سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

اشعار فاطمی شاعران کرج

در این بسته، اشعار آیینی شاعران کرجی را با موضوع شهادت حضرت فاطمه (س) منتشر کرده ایم.

به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از البرز، استان البرز و به ویژه شهر کرج از سال های دور مهد شعر و شاعران نامی بوده است و می توان گفت قدیمی ترین انجمن های ادبی کشور در این شهر ریشه دارند.

اشعار شاعران کرج در همه قالب ها و همه مضامین زبانزد است اما اشعار آیینی این شاعران لطف دیگری دارد.

باتوجه به فرارسیدن شهادت حضرت فاطمه(س) در این بسته اشعار آیینی چند تن از شاعران کرج را درج کرده ایم.

درآن شب دل زغم تا گریه می کرد
توگویی چشم دنیا گریه می کرد

گلو ازبغض پرمی شد پیاپی
بسی دلخسته اما گریه می کرد

به کنج صورت زیبا ز سیلی
کبودی خون در آنجا گریه می کرد

نمی دانم درآن شب چشم مولا
چسان درمرگ زهرا گریه می کرد

درون خانه ی ام الائمه
نبود چشمی که الا گریه می کرد

نسیم از داغ پهلوی شکسته
میان دشت و صحرا گریه میکرد

حسین حمیدی (نسیم)

(هر بانویی که بانوی محشر نمی شود
هر کس برای شیعه که مادر نمی شود)
هرکس نمی شود مدافع همسر علی
هر غنچه ی تری که معطر نمی شود
کاری نموده حضرت خیر النسا که
از یک زن این مقابله باور نمی شود
باید مهار کرد نفس سرکش بی اختیار را
هرگز که دیو با فرشته برابر نمی شود
آیا به جز علی که کَند در ز قلعه ها؟
هر پهلوان، حریف مرحب خیبر نمی شود
هرگز نمی خورد زمین بلند آب ای بصیر
کس چون علی وصی پیمبر نمی شود
هر دختری که فاطمه نامش بود یقین
کفو علی و همسر حیدر نمی شود
هلیا! مگیر دست ز دامان حضرتش
بهتر ز نام فاطمه زیور نمی شود

معصومه کاظمی پور(هلیا)

چو بگشاد سوی عشق، بال و پرش را
به فردوس تا وجود انورش را
چو خورشید شهادت ها طلوع کرد
سحر محراب فرق همسرش را
به دین معنای هستی جلوه می کرد
حسین همان نام آورش را
بلند موج غریب قصه ها شد
چو می خوانیم پیاپی دفترش را
بلند بر آسمان ها نامش افزون
به دل یاد بلند اکبرش را
هم از آماج درد روزگاران
خدا هرگز نبست مهر از درش را
شکفت در اوجی از پرواز هستی
به جنت در مقام اطهرش را
سعادت ارمغانی در کلامش
نمایان ز زینب دخترش را
به لوح زندگی آیین دلهاست
پدر را دخت و یار پیغمبرش را
چو بانوی دوعالم نام زهراست
نشان از عشق می جوید رهش را
که تادنیا و دین پیوسته باقیست
نگهدار بارالهی یاورش را

محسن پیرزاده

پاکیزه تر از آیینه و آب تویی تو
مهری که دهد جلوه مهتاب تویی تو
از روز ازل هر چه غزل گفته و گویم
یا فاطمه بیت الغزل ناب تویی تو

محمدحسین ارجمندپور(ارج)

انتهای پیام/د.خ

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.