انتظار خاستگاه انقلاب به پایان رسید، فیضیه و اطراف آن، حتی کیلومترها آن طرفتر، اطراف مسجد امام حسن عسکری(ع) و خیابان ارم و تمامی خیابانهای منتهی به مدرسه فیضیه مملو از جمعیت و مسیر پر از گل و عنبر و دود اسپند است.
زنان با چادرهای گلدار که گوشه آن را به دهان گرفته اند کودک خود را در آغوش گرفتهاند و برخی از مردان فرزندان خود را بر روی شانهها قرار دادهاند که در دستانشان عکسی از امام و یا شاخه گلی است و آمدهاند تا تاریخی ترین لحظه زندگی خود را نظاره گر باشند.
متن زیر گفت و گویی است که درباره حال و هوای آن روز با آیت الله مسعودی خمینی انجام شده است:
امام خمینی (ره) در دوازدهم ۱۲ بهمنماه ۱۳۵۷ بعد از چندماه اقامت در فرانسه به ایران آمدند و قبل از ورود نیز ایشان در همان فرانسه شورای انقلاب را تشکیل داده بودند که این بدان معنا بود که ایشان کاملا مطمئن بودند که دستگاه پهلوی برچیده میشود.
امام بعد از ورود به ایران در مدرسه علوی اقامت کردند و قبل از این که به ایران بیایند از برادر خود آیت الله پسندیده خواسته بودند که منزلی برای ایشان تهیه کند که نه بالای شهر باشد و نه پایین شهر، زیرا نمیخواستند در خانههای طاغوتی بالای شهر ساکن باشند و از سویی دیگر نمیخواستند در پایین شهر باشد که برای رفت و آمد مردم مشکلی ایجاد شود.
مدرسه علوی تقریبا در وسط شهر بود. امام بعد از قریب یک ماه اقامت در تهران در دهم اسفندماه به قم آمدند. که علت اصلی این سفر نیز این بود که ایشان معتقد بودند حالا که دستگاه طاغوتی پرچیده شده و مدیریت اجرایی به افراد مدیر و مدبر سپرده شده و روحانیت به کار خود که همان تبلیغ دین و قانونگذاری بر اساس احکام الهی است،به قم برود.
نه! مسئله این بود که امام خمینی(ره) معتقد بودند ارکان نظام مانند نخست وزیری و این ها به دست افراد با تدبیر و مدیر و مدبر باشد و ایشان نقش رهبری و هدایت را داشته باشند. از سویی دیگر امام نسبت به اهالی قم اهتمام ویژهای داشته و شهر قم را جایی میدانستند که انقلاب از آن جا آغاز شده و این هم دلیلی دیگر بود که ایشان از تهران به قم آمدند.
امام خمینی(ره) مدت یازده ماه در قم ساکن بودند و در این مدت شاید قریب به هزار جلسه برگزار کردند و انتخاب نخست وزیر و رفراندوم و برخی از اتفاقات دیگر زمانی رخ داد که امام خمینی(ره) در قم ساکن بودند و از همین جا رهبری انقلاب را بر عهده داشتند و همچنین ایشان در این مدت تقریبا هر شب به منزل مبارزان و علما برای بازدید میرفتند و حتی یادم هست یک شب ایشان با یک ماشین پژو سبز رنگ به منزل من آمدند و نکته بسیار جالب این است که ایشان در آن زمان که تقریبا ۷۶ ساله بودند تمام کارها و امور و جلسات را شخصا انجام میدادند.
این ها دیگر مطالبی است که من نمی توانم راجع به آن صحبت کنم.
امام خمینی(ره) چند روز ابتدایی ورود به قم را در منزل آیت الله اشراقی که در دورشهر واقع بود ساکن بودند و بعد از آن با توجه به این که منزل کوچک بود و امکان پذیرایی از مردمی که به دیدار امام میآمدند وجود نداشت، ایشان به منزل آیت الله یزدی که در خیابان بهار و در کنار منزل آیت الله طباطبایی بود نقل مکان کردند که وقتی مردم برای دیدار ایشان میآمدند امام از پشت بام منزل با مردم دیدار و سخن میگفت.
ایشان بعد از ورود به مدرسه فیضیه رفتند و در جمع مردم سخنرانی کردند و ایشان تاکید داشتند که انقلاب متعلق به مردم است و این مردم هستند که پشتیبان انقلاب بوده و هستند.
دلیل اول این بود که روحانیون و طلاب مدرسه فیضیه در شکل گیری انقلاب نقش بسزایی داشتند و از سویی دیگر عبور و مرور در مدرسه فیضیه بهتر انجام میشود و همچنین امام نمیخواستند مانع زیارت مردم شوند و هرکس میخواست میتوانست بعد از زیارت به مدرسه فیضیه برود.
باید بگویم که امام خمینی(ره) آمده بودند که در قم بمانند اما بعد از یازده ماه اقامت یک عارضه قلبی برای ایشان ایجاد شد که دکترهایی که برای ویزیت ایشان به قم آمده بودند تشخیص دادند که ایشان برای درمان باید به تهران برود و همین شد که امام به تهران رفتند و بعد از آن با توجه به شرایط ایجاد شده، امام خمینی(ره) این گونه تشخیص دادند که باید در تهران بمانند و انقلاب را از آنجا اداره کنند.
من در آن زمان رابط امام و آیت الله پسندیده بودم و وقتی ایشان مطلع شدند که امام قصد عزیمت به قم را دارند کمیته استقبال از افرادی چون آیت الله یزدی، آیت الله شرعی و برخی از اعضای جامعه مدرسین در آن حضور داشتند، تشکیل شد.
باید بگویم که شاید در آن زمان نزدیک به یک میلیون نفر برای استقبال از امام خمینی(ره) در قم در رفت و آمد بودند و در زمان ورود امام نیز بسیاری از افراد حتی تا منظریه نیز برای استقبال آمده بودند و امام را تا قم همراهی کردند.
بله! یادم هست که یک شب امام خمینی(ره) وقتی متوجه شدند که در مسجدی در سه راه خورشید جشن است که البته الان یادم نیست جشن به چه مناسبتی بود، ایشان گفتند برویم و در کنار مردم در جشن شرکت کنیم.
یادم هست در آن زمان شیخ علی اصغر مروارید به منبر رفتند و برای این که شب عید بود و میخواستند امام را بخندانند در آغاز سخنرانی گفتند «بسم الله الرحیم»، بعد مکث کردند و دوباره گفتند «بسم الله الرحیم»، در این هنگام آیت الله مروارید ادامه داد شخصی به بالای منبر میرود و به جای «بسم الله الرحمن الرحیم» می گوید «بسم الله الرحیم» که شخصی از پایین منبر به ایشان تذکر میدهند که «الرحمانش» را هم بگو که در این هنگام منبری با لهجه خاصی میگوید «دیدم چرا این قدر جمله کوتاه شده بود»، همین شوخی و مزاح آقای مروارید باعث خنده امام شد.
همچنین یادم هست که شب امام خمینی(ره) با آیت الله اشراقی، من و عدهای دیگر به منزل آیت الله پسندیده که در گذر قلعه است رفتیم هنگامی که امام بلند شدند تا به منزل کسی دیگر بروند هنگام خروج گفتند منزل و زندگی ما باید به سادگی همین خانه باشد و هنگامی که آیت الله اشراقی به ایشان گفت الان دیگر شما یک شخصیت و جایگاه خاصی دارید، امام مجدد برگفته خود تاکید کردند که «زندگی و خانه ما باید ساده باشد».
منبع:پرتال امام خمینی(ره)