به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، اواخر سال ۹۵ پسر جوانی به نام مهرداد با ماموران اورژانس تماس گرفت و گفت: «از خانه مان بوی گاز میآید و پدر و مادرم بی حال روی زمین افتاده اند.»
ماموران اورژانس بلافاصله در محل حادثه حاضر شدند و مرگ هر دو نفر را تائید کردند. در حالی که با مشکوک تشخیص داده شدن مرگ پدر و مادر مهرداد، پرونده در جریان قضائی قرار گرفته بود، چند روز بعد از حادثه مهرداد با مراجعه به پلیس پرده از راز جنایت هولناک خود برداشت و به قتل پدر و مادر خود با همدستی دوستش اعتراف کرد.
متهم در اولین اعترافات خود به ماموران پلیس گفت: «روز حادثه در راه رسیدن به محل کارم بودم. در کارگاه مبل سازی کارگری میکردم. اما برف آمده بود و گاز هم قطع شده بود. برای همین وسط راه که بودم صاحب کارم تماس گرفت و گفت کارگاه امروز تعطیل است. من هم برگشتم خانه.
بیشتر بخوانید
وقتی به خانه رسیدم تلفن مادرم داشت زنگ میخورد، اما خودش خواب بود. خواهرم و پدرم هم هنوز بیدار نشده بودند. من تلفن مادرم را جواب دادم و او از این کار من ناراحت شد. از قبل با هم اختلافات خانوادگی درگیری و دلخوری داشتیم و همین بهانهای شد برای اینکه باز بین ما درگیری پیش بیاید.
یکدفعه مادرم از جا بلند شد و به من سیلی زد. من هم عصبانی شدم و گلوی او را گرفتم و فشار دادم. یکدفعه دیدم مادرم بی حال شد و روی زمین افتاد. خیلی ترسیده بودم. نمیدانستم باید چه کار کنم. فکر میکردم هر لحظه ممکن است پدرم و خواهرم بیدار شوند.
به دوست خیلی صمیمی ام به نام مجید زنگ زدم و از او خواستم خیلی سریع به خانه مان بیاید. آنها همسایه مان بودند و خانه شان نزدیک ما بود. وقتی به خانه ما رسید و موضوع را فهمید به من گفت برای اینکه موضوع فاش نشود باید پدرت را هم بکشی. بعد گفت من کمکت میکنم به شرط اینکه وقتی ارثیه پدرت به تو رسید، برای من موتور بخری! مجید عاشق موتور است. بعد مجید پدرم را خفه کرد و بعد شیر گاز را باز کرد و به من گفت خواهرم را بیرون از خانه ببرم. گفت چند ساعت دیگر برگرد و به اورژانس زنگ بزن و بگو موضوع گازگرفتگی بوده است.»
مهرداد با رضایت اولیای دم از قصاص رهایی پیدا کرد. اما و خواهرش به شرط دریافت دیه از قصاص مجید گذشت کردند. رسیدگی به دادخواست دیه از سوی مهرداد و خواهرش هفته گذشته در شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد.
شاکی با دستبند به دادگاه آمد
مهرداد و همدستش بار دیگر در راهروی دادگاه کیفری با هم روبرو شدند. در جلسه رسیدگی به دادخواست دیه؛ مهرداد و خواهرش شاکی و مجید به عنوان متهم در دادگاه حاضر شد.
مجید بعد از اعلام گذشت اولیای دم از زندان آزاد شد، اما مهرداد که هنوز نتوانسته دیه درخواستی را تامین کند در زندان است. به همین دلیل در این جلسه شاکی یعنی مهرداد با دستبند از زندان به دادگاه آمد، اما متهم آزاد بود.
مهرداد در ابتدای جلسه رسیدگی در طرح خواسته خود گفت: «بعد از این حادثه پدربزرگم و خواهرم به عنوان اولیای دم مادرم، شاکیان من بودند، اما خواهرم از من شکایت نکرد. خواهرم خیلی سعی کرد پدربزرگم را راضی به بخشش کند. بالاخره او از قصاص گذشت کرد و شرط دریافت دیه را گذاشت. خواهرم هم من را بی قید و شرط بخشیده است. حتی همدستم را هم بخشید، اما من نمیتوانستم مجید را ببخشم و از او کینه به دل دارم. بعد از این حادثه خانواده اش هر دقیقه سراغ خواهرم میرفتند و از او میخواستند رضایت دهد. به او گفته بودند اگر رضایت بدهد، تا آخر عمر هوایش را دارند. اما بعد از اینکه خواهرم اعلام رضایت کرد حتی یک تلفن هم به او نزدند. برای همین من مجید را نمیبخشم و طلب دیه پدرم را دارم.»
متهم بعد از شنیدن دادخواست شاکیان در دفاع از خود گفت: «من اشتباه کردم و پشیمان هستم.»
هیئت قضات برای رسیدگی به دادخواست شاکیان و صدور رای وارد شور شدند.
منبع:رکنا
انتهای پیام/