به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، جانی کش خواننده مشهور سبک کانتری روزگاری گفته بود: «شما از شکست هایتان پله میسازید. از شکست به عنوان یک سنگ پله استفاده میکنید»؛ و این گفتهها در مورد زندگی بسیاری از ما صحت دارد، حتی در مورد موفقترین کارگردانان تاریخ سینما.
چهرههایی مانند استیون اسپیلبرگ، اسپایک لی و واچوفسکیها در سراسر جهان به خاطر موفقیتشان در دنیای فیلمسازی مورد تحسین قرار گرفته اند، اما آنها نیز در طول زندگی شان و کارشان شکست را تجربه کرده اند. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ضعیفترین و بدترین فیلمهای ۱۰ کارگردان برتر تاریخ سینما آشنا کنیم.
۱- اسپایک لی و Miracle at St. Anna
اسپایک لی در سال ۲۰۰۸ با فیلم Miracle at St. Anna قصد داشت فیلمی جنگی متفاوت از دیگر فیلمهای این ژانر بسازد. این فیلم که بر اساس کتابی به همین نام نوشته جیمز مک براید و سناریویی از خود او ساخته شده، داستان چهار سرباز را روایت میکند که از واحدشان جدا افتاده و در روستایی در توسکانی پناه میگیرند. پروژه جاه طلبانهای بود، درست شبیه دیگر فیلمهای اسپایک لی. اما برخلاف دیگر فیلمهای جاه طلبانه لی، این یکی به شدت مورد نقد منفی منتقدان قرار گرفته و بسیاری آن را بدترین و ضعیفترین اثر اسپایک لی دانستند.
۲- برادران کوئن و The Ladykillers
در تمام طول دوران فعالیتشان، جوئل و اتان کوئن و البته تام هنکس به خاطر کارهای مشترکشان مورد تمجید سینماروها و منتقدان سینما قرار گرفته اند. در حالی که برادران کارگردان و بازیگر سرشناس هالیوودی از لحاظ دیدگاههای کاری رویکردهای متفاوتی دارند، قرار دادن آنها در قالب یک کمدی سیاه میتواند دستورالعملی برای یک موفقیت بزرگ باشد. چنین اتفای در سال ۲۰۰۴ و برای فیلم The Ladykillers رخ داد، بازاسزی یک کمدی سیاه بریتانیایی در سال ۱۹۵۵ به همین نام که برخلاف تصور همگان مورد استقبال منتقدان قرار نگرفت.
۳- استنلی کوبریک و Fear and Desire
Fear and Desire یک فیلم بسیار کم هزینه و اولین تجربه کارگردانی استنلی کوبریک است. این فیلم چنان نادیده گرفته شد که تا دههها به فراموشی سپرده شده و تنها در دهه ۱۹۹۰ بازکشف شد. خود استنلی کوبریک نیز علاقهای به اولین فیلمش نداشته و آن را «تمرین اشتباه فیلمسازی یک فیلمساز تازه کار» دانسته است. در واقع استقبال از این فیلم استنلی کوبریک با دیگر فیلمهای وی قابل مقایسه نیست، اما در سالهای اخیر برخی از ارزشها و نقاط قوت این فیلم کشف شده است. لازم به ذکر است که کوبریک این فیلم را با بودجه ۵۰،۰۰۰ دلاری و با تعداد معدودی بازیگری ناشناخته ساخته شده بود و در آن میتوان رگههایی از کیفیتهایی را دید که از همان آغاز از نبوغ این کارگردان نامی خبر میدادند.
۴- استیون اسپیلبرگ و ۱۹۴۱
استیون اسپیلبرگ بعد از ساخت فیلمهای موفق Jaws و Close Encounters of the Third Kind، به سرعت به سراغ یک کمدی در مورد جنگ جهانی دوم با عنوان ۱۹۴۱ رفت. اسپیلبرگ با استخدام بازیگرانی سرشناس مانند جان بلوشی و توشیرو میفونه و البته بودجه قابل توجه ۳۵ میلیون دلاری، سعی داشت ثابت کند میتواند علاوه بر فیلمهای دارای جلوههای ویژه، فیلمهای کمدی موفق و جذاب نیز بسازد. اما نتیجه فیلمی بود که هنوز هم ضعیفترین فیلم اسپیلبرگ به شمار آمده و بدترین نقدها را از منتقدان دریافت کرده است که بیشترین نقد را به بی مزه بودن و خنده دار نبودن فیلم نسبت داده اند.
بیشتر بخوانید
۵- مارتین اسکورسیزی و Boxcar Bertha
امروزه مارتین اسکورسیزی به خاطر ساخت درامهای بسیار پیچیده و خوش ساخت به بهترین شکل ممکن شناخته میشود، مانند Taxi Driver، The Irishman و Goodfellas و البته بسیاری دیگر. اما اینها تنها فیلمهایی نیستند که نام اسکورسیزی را به عنوان کارگردان یدک میکشند. در واقع در سالهای اول دوران فیلمسازی اش، اسکورسیزی نیز مانند دیگر کارگردانان خوش آتیه دهه ۶۰ و ۷۰ مشغول ساختن فیلمهای درجه دو برای راجر کورمن بود. بزرگترین همکاری این دو در فیلم درام جنایی Boxcar Bertha در سال ۱۹۷۲ بود که بارابارا هرشی و دیدیو کارادین نقشهای اصلی آن را بر عهده داشتند. اگر چه فیلمهای بعدی اسکورسیزی همواره در میان بهترین فیلمهای سال قرار میگرفتند، اما Boxcar Bertha با نقدهای متفاوتی روبرو شد هر چند در مقایسه با دیگر فیلمهای تهیه شده توسط کورمن شرایط بهتری داشت.
