سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

پسری که به خاطر پدرش با قمه به جان مسئولان یک کمپ افتاد

جهان وقتی شنید که پدرش در کمپ ترک اعتیاد کتک خورده و شکنجه شده است، قمه به دست شد.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، آتش به پا کردند. حمله کردند و میدان جنگ به راه انداختند. قمه به دست شدند. کنترلی بر رفتارشان نداشتند. در کمپ ترک اعتیاد، در مقابل چشم مددجویان، ضربه می‌زدند. به ماشین، به شیشه و به آدم ها؛ جهان و دوستانش برای هواخواهی از پدر، انتقامگیری خونینی به راه انداختند.

جهان وقتی شنید که پدرش در کمپ ترک اعتیاد کتک خورده و شکنجه شده است، قمه به دست شد. از دوستان دوران کودکی اش خواست او را همراهی کنند. با چوب و چماق و قمه وارد کمپ شدند. به مسئولان کمپ حمله کردند و خونبار‌ترین درگیری در جنوب تهران را به راه انداختند. آن‌ها انتقام گرفتند. اما خودشان راهی زندان شدند و مسئولان کمپ نیز راهی بیمارستان.

جهان حالا دستبند به دست است. در حیاط پلیس آگاهی ایستاده. سرش را پایین گرفته و در کنار دو دوستش به سوالات خبرنگار ما پاسخ می‌دهد:

چرا درگیری به راه انداختید؟

پدرم را کتک زده بودند. او مرد پیر و ناتوانی است. چند وقت قبل او را برای ترک اعتیادش به کمپی در جنوب تهران بردم. اما یک روز با من تماس گرفت و گفت که او را اذیت کرده اند. می‌گفت مسئولان کمپ رفتار بدی با او دارند. حتی او را کتک می‌زدند. من هم خون جلوی چشمانم را گرفت. دلم برای پدرم سوخت. برای همین هواخواهی از او راهی کمپ شدم.

چرا دوستانت را به آنجا بردی؟

‌می‌خواستم تعدادمان بیشتر باشد. تنهایی می‌رفتم کسی نمی‌ترسید. باید چند نفر می‌شدیم و به آنجا می‌رفتیم.‌


بیشتر بخوانید

می‌خواستی کسی را به قتل برسانی؟

نه اصلا قصدم کشتن نبود. حتی نمی‌خواستم کسی را مجروح کنم. همه چیز ناگهانی رخ داد.

پس چرا با قمه ضربه زدید؟

وسط دعوا بود. خیلی عصبانی بودم. اصلا متوجه رفتارهایم نبودم. با قمه به خودرو‌های آنجا زدم. در نهایت هم یکی دو ضربه به دو نفر از مسئولان کمپ زدم.

ضربه‌ها را تو زدی؟

بله. قمه برای من بود. دوستانم چوب داشتند. با چوب خودرو‌ها را تخریب کردند. قسمتی از کمپ را هم تخریب کردیم. در کل فقط می‌خواستیم بترسانیم و خودی نشان بدهیم. تا آن‌ها حداقل با فرد دیگری چنین کاری نکنند.

اگر با آن ضربه‌ها کسی کشته می‌شد چی؟

آنوقت الان به عنوان قاتل اینجا ایستاده بودم. ولی باز هم پشیمان نبودم. پدرم مرد پیری است. نباید با او چنین رفتاری را می‌کردند.

چه رفتاری با پدرت داشتند؟

پدرم در کل دو هفته آنجا بود. تماس گرفت. خیلی ناراحت بود. اصلا توان حرف زدن هم نداشت. می‌گفت اینجا او را کتک زده اند. اذیتش کرده بودند. خیلی عصبی شدم. وقتی صدایش را شنیدم اشک ریختم. باید هر طور شده بود انتقام می‌گرفتم.

پدرت چند سال بود که اعتیاد داشت؟

به خاطر بیکاری و بی پولی چهار سالی می‌شد که به اعتیاد روی آورده بود. خودش هم عذاب می‌کشید. من هم وقتی دیدم که این اعتیاد دارد او را عذاب می‌دهد، برای همین او را به کمپ بردم.

وقتی به دوستانت گفتی آن‌ها به راحتی قبول کردند؟

بله. ما از بچگی با هم دوستیم. یکی از دوستانم ۱۷ ساله و دیگری ۲۳ ساله است. آن‌ها بدون هیچ حرفی پذیرفتند که با من به دعوا بیایند.

سابقه دارید؟

فقط من یک سابقه آدم ربایی دارم. دوستانم اولین بار است که دستگیر می‌شوند.

ماجرای آدم ربایی چه بود؟

دو سال پیش بود. به خاطر رفیقم اینکار را کردم. او به نامزد دوستم متلک گفته بود. برای همین او را به یک باغ بردیم. کتکش زدیم و بعد از چند ساعت او را آزاد کردیم. خیلی زود هم دستگیر شدیم. من به خاطر دوستانم حاضرم هرکاری کنم. برای همین هم در این دعوا تنها نبودم. چون دوستانی دارم که خیلی با معرفت هستند.

پشیمان نیستی؟

نه اصلا. هنوز هم وقتی پدرم را می‌بینم ناراحت می‌شوم. من پدرم را به آنجا برده بودم که ترک کند. سالم و سرحال به خانه برگردد. نه اینکه حالش بدتر شود و از نظر جسمی آسیب ببیند.

حال مجروحان چطور است؟

آن‌ها به بیمارستان منتقل شدند. نمی‌دانم در چه حالی هستند. فقط می‌دانم که خطر مرگ تهدیدشان نمی‌کند. ما هم درست دو روز بعد از این درگیری دستگیر شدیم.

منبع:شهروند

انتهای پیام/

 

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
احسان
۰۱:۰۱ ۱۴ اسفند ۱۳۹۹
بله افتخار میکنه که دوستاش با معرفتن ... تو اگه ترسو نبودی قمه دست نمیگرفتی با دست خالی میرفتی دعوا