سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

دسیسه شوم ۳ مرد و زن جنایتکار برای پیرمرد ۸۵ ساله

در اواخر شهریور امسال یک زن جوان با مراجعه به اداره پلیس از ناپدید شدن پدرش خبر داد، پس از شکایت این زن مأموران با پیگیری موضوع پرده از یک جنایت برداشتند.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،  آخرین روز شهریور امسال زن جوانی به اداره پلیس رفت تا از ناپدید شدن پدرش خبر دهد. وی به کارآگاهان اداره چهارم پلیس آگاهی پایتخت گفت: پدرم ۸۵ سال دارد او سال‌ها در کار قنادی و آشپزی بود، اما این اواخر به‌خاطر کهولت سن کمتر کار می‌کرد.


بیشتربخوانید


من یک خواهر و برادر نیز دارم که خارج از کشور هستند و خودم نیز در کرج زندگی می‌کنم، اما از چند روز قبل هر چه با پدرم تماس می‌گیرم جواب نمی‌دهد امروز به تهران آمدم و به خانه‌اش رفتم، اما کسی در را باز نکرد.

پس از شکایت زن جوان مأموران در نخستین گام راهی خانه پیرمرد تنها شدند، اما به محض ورود، با خانه بهم ریخته رو به رو و متوجه سرقت طلا و دلار و سنگ‌های قیمتی داخل خانه شدند. با این حال سالم بودن در‌های ورودی خانه، نشان می‌داد که عامل یا عاملان سرقت آشنا بوده و با کلید وارد شده‌اند. در تحقیقات از همسایه‌ها مشخص شد که آخرین بار پیرمرد ساعت ۷ بعد از ظهر ۲۶ شهریور در حال پیاده‌روی در پارک نزدیک خانه‌شان دیده شده است.

خرید از کارت بانکی

در ادامه بررسی‌ها مشخص شد که در چند روزی که از ناپدید شدن او می‌گذرد حدود ۷۰ میلیون تومان از کارت مرد قناد خریداری شده است. طبق استعلامات صورت گرفته، دارو‌های بدنسازی؛ گوشی‌های تلفن همراه و لوازم خانگی، وسایلی بود که با کارت عابر بانک مرد ناپدید شده خریداری شده بود.

مأموران به سراغ فروشنده‌ها رفته و مشخص شد زن و شوهری این وسایل را خریداری کرده‌اند که هیچ رد و نشانی از خود به جا نگذاشته بودند. زن و شوهر در حالی که ماسک به چهره داشتند وارد مغازه شده و با کارت عابر بانک خریدشان را انجام داده بودند. تصاویری که توسط دوربین‌های مداربسته این مغازه‌ها از زوج جوان ثبت شده بود، تصویر چهره نگاری شده آن‌ها را به پلیس داد سپس این تصاویر چهره‌نگاری شده بین فروشندگان مغازه‌های منطقه منتشر شد و در نهایت یکی از فروشنده‌ها، مرد جوان را شناسایی کرد و گفت: فکر کنم اسمش بهروز باشد، چند باری او را با شاگرد یکی از فروشنده‌ها به‌نام حسام دیده بودم. به‌دنبال اظهارات مرد مغازه دار، مأموران به سراغ حسام رفته و تحقیقات از او ادامه یافت.

حسام گفت: بهروز در کار خرید و فروش گوشی و یکی از خریداران پر و پا قرص عتیقه‌جات است. سپس مأموران از وی خواستند بهروز را به بهانه فروش سکه عتیقه به محل قرار بکشاند. بدین ترتیب بهروز و همسرش دستگیر شدند.

اعتراف به قتل

بهروز پس از دستگیری مدعی شد کارت عابر بانک را از پسر جوانی به‌نام آرمان گرفته است. با اطلاعاتی که بهروز در اختیار کارآگاهان اداره چهارم پلیس آگاهی پایتخت قرار داد، به دستور بازپرس دادسرای امور جنایی پایتخت، آرمان بازداشت شد. با دستگیری آرمان وی به قتل پیرمرد قناد با همدستی زوج جوان اعتراف کرد.

