انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
پیر مرد بدبخت اون شب به خبرنگار شبکه خبر میگفت گریه میکرد که این خونه رو با هزار بدبختی فلاکت درست کردم حالا یه شبه خراب شد روسرم من کجا میتونم دیگه خونه درست کنم خدا به دادتون برسه که نمیرسه دل ادم کباب میشه ای خدا قربون بزرگیت یکی را دادی صد ناز نعمت یکی را نان جو عاقشت بر خون