به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، در این گزارش لیست نادانترین و ابلهترین دزدان و مجرمان را برای شما آماده کرده ایم.
۱۰-Jonathan Payton
جاناتان ۱۸ سالهی آمریکایی برای دزدیدن ۹۶ گالن شیر از فروشگاه مرکزی ویرجینیا، لباس گاو پوشیده بود. چه چیزی برای نگهبانان فروشگاه بیشتر از یک گاوی که چندین گالن شیر را به راحتی از فروشگاه خارج میکند بیشتر جلب توجه میکند؟ در نتیجه او سریعا دستگیر شد. دستگیری جاناتان بسیار آسان بود چرا که پلیس دقایقی بعد جاناتنا را در حالی پدا کرد که کنار همان لباسها نشسته بود.
۹- michael logan brown
مایکل نوزده ساله از تگزاس در حال کشیدن ماریجوانا با دوستان خود بود که برای تفریح به دستان خود دستبند زد! پس از این که او به حال طبیعی خود آمد از این کار پشیمان شده بود؛ و هر راهی از جمله اره برای باز کردن دستبند امتحان کرد، اما باز نشد.
در نتیجه مایکل برای حل این مشکل پیش پلیس رفت و خواست دستبند او را باز کنند. فکر میکنید او انقدر ابله بود که بگوید حین کشیدن ماریجوانا دستبند زده است؟ خیر راجع به مایکل چه فکر کرده اید؟ اما او قدری احمق بود که با وجود این که برای جرم دیگری تحت پیگرد بود، پیش پلیس رفته بود؛ و این که حتی نام واقعی خود را اعلام کرده بود؛ و دیگر این که در جیبهای او ماریجوانا پیدا کردند.
۸- klaus shmidt
در رتبهی هشتم احمقترین مجرمان تاریخ، کلاوس اشمیت قرار دارد. کلاوس دزدی آلمانی بود که قصد داشت به بانک آلمان دستبرد بزند. اما یک مشکل کوچک وجود داشت؛ که کمی مشکل شنوایی دارد. زمانی که او وارد بانک شد. یکی از کارگزاران بانک متوجه رفتار عجیب کلاوس شد و از او پرسید
که حال شما خوب است؟
کلاوس جواب داد: درسته این یم تفنگ است. من میخواهم به بانک دستبرد بزنم.
سپس کارگزار آزیر بانک را به صدا در میآورد. اما کلاوس اصلا صدای آزیر را نمیشنود. در نتیجه سریع دستگیر میشود. بعدها کلاوس از بانک به علت سواستفاده از مشکلات جسمی شکایت میکند.
۷- Derrik mosley
تصور این موضوع را بکنید؛ که فردی انقدر احمق باشد، که برای دزدی با یک چوب بیس بال، به مغازهی اسلحه فروشی برود. در نتیجه وقتی پلیس رسید، دریک روی زمین دراز کشیده بود و با دست سر خود را گرفته بود، در حالی که صاحب مغازه با یکی از تفنگهای دم دست خود او را نشانه رفته بود تا پلیس برسد.
۶-dennis hawkins
او قصد داشت با تغییر چهره به یک زن تبدیل شود. اما گویا اصلا تبحری در تغییر چهره نداشته است. ظاهر او مانند زنی ریش دار، با شلوار دلقکها و یک کلاه گیس شده بود؛ که او را در کل کشور کاملا منحصر به فرد کرده بود که بتواند به راحتی پیدا شود. جالب اینجاست که در حین دزدی مقدار زیادی جوهر قرمز روی او ریخته بود.
پلیس باید در یک شهر، یک زن یا آقا یا ریش، شلوار دلقک و کاملا قرمز را شناسایی میکرد. خیلی سخت به نظر نمیرسد.
۵- michael anthony
جرم چاپ اسکناس تقلبی جرم بزرگی است. اما فرض کنید اسکناسی را چاپ کنید که اصلا وجود ندارد. مایکل برای خرید یک مایکروفر و یک جاروبرقی به یک فروشگاه میرود؛ و یک اسکناس ۱ میلیون دلاری به فروشنده میدهد! اسکناسی که در اصل نباید وجود دشته باشد. جالب این جاست که مایکل انتظار داشت فروشنده باقی پول مایکل یعنی ۹۹۹ هزار و ۵۰۰ دلار را به او بدهد. فروشنده سریع با پلیس تماس میگیرد و مایکل دستگیر میشود.
۴- david zurfluh
در رتبهی چهارم احمقترین مجرمین تاریخ این مرد قرار دارد. دیوید در حال رانندگی و نوشیدن الکل در خیابانهای کانادا بوده است. امری که جرم است. هنگامی که او توسط پلیس تحت تعقیب قرار میگیرد. قطعاتی از لباس خود را میکند و میخورد. تا پارچههای آن، الکل درون دهان و بدن او را جذب کند. تا میزان الکل بدن او کاهش یابد.
۳- raphael valadao
رافائل و دوستان او در زندان برزیل بودند؛ و پس از تماشای کلی فیلم ناگهان تصمیم میگیرند با حفر حفرهای در دیوار فرار کنند. جالب این که آنها میتوانستند موفق شوند، فقط اگر رافائل کمی لاغرتر بود آنها آزاد بودند. آنها پس از حفر حفره اول رافائل را بیرون میفرستند و او در سوراخ گیر میکند. شاید باید در برنامههای خود سوراخی بزرگ تری تعیین میکردند. فقط به صورت نگهبانان نگاه کنید.
۲- نوشیدنی رایگان
در انگلستان برای جرمی پلیس تمام سرنخها را بررسی کرده بود، اما موفق به پیدا کردن مجرمین نشد. به همین علت آخرین شانس خود را امتحان کردند. آنها به تمام مظنونین نامه نوشتند که اگر مایل به نوشیدنی رایگان اند با او تماس بگیرند؛ و در نامه شمارهی رئیس پلیس لندن را گذاشتند؛ و جالب اینجاست که افرادی هستند که نوشیدنی را به آزادی ترجیح میدهند.
۱-ruben zarate
اضلا شک نکنید که مقام اول احمقترین مجرمین متعلق به این جوان است. او با تفنگ به یک فروشگاه لوازم وسایل نقلیه میرود؛ و از شانس او تمام پولها درون صندوق است و کلید آن دست مدیری است که فعلا در فروشگاه حاضر نیست.
روبن سه تا گزینه دارد:
۱- شکست خود را قبول کند.
۲- به همه شلیک کند و به زور صندوق را با خود ببرد.
۳- شماره تلفن خود را بگذارد و از فروشنده بخواهد که هر وقت که مدیر بازگشت با او تماس بگیرد.
شاید باور نکنید که روبن گزینهی سه را انتخاب کرد. فروشنده هم با پلیس تماس گرفت. بعدها از فروشگاه با او تماس میگیرند. اما به جای مدیر، پلیس در انتظار اوست.
منبع: ایرابرود
انتهای پیام/
ولی سیاهها حق دفاع ندارن