به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از گرگان، امیر سرتیپ دوم محمد غفاری کلاچاهی، در سال ۱۳۴۵ در شهر مقدس مشهد در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد از نوجوانی وارد ارتش شد و ۳۵ سال در ارتش خدمت کرد.
از این رو به به مناسبت روز ارتش و نیروی زمینی به سراغش رفتیم، مشروح گفتگو را در ادامه بخوانید.
در سال ۱۳۶۴ پس از اخذ دیپلم در رشته علوم تجربی وارد دانشگاه افسری امام علی (ع) در تهران شدم و به استخدام ارتش جمهوری اسلامی ایران در آمدم.
علتهای زیادی داشت اول اینکه در سال ۶۴ در اوج جنگ تحمیلی بودیم که هرروز برای یکی از همکلاسیها یا دوستان و آشنایان بر سر کوچه مان حجلهای درست میشد.
خبر شهادتشان پیامی داشت که این پرچم نباید به زمین بیفتد و راه شان باید ادامه پیدا کند.
پسر عمویی داشتم به نام جواد غفاری که گروهبان ارتش بود و در مرداد ماه ۱۳۶۴ به شهادت رسید و یک ندای درونی به من میگفت تو باید راه شهید را ادامه دهی.
یکی دیگر از دلایل هم نظم و انضباط در ارتش بود که مرا مجذوب خدمت در این سازمان کرده بود.
در رسته پیاده خدمت کردم و بعد از اتمام دوره دانشگاه افسری و مقدماتی با درجه ستوان دومی بعنوان فرمانده دسته شناسایی وبعد فرمانده گروهان پیاده، فرمانده گروهان ادوات و فرمانده قرارگاه تیپ یک ۷۷، رئیس رکن سوم گردان شدم.
در سال۱۳۸۰ پس از طی دوره عالی به لشکر۳۰ گرگان منتقل و بعنوان فرمانده گردان، رئیس رکن سوم تیپ، جانشین وسرپرست تیپ، رئیس ستاد لشکر۳۰، جانشین لشکر ۳۰ و در سال ۹۴ به عنوان فرمانده تیپ ۱۵۸ شاهرود معرفی و پس از ابلاغ ترفیع و درجه سرتیپ دومی و توشیح مقام معظم رهبری در سال ۹۷ بعنوان فرمانده لشکر ۳۰ گرگان معرفی و در سال ۹۹ با آخرین سمت که فرمانده لشکر ۵۸ تکاور ذوالفقار است پس از ۳۵ سال خدمت به افتخار بازنشستگی نائل شدم.
همانطور که قبلا گفتم بجز پسر عموی من که درجه دار ارتش بودند و در مردادماه ۶۴ در جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند هیچ سابقه ارتشی بودن در خانواده ما نبوده است.
بنده سابقه ۳ماه حضور در جبههها را داشتم که هنگام اتمام دانشگاه با ورود ما به یگانها جنگ خاتمه پیدا کرده بود، ولی بعد از جنگ به علت فعالیت منافقین در مرزهای غرب و جنوب و همچنین نا امنی در مرزهای شرقی حدود ۹۰ ماه حضور در مرزها و مراقبت از مرز و گاها در گیری با منافقین و اشرار رو داشته ام.
من به هیچ عنوان پشیمان نیستم، چون آگاهانه و با عشق وارد ارتش شدم و اگر مجدد هم برگردم به سال ۶۴ محکمتر و با اطمینان بیشتر باز هم وارد همین سازمان خواهم شد.
البته دوری از خانواده و تربیت و بزرگ کردن بچه در این شرایط سختیهای خودش رو دارد مثلا در مورد خود من ۹۰ ماه حضور در مرز بجز دورها و ماموریتها که اجتناب ناپذیر است سختیهای خود را دارد وبیشتر بار بر روی دوش همسر است و ۵۰ در صد موفقیت یک فرمانده در سازمان همسر اوست که باید این جای خالی او را در خانواده پر کند.
من خاطره بد ندارم، چون خاطرات تلخ هم نوعی تجربه و آموزش است بزرگترین خاطره و شیرینترین خاطره من در سیل گلستان رقم خورد که وقتی به مردم خدمت رسانی میکردیم رضایت مردم را و زمانی که به خانه میرفتیم رضایت و پشتیبانی خانواده را داشتیم و خداوند رو شاکرم که در این حادثه تلخ همکاران خوب من در لشکر۳۰ و تیپ۲۳۰ به گونهای عمل کردند که مقام معظم رهبری در ۲۸/۱/۹۸ فرمودند ارتش در گلستان قبل از ستاد بحران وارد شد و صداقت شعار (ارتش فدای ملت) در این صحنهها به منصه ظهور رسید.
توصیه من این است که با چشم باز و عاشقانه و با بصیرت وارد این میدان شوند و فقط دیدگاه شغلی نداشته باشند، چون این راه مقدسی است و سربازانی میخواهد که در راه ولایت سر از پا نشناخته و جهادی وارد عرصه شوند واین موضوع یک حسنه و ثواب برای دنیا و آخرت انسان محسوب میشود.
ارتش جمهوری اسلامی ایران مجموعه ایثارگریهای مردانی است که با دفاع از حریم ولایت و صیانت از استقلال میهن عزیزمان در طول سالهای پرافتخار دفاع مقدس بر بلندای رفیع عزت ایستادند.
امروز دیگر ارتش صرفاً به عنوان یک نیروی نظامی و دفاعی به حساب نمیآید بلکه به عنوان یک نیروی چند منظوره شناخته میشود که اگر بحرانی ایجاد شود، به حل آن میپردازد و به کمک مردم میشتابد.
گزارش از سیده معصومه مرتضوی اول
انتهای پیام/م