مختار، جانشین فرمانده گروهان. او خیلی شجاع بود. مثلاً در یکی از عملیات‌ها دو نفر از رزمنده‌ها جا مانده بودند که مختار به عقب برگشت تا آن‌ها را پیدا کند. یکبار دیگر هم پیکر دو تن از شهیدان جا مانده بود. مختار رفت تا پیکرشان را بیاورد. در این مأموریت، مختار مجروح شد، اما باز هم تلاش برای بازگرداندن پیکر شهدا را ادامه داد.

او طی عملیاتی در یک روز دو بار مجروح شد و در مجروحیت دوم، جراحت شدیدی از ناحیه پهلو و گردن برداشت و گوش وی دچار آسیب شد. او برای درمان به ایران منتقل شد و بعد از بهبودی باز به منطقه بازگشت و طی عملیاتی در منطقه شیخ هلال سوریه به شهادت رسید. به دلیل شرایط منطقه، پیکر او دو هفته زیر آفتاب ماند و سپس تفحص شد.

کار جالب مختار برای دل کندن از دنیا

مختار یک جوشکار حرفه‌ای بود و درآمد خوبی هم داشت. وقتی برای او پروژه کاری برای اسکلت ساختمان پیش می‌آمد، راهی سوریه می‌شد تا مبادا پیشنهاد آن درآمد جلوی رزم‌اش را بگیرد و او را از هدفش که دفاع از حرم حضرت زینب (س) بود، دور کند. او می‌گفت: وقتی تمام فرصت‌ها را کنار می‌گذارم، رزم برایم شیرین‌تر می‌شود. در واقع می‌خواست خودش را از مادیات رهایی بخشد، خودش را خالص کند تا مقبول درگاه الهی شود.


مختار در میدان رزم

آخرین دیدار با مختار

حمیدی، همرزم مختار می‌گوید: ۱۰ روز قبل از شهادت در حلب بودیم و می‌خواستیم برای زیارت حرم حضرت زینب (س) به دمشق برویم. مختار در منطقه خیبر مستقر بود. موقع اعزام از نزدیکی خیبر عبور کردیم و، چون عجله داشتیم نتوانستم به او سر بزنم؛ بنابراین با او تماس تصویری گرفتم و گفتم که دلتنگت بودم، اما شرایط طوری نبود که به دیدنت بیایم. موقع بازگشت برای فرمانده‌مان کار فوری پیش آمد و قرار بود ۱۵ دقیقه منتظر آمدن فرمانده باشیم. من هم در این موقعیت، فرصت را غنیمت شمردم و به دیدن مختار رفتم. از دیدن همدیگر خیلی خوشحال شدیم. یک ربع تا ۲۰ دقیقه مسیر را رفتم و فقط توانستم دو دقیقه مختار را ببینم و این آخرین دیدار ما بود. بعد که برگشتم، مختار پیام داد خیلی از آمدنت خوشحال شدم و رفیقم ۱۰ روز بعد از این ملاقات شهید شد.

درباره شهید

شهید مختار حسین زاده، جانشین فرمانده گردانی از لشکر فاطمیون است که در روز ۲۸ خرداد سال ۱۳۹۶ در منطقه شیخ هلال حلب سوریه به شهادت رسید. او متولد سال ۱۳۷۳ بود و پیکر مطهرش در گلزار شهدای شهرک دنگیزک و در جوار امامزاده محمد (ع) نظرآباد به خاک سپرده شده است.

منبع: فارس

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۰۰:۰۹ ۲۹ خرداد ۱۴۰۰
سلام بر شهیدان راه حق
سلام بر مختار حسین زاده عزیز