اسماعیل امینی، استاد دانشگاه تهران در گفتوگو با خبرنگار حوزه دانشگاهی گروه علمی پزشکی باشگاه خبرنگاران جوان، با بیان اینکه یکی از اشکالات عمده دانشگاههای ما پذیرش همهی افراد است، تاکید کرد: عموما برخی از کسانی که به عنوان دانشجو وارد مراکز علمی آموزش عالی میشوند صرفا دانشجو نیستند بلکه دانشگاه را مرکز راهیابی به شغل میبینند.
او افزود: برخی از دانشجویان تنها به علت دست یافتن به موقعیت اجتماعی بالا وارد دانشگاه میشوند و باید گفت که این موضوع یک خطای خطرناک است که معضلات جدی را در جامعه به وجود میآورد، چراکه دانشگاه برای این هدف ساخته نشده بلکه انگیزه اصلی از ساخت دانشگاهها ترغیب جوانان علاقهمند و جویای علم به تحصیل است.
امینی تصریح کرد: در هیچ جای دنیا صد درصد فارغ التحصیلان دبیرستانی وارد دانشگاه نمیشوند و شاید حداکثر ۲۵ تا ۳۰ درصد از آنان علاقه به تحصیل داشته باشند. طبق آخرین آمارها در کشورهای پیشرفته این رقم به حداکثر ۱۰ درصد رسیده و مابقی آنان به دنبال کار و زندگی هستند بنابراین ورود همه دانشجویان به دانشگاه علی رغم مشکلات جدی باعث کاهش سرانه مطالعه کتابخوانی میشود.
او با بیان اینکه طراحی نظام آموزش عالی دانشگاهها به سمت کتاب نخواندن دانشجویان سوق داده شده است، تاکید کرد: امروزه دانشگاهها درصدد هستند تا به اجبار دانشجویان و استادان به جای مطالعه کتاب وقت خود را به مقاله نویسی و کتاب سازی صرف کنند، این موضوع برای آنان امتیاز دارد. برخی از دانشگاهها حتی دارای کتابخانه مرجع هم نیستند و همین عامل باعث ایجاد مشکلات جدی میشود که نیاز به کمی تفکر دارد.
امینی درباره معضلات ناشی از افزایش بی رویه تعداد دانشگاهها و مراکز علمی در کشور گفت: یکی از مهمترین مشکلات ناشی از این موضوع از بین رفتن فرصت ازدواج، اشتغالیابی، برنامه ریزی و آینده نگری در میان دانشجویان است.
او ادامه داد: یکی دیگر از معضلات افزایش بی رویه تعداد دانشگاهها این است که خیلی از آنها کیفیت بالایی ندارند و بعد از فارغ التحصیلی دانشجویان شاهد افزایش مدرک و نبود قابلیت و توانایی در میان آنان خواهیم بود. باید گفت که در جامعه ما ظرفیت تناسب میان مدرک دانشگاهی و اشتغال فارغ التحصیلان وجود ندارد و افراد با تخصص بالا باید به دنبال مشاغل سطح پایین یا آزاد باشند تا بتوانند امورات خود را بگذرانند؛ بنابراین جامعه ما به تعداد بالای مراکز علمی و دانشگاهها احتیاج ندارد و باید این معضل را حل کرد.
امینی با بیان اینکه دانشگاههای ایرانی باید محدود شوند تاکید کرد: دانشگاهها باید تنها به پذیرش ۲۰ تا ۳۰ درصدی دانشجویان علاقهمند به تحصیل اقدام کنند چرا که خیلی از افراد انگیزهای برای درس خواندن ندارند و با ورود به دانشگاه تنها عمر خود را هدر میدهند. این عامل هیچ مشکلی ایجاد نمیکند اما برخی از افراد قبول نشدن دانشجویان به دانشگاه را تنها به علت کم هوش بودن آنان اختصاص میدهند.
او افزود: جامعه ما باید بپذیرد که دانشگاه جای همه افراد نیست و ورود به آن به کم هوش بودن یا باهوش بودن بستگی ندارد بلکه تنها عامل علاقه و اشتیاق جوانان این مرز و بوم به تحصیل است.
راهکارهایی برای ترویج فرهنگ کتابخوانی
این استاد دانشگاه تهران با اشاره به ترویج فرهنگ کتابخوانی در جامعه به خصوص قشر دانشجو تصریح کرد: در جامعه ما تعداد ناشران نسبت به افراد کتابخوان و مولف افزایش پیدا کرده است بنابراین به هر انسانی نباید اجازه وارد به حوزه انتشارات داده شود و تنها افرادی که اهل علم و فرهنگی هستند در این حوزه فعالیت کنند تا مطالعه کتاب در جامعه ما افزایش پیدا کند.
او گفت: دومین راهکار برای ترویج فرهنگ کتابخوانی این است که حمایتهای پولی و یارانهها باید از چاپ کتاب و کاغذ و ناشران و مولفان برداشته شود چرا که این عامل باعث کتاب سازی توسط عدهای سودجو برای استفاده از یارانههای نقدی میشود و فرهنگ کتابخوانی با همین عامل در میان افراد به خصوص قشر دانشجو کاهش پیدا میکند.
امینی اضافه کرد: بیشتر مراکز برای جذب افراد به بازار کار تعداد تالیفهای کتاب آنان را به عنوان امتیاز در نظر میگیرند که این یک مشکل اساسی است و برای رفع آن باید تعداد کتابهای خوانده شده در اولویت قرار بگیرند، نه تعداد کتابهای تالیف شده؛ چرا که همه افراد قابلیت نوشتن کتاب را ندارند بنابراین هدر رفتن سرمایههای کشور با ورود افراد ناشی به آن حوزه امری غیر ضروری است.
او در پایان یادآوری کرد: در نمایشگاههای کتاب سالانه شاهد فروش زیادی از کتابهای بی کیفیت و سطح پایین هستیم بنابراین باید اطمینان افراد را نسبت به خرید کتاب افزایش دهیم تا آنان انگیزه زیادی برای مطالعه داشته باشند.
بیشتر بخوانید
انتهای پیام/
بسیار کسانی هستند که شغل های فنی و آزاد دارند و همزمان به علم و دانش و کتاب خواندن هم علاقه دارند؛ از طرف دیگر خیلی دانشجوها و افراد تحصیل کرده هم هستند که غیر از امتیاز کتاب ها و مقاله هایشان به هیچ چیز دیگری فکر نمی کنند و غیر از کتاب های درسی (که به اجبار می خوانند) حتی یک کتاب شعر ، داستان یا ... را از روی علاقه و اشتیاق نخوانده اند.
نتیجه این رفتارها و چشم و هم چشمی ها چیزی نیست جز اینکه آن بچه وارد دانشگاه می شود و طبیعتاً چون علاقه ای ندارد، درس ها را متوجه نمی شود و باید این سختی ها را تحمل کند یا در نهایت با دادن جریمه ای سنگین، ترک تحصیل کند.