به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، آخرین بار که به اسکناس دست زدید، کی بود؟ احتمالا یک سال و نیم قبل. وقتی کرونا شایع شد و گفتند اسکناس بسیار آلوده است و میتواند یکی از راههای سرایت کرونا باشد، بیشتر مردم این کاغذ ارزشمند را از کیف و جیب و مراودات پولی خود حذف کردند و ترجیح دادند به جای رد و بدل کردن اسکناس، از کارتهای بانکی و نرمافزارهای پرداخت الکترونیک استفاده کنند و چنین شد که کیفهای پول تقریبا خالی شدند. این تغییر سبک زندگی بیشترین آسیب را به دستفروشانی زد که دستگاه کارتخوان ندارند و بازار متکدیان را تخته کرد و در این میان البته آدم میماند به بچههایی که سر چهارراهها شیشه ماشینت را تمیز میکنند تا پولی بگیرند، چطوری تفهیم کنی پول نداری و کلی خجالت بکشی وقتی بدون توجه به این که مدام میگویی پول ندارم به کارشان ادامه میدهند. در این موقعیت فقط خدا کند خوراکی یا ماسک اضافی همراهت باشد که به آنها بدهی تا عذاب وجدانت کمیکم شود. کرونا آمد و بیشتر مراودات پولی را دیجیتال و الکترونیک کرد و چنین به نظر میرسد حتی اگر کرونا مهار و دورهاش تمام شود باز هم عادت اسکناس خرج کردن ترک شده باشد.
حذف اسکناس، چه کار بدی
خسرو معتضد که عمری است تاریخ میخواند و ریشه همه چیز را میداند و درباره اسکناس هم اطلاعات جامعی دارد، میگوید: «میدانی خانم، ما ایرانیها همیشه از آنطرف بام میافتیم. مگر مبادلات الکترونیک و دیجیتال پولی در ایران ما از آمریکا، سوئیس، آلمان و فرانسه و بقیه قویتر است؟ آنها چطور هنوز با اسکناس سر و کار دارند و آن را کنار نگذاشتهاند اما ما که هنوز اول راهیم تصمیم داریم اسکناس را رها کنیم و همه کارهای مالیمان را با کارت پول انجام دهیم. شما بیا به من بگو وقتی پستچی برایم کتاب یا بسته میآورد من برای دادن انعام به او چه کنم؟ بگویم شماره کارت بده، کارت به کارت کنم؟ زشت نیست؟ اصلا دادن و گرفتن اسکناس و لمس این پول در دست حس خوبی به آدم میدهد. یا سوار تاکسی میشویم به راننده بگوییم شماره کارت بده! به دستفروش بگوییم شماره کارت بده! این چه کاری است؟ نمیدانم... شاید من سالخورده شدهام و نمیتوانم با دنیای جدید دیجیتال و آنلاین ارتباط برقرار کنم یا به آن خوشبین باشم. اما به نظرم علم هرچقدر هم پیشرفت کند امکان ندارد اسکناس حذف شود. اسکناس مثل پرچم یک کشور و نشاندهنده هویت یک ملت و کشور است.»
از اسکناس روسی تا نتبانک غربی
امروز مصادف است با روزی که گیخاتو، یکی از فرمانروایان مغولی، یک جور خاص از اسکناس را وارد ایران کرد. معتضد میگوید: «گیخاتو یکی از آن فرمانروایان بیخودی بود که چند صباحی بر ایران حکومت کرد و اسکناسی را که در اصل در چین مرسوم بود و جنس آن از چرم بود به ایران آورد اما مردم زیر بار استفاده از آن نرفتند و قبول نکردند این تکه چرم را که رویش چیزهایی نوشته شده بود به جای سکه طلا و نقره قبول کنند و علیه گیخاتو قیام و سرنگونش کردند. اسکناسی که اکنون هم در ایران مرسوم است، ریشه روسی دارد. قبل از انقلاب روسیه، این کشور پولی داشت به نام «منات» که بین تجار ایران و روسیه رد و بدل میشد و اعتبار داشت و عکس شخصیتهایی مانند کاترین، الکساندر و بقیه روی آنها چاپ میشد. وقتی در روسیه انقلاب شد، منات ارزشش را از دست داد و در همان زمان خیلی از تجار ایرانی ورشکست شدند و برخی از آنها هم سکته کردند و مردند.کشورهای غربی به اسکناس میگویند نتبانک و زمانی که ناصرالدین شاه در اولین سفرش به اروپا با خود مقدار زیادی سکه طلا برد و از آنها استفاده میکرد به او گفتند این چه کاری است. بهتر است به جای حمل این همه طلا و سکه ارزشمند که هم جای زیادی میگیرد و هم سنگین است، از این کاغذهای ارزشمند (دسته چک) که اعتبار زیادی هم دارد، استفاده کنید.»
