به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، قرآن کریم مشتمل بر معانی دقیق، تعالیم و حکمتهایی والا درباره حقیقت خلقت و اسرار هستی است که عمده مردم در عصر رسالت از درک آن ناتوان بودند. از این رو پیامبر اکرم (ص) و پس از ایشان مفسران به تبیین و شرح جزئیات آیات قرآن کریم پرداختند. ما نیز با هدف آشنایی بیشتر با آیات الهی، هر روز به چند آیه از کلام الله با استناد به تفاسیر معتبر مفسران قرآن کریم میپردازیم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ ۚ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَٰذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ ۖ وَمَنْ شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ
آن کس که به علمی از کتاب الهی دانا بود (یعنی آصف بن برخیا یا خضر که دارای اسم اعظم و علم غیب بود) گفت که من پیش از آنکه چشم بر هم زنی تخت را بدین جا آرم (و همان دم حاضر نمود)، چون سلیمان سریر را نزد خود مشاهده کرد گفت: این توانایی از فضل خدای من است تا مرا بیازماید که (نعمتش را) شکر میگویم یا کفران میکنم، و هر که شکر کند شکر به نفع خویش کرده و هر که کفران کند همانا خدا (از شکر خلق) بینیاز و (بر کافر هم به لطف عمیم) کریم است.
فایل صوتی تلاوت آیه ۴۰ سوره نمل
ابوسعید خدری گوید: از رسول خدا (ص) درباره آیه: «الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ»؛ سؤال کردم. فرمودند: «او وصیّ برادرم سلیمانبنداوود (ع) بود». گفتم: «ای رسول خدا گفتار دیگر خدای عزّوجلّ: بگو: «کافی است که خداوند و کسی که علم کتاب [و آگاهی بر قرآن]نزد اوست، میان من و شما گواه باشند»!. (رعد/۴۳)»؟ فرمود: «مقصود از آن برادرم علیّبنابیطالب (علیه السلام) است».
بیشتر بخوانید
کسى که مقدارى از علم کتاب را می دانست، «آصفبن بَرخیا» وزیر حضرت سلیمان و خواهر زادهى او بود، چنانکه از امام هادى (ع) نیز نقل شده است؛ و امام باقر (ع) فرمودند: اسم اعظم الهى هفتاد و سه حرف است که آصف بن برخیا تنها با دانستن یک حرف چنین قدرت نمایى کرد.
در این که منظور از علم کتاب چیست؟ گفته اند: مراد از آن، یا آگاهى از کتب آسمانى یا لوح محفوظ و یا اسم اعظم است.
سؤال: «آصف بن بَرخیا» چگونه تخت را بدون اجازه صاحبش حرکت داد و در آن تصرّف کرد؟
پاسخ: این کار به خاطر ولایت انبیا بر اموال مردم و اهمیّت ارشاد بلقیس و مردم او بوده است.
کفر چند نوع است: یکى انکار خدا و یکى کفران نعمت ها. شکر خداوند، اقسامى دارد: شکر با زبان، با قلب و با عمل.
فضایل امیر مؤمنان و اهل بیت (ع)
در آیه مورد بحث می فرماید: کسى که بخشى از علم کتاب را داشت، گفت: اى سلیمان! قبل از به هم زدن پلک چشم، من تخت ملکه سبأ را از کشورش در این جا حاضر می کنم. امّا در آیه آخر سوره رعد، خداوند به پیامبرش مى فرماید: کفّار، رسالت تورا قبول ندارند به آنان بگو کافى است که خداوند و کسى که تمام علم کتاب را دارد، میان من و شما گواه باشد. در روایات مى خوانیم: مراد از کسى که تمام علم کتاب را دارد، على بن ابی طالب است. اگر کسى که بخشى از علم کتاب را مى داند تخت بلقیس را در یک آن حاضر مى کند، پس کسى که تمام علم کتاب را می داند، در تمام عمر چه قدرتى دارد؟
امام صادق (ع) مى فرمایند: آگاهى کسى که بخشى از علم را داشت، نسبت به علم على (ع)، مثل مقدار آبى است که بر بال یک مگس باشد نسبت به دریا.
۱- در کابینه سلیمان، دانشمندترین چهره ها وجود داشتند. «عنده علم من الکتاب»
۲- انسان می تواند بر طبیعت وقوانین طبیعى حاکم شود. «أنا آتیک»
۳- قدرت انسان می تواند از جنّ بیشتر باشد. «عِفریت من الجنّ - الّذى عنده علم»
۴- در مواردى باید قدرت خود را اظهار کرد. «أنَا آتیک»
۵ - علم منشأ قدرت است. با قدرت علمى مىتوان به جاى شنیدن صدا و دیدن تصویر، خود اشیا و موجودات را جا به جا کرد. (در انسان، استعدادها، توانایی ها و اسرارى است که تاکنون کشف نشده است). «أنَا آتیک»
۶- در واگذارى مأموریّت ها، مسارعه (سرعت عمل) یک امتیاز است. همانگونه که در فروش، مزایده ودر خرید، مناقصه، عامل رقابت و ارزش است. «أنَا آتیک به قبل أن یرتدّ الیک طرفک»
۷- مدّعیان علم وقدرت، باید عملاً حرف خود را اثبات کنند. «فلمّا رآه مستقرّاً»
۸ - اولیاى خدا نعمت را از او می دانند. «هذا من فضل ربّى»
۹- نعمت هاى الهى را حقّ خود ندانیم. «فضل ربّى»
۱۰- به علم و قدرت خود مغرور نشویم. «هذا من فضل ربّى»
۱۱- نعمت هاى الهى را به زبان آوریم. «هذا من فضل ربّى»
۱۲- دادن یا گرفتن نعمت ها براى رشد دادن ماست. «ربّى»
۱۳- نعمت هاى الهى وسیله بندگى و آزمایشند، نه کامیابى و لذّت جویى. «لیبلونى ءاشکر»
۱۴- انبیا نیز آزمایش می شوند. «لیبلونى»
۱۵- انسان، مختار است، نه مجبور. «مَن شکر... و مَن کفر»
۱۶- انسان در گرو عمل خویش است. «و مَن شکر فانّما یشکُر لنفسه»
۱۷- خداوند به شکر ما نیاز ندارد. «مَن شکر... ومَنکفر فانّ ربّى غنى کریم» نعمت هاى الهى برخاسته از فضل و لطف بی پایان اوست وحتى اگر ما ناسپاسى کنیم او به مقتضاى ربوبیّت خود به ما لطف مى کند.
۱۸- در شیوه دعوت، تملّق ممنوع است. «و مَن کفر فانّ ربّى غنى»
۱۹- دارایى و سخاوت در کنار هم، ارزش است. «غنى کریم»
انتهای پیام/