انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
چه سالی بود؟
چقدر دالم می خواهد در فراقت گریه کنم راستی ای مرد بزرگ چطور زمین و این زمان را در طول این مدت تحمل کردی ؟ تو که از آن زمین نبودی ! تو افلاکی بودی در میان خلق ! همیشه چشمانت گریه می خواست همیشه دلت پر بود از تنگی دنیا ! سیر بود از نامردمی ها و دنیا پرستیهای آدمهای به ظاهر موجه.... چه بگویم ؟ افسوس که توفیق تبرک خود به جسم افلاکی تو را نداشتم و چرا نتوانستم دستان مجروحت را ببوسم و خاک پای خسته تو را توتیای چشمانم کنم.....
مهرداد
۱۸:۵۲ ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۱
قلم بسیار زیبا و عالی .... دلنوشته ای از جنسی عیار که میتونه حرف دل تک تک ماها رو به زیباترین حالت ممکن بیان کنه ...... توفیق خدمت و دیدار سردار عزیز رو در سال 88 و دوران سربازی داشتم .... کاش دوران به آن سال برمیگشت و از حضور سردار در اتاقمان .... حیف ....