رویترها و تاسیس بانک در ایران
ناصرالدین شاه از این پیشنهاد خوشش آمد و اجازه تاسیس بانک در ایران را به رویتر( ثروتمند یهودی آلمانی) میدهد اما چاپ اسکناس در ایران رایج نشد، چون باز هم مردم مقاومت میکردند و نمیپذیرفتند از یک تکه کاغذ به جای طلا و نقره استفاده کنند.۱۶سال بعد پسران رویتر به ایران میآیند و بنا میشود معادن ایران بهجز طلا و نقره را بگیرند و بهجایش راهآهن سراسری در ایران راهاندازی کنند. رویترها بسیار کلاهبردار بودند و حاج ملا کنی و روحانیون دیگر با کمک مردم جلوی آنها را گرفتند و اجازه کار به آنها ندادند و این قرارداد به هم خورد. در سومین سفری که ناصرالدین شاه به انگلستان رفت، رویترها ناصرالدین شاه را تهدید کردند از او در دادگاه استکهلم شکایت میکنند. ناصرالدین شاه ترسید و اجازه تاسیس «بانک شرقی» را به آنها داد که کل این اتفاقات در کتاب «تاریخ بیخبری» منتشر شده است. بانکی در لندن تاسیس میشود به نام بانک شرقی ایران که خصوصی است و صاحب آن برادران رویتر هستند. دولت انگلستان که متوجه میشود ایران بانک ندارد و این بانک سود زیادی به جیب میزند، یکسال بعد این بانک را از رویترها گرفت و به نام بانک شاهنشاهی شروع به کار کرد. بانک شاهی که میگفتند و مردم تصور میکردند بانک شاه ایران است ماجرایش این بود، بانک امپریال انگلستان. شعبهای از این بانک در ضلع شرقی میدان توپخانه تاسیس شد که هنوز هم هست و به نام بانک تجارت فعالیت میکند. ساختمانش بسیار باشکوه بود و چراغانیاش میکردند و یکی از دیدنیهای تهران بود. زمان رضاخان این ساختمان به طور کلی بازسازی شد. یکی از امتیازاتی که این بانک گرفت چاپ نتبانک (اسکناس) بود که در لندن چاپ میشد و عکس ناصرالدین شاه روی آن بود. اسکناسهایی که در لندن چاپ میشد رویش نوشته بود در تهران نقد میشود. نمیتوانستی این اسکناس را مثلا در رشت خرج کنی. در بانک شاهی تهران روی این اسکناسها نوشته میشد در کدام شهر میتواند خرج شود و امضا میکردند. این اسکناسها تا زمان رضاخان با عکس ناصرالدین شاه چاپ میشد. پشتوانه چاپ اسکناسها هم جواهرات نادری بود و هست که از هند به ایران آورد.
سیر تصاویر روی اسکناسها
زمانی که رضاخان، حکومت را به دست گرفت، بهش برخورد که اسکناسها با عکس ناصرالدین شاه که قجری است، چاپ میشود( آن زمان چاپ اسکناس به بانک ملی و بعد از آن به بانک مرکزی سپرده شد) و دستور داد اسکناسها با عکس خودش چاپ شود.
اولین عکس با کلاه پهلوی سال ۱۳۰۹ منتشر شد و بعد با کلاه گرد. اسکناسها هم یک قرانی، یک تومانی، پنج تومانی و۲۰ و ۵۰تومانی منتشر میشد.
در زمان مصدق، اسکناسهای بزرگ را حذف کردند چون میگفتند انگلیسیها امکان دارد از این اسکناسها علیه ایران استفاده کنند. اسکناسها زیبا هم چاپ میشد البته دستگاه چاپ نداشتیم و در انگلیس و آمریکا چاپ و به ایران آورده میشد.
در دهه۴۰ که چاپخانه اسکناس کامل شد، چاپ اسکناس هم کلا به ایران واگذار شد. چاپ اسکناس با اجازه دولت و مجلس است و نباید زیاد چاپ شود چون ارزشش کم میشود، اتفاقی که چند سالی است در ایران رخ داده و میدهد و ارزش پول کم شده است.
محمدرضا پهلوی هم عکس خودش را روی اسکناسها چاپ میکرد و یک طرف آن را به زیباییهای ایران اختصاص میداد. بعد از پیروزی انقلاب، چون پول شاهنشاهی اعتبار نداشت، سال ۵۸ اسکناسها را جمعآوری کرده، روی عکس شاه را سیاه کردند و مهر زدند تا اعتبار داشته باشد.
بعد که چاپ اسکناس مجوز گرفت اول عکس حوزه علمیه قم روی اسکناسها آمد و ارزشهای انقلابی. بعد از چند سال، عکس امام راحل روی اسکناسها آمد و طرف دیگرش مثلا دانشگاه تهران بود یا مفاهیمی مثل جهاد سازندگی یا کارگران.
منبع: روزنامه جام جم
انتهای پیام/