سرهنگ مرتضی نثاری، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی پایتخت گفت: هر سه متهم مدعی شدند که جسد پیرمرد را بعد از قتل در جاده تلو رها کرده‌اند. با اعتراف آنها، تحقیقات برای یافتن جسد پیرمرد ادامه یافت و مأموران در استعلامات صورت گرفته دریافتند که جسد پیرمردی ناشناس با مشخصات مرد قناد ۲۸ شهریور در جاده تلو پیدا شده است. بدین ترتیب از دختر پیرمرد خواستند برای شناسایی هویت به پزشکی قانونی برود. با مراجعه دختر مقتول، جسد شناسایی و راز ناپدید شدن پیرمرد تنها برملا شد.

گفتگو با متهم

با همدستت آرمان چطور آشنا شدی؟

یک سال قبل یخچال‌مان خراب شد و در فضای مجازی به‌دنبال تعمیرکار بودیم که شماره آرمان را دیدیم. با او تماس گرفته و او هم یخچال‌مان را تعمیر کرد. دوستی‌ام از همان روز با آرمان آغاز شد و تا الان هم ادامه دارد.

مقتول را می‌شناختی؟

اصلاً، هیچ شناختی از او نداشتم. مدتی قبل به خاطر مسائل مالی که برایم پیش آمده بود با آرمان درد دل کردم و گفتم که نیاز به پول دارم. آرمان هم گفت چند سال قبل در طبقه چهارم ساختمانی زندگی می‌کرده که در طبقه اول آن پیرمرد ثروتمند و تنهایی ساکن بوده است. گفت که او وضع مالی خوبی دارد و دلار و پول زیادی در خانه‌اش نگهداری می‌کند و، چون بچه‌هایش نیز تهران نیستند، کسی به او سر نمی‌زند. با اطلاعاتی که آرمان در اختیارمان قرار داد نقشه سرقت را کشیدیم و ساعت حدود ۹ شب ۲۶ شهریور زنگ خانه مرد قناد را زدیم. او آرمان را می‌شناخت و به دروغ گفتیم که برای مجلس جشن نیاز به یک آشپز داریم و از او خواستیم همراهمان شود. پیرمرد هم از همه جا بی‌خبر سوار ماشین ما شد.

کجا او را کشتید؟

به‌سمت جاده تلو رفتیم. در راه دست و دهان پیرمرد را بستیم و با شوکر او را وادار کردیم که کارت عابر بانک و رمز کارتش را به ما بدهد. وقتی مطمئن شدیم که رمز درست است با بند کیف و کمربند پیرمرد را خفه کردیم و جسد را در جاده تلو رها کردیم. بعد از جنایت همسرم را به خانه رساندم و راهی خانه پیرمرد قناد شدیم. با کلید‌هایی که از او گرفته بودیم وارد خانه‌اش شدیم و از خانه ۷۰ گرم طلا، ۱۵ میلیون تومان پول و مقدار زیادی سنگ گرانقیمت و جواهر سرقت کردیم.

با وسایل سرقتی چه کردید؟

با کارت عابر بانک خرید کردیم و برای اینکه آرمان سهمی از این پول نبرد به دروغ به او گفتیم زمانی که جسد را در جاده تلو انداختیم کارت عابر بانک هم افتاده است. طلا‌ها را هم مخفیانه فروختیم.

شغل ات چیست؟

سال‌ها در بنگاه املاک کار می‌کردم، با همسرم هم آنجا آشنا شدم. من متولد سال ۱۳۶۷ هستم و همسرم دنیا ۵ سال از من بزرگ‌تر است او به خاطر اعتیاد همسرش با دو بچه از او جدا شده بود. خانواده‌ام مخالف این ازدواج بودند و من بدون رضایت آن‌ها ازدواج کردم. بعد از مدتی هم مسافرکشی می‌کردم.

منبع: رکنا

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.