۶- فرانسیس فورد کوپولا و Jack
اگر بخواهید چند عنوان از بهترین فیلمهای تاریخ سینما را نام ببرید بدون شک قرعه دستکم یکی از آنها به نام فیلمهای فرانسیس فورد کوپولا خواهد افتاد، فیلمهایی مانند The Godfather، Apocalypse Now و The Conversation. اما در شروع دهه ۱۹۹۰ حرفه کارگردانی این کارگردان نامی در شرایط بسیار بدی قرار داشت. در سال ۱۹۹۲ کوپولا سه بار اعلام ورشکستگی کرد و دنباله The Godfather: Part III نیز او را ناامید کرده بود. در این شرایط بود که او بدترین فیلم دوران حرفه ایش را ساخت، یک درام خانوادگی به نام Jack که در سال ۱۹۹۶ ساخته شده و داستان کودکی (با بازی رابین ویلیامز) را روایت میکرد که جسمش به سرعت پیر شده، اما هنوز هوش و مغز یک کودک را داشت. داستان فیلم از آن دسته بود که به نظر میرسید مخاطبان را به شدت احساسی کند، اما منتقدان اصلاً تحت تاثیر قرار نگرفتند. علیرغم نقدهای بسیار تندی که این فیلم را توهین به شعور مخاطب دانسته بودند، کوپولا همواره از فیلم خود دفاع کرده است.
۷- جیمز کامرون و Piranha II: The Spawning
جیمز کامرون کارگردانی است که امروزه به خاطر بسیاری چیزهای خوب شناخته میشود؛ از جمله تصاویر خیره کننده، استفاده از دوربینهای دیجیتال سه بعدی و علاقه به سفرهایی در عمق اقیانوس. اما روزگاری بود کامرون اولین تجربه کارگردانی خود را با فیلم Piranha II: The Spawning انجام داد. دوران ساخت این فیلم بسیار پردردسر بود و کامرون بر نتیجه نهایی کنترل نداشت، به همین دلیل نسخه اکران شده فیلم بسیار بی نظم و ضعیف بود. بدین ترتیب جای تعجب نداشت که منتقدان به شدت این فیلم را به باد انتقاد گرفته و بسیاری آن را بر اساس استانداردهای فیلمهای درجه دوم نیز فیلمی بسیار بی در و پیکر توصیف کردند. برخلاف فیلمهای بعدی کامرون، تکنیکهایی که کامرون در این فیلم برای نشان دادن ماهیهای پیرانای پرنده انتخاب کرده بود به شدت مورد تمسخر قرار گرفت.
۸- جاناتان دمی و Last Embrace
بدنبال مرگ جاناتان دمی در سال ۲۰۱۷، روزنامه گاردین در مورد این کارگردان نامی نوشت که او «یک کارگردان و یک هنرمند بود، با استعداد جلب توجه مخاطب و رها نکردن او». یکی از بهترین فیلمهای جاناتان دمی فیلم The Silence of the Lambs بود که برنده جایزه اسکار بهترین فیلم سال نیز شد. با این وجود، یکی از فیلمهای فراموش شده و ضعیف دمی، تریلر Last Embrace در سال ۱۹۷۹ بود که با بازی روی شیدر و ژانت مارگولین ساخته شده بود. در حالی که بسیاری از بهترین فیلمهای دمی رویکردها و مسیرهای تازه و خلاقانهای در سینما باز کرده بود، این فیلم به خاطر کلیشهای بودن مورد انتقادهای شدید قرار گرفت.
۹- واچوفسکیها و Jupiter Ascending
واچوفسکیها که اکنون با نام خواهران واچوفسکی شناخته میشوند همیشه تصویرسازیهای شجاعانه و متفاوتی را در آثار خود نشان داده اند، با فیلمهای علمی تخیلی مانند The Matrix، Cloud Atlas و Speed Racer که فیلمهایی بسیار خلاقانه بودند. فیلم Jupiter Ascending که این دو در سال ۲۰۱۵ ساختند نیز چیزی کم از جاه طلبی فیلمهای دیگر واچوفسکیها نداشت، اثری کاملاً اورجینال که انتقاد از سرمایه داری را با یک داستان علمی تخیلی در مورد موجودات فضایی ترکیب کرده بود. اگر چه Jupiter Ascending بی پروایی خلاقانه دیگر کارهای برجسته واچوفسکیها را داشت، اما در مقایسه با دیگر کارهای آنان چندان مورد استقبال قرار گرفت. بسیاری ضعف این فیلم را سناریو بسیار خشک و غیرقابل انعطاف و نداشتن ارجاعی برای شخصیت ژوپیتر جونز اعلام کردند.
۱۰- آلفرد هیچکاک و Juno and the Paycock
در مدت ۵۱ سال فیملسازی آلفرد هیچکاک، وی برخی از تحسین شدهترین فیلمهای تاریخ سینما را ساخت. با این وجود دومین فیلم او با عنوان Juno and the Paycock چندان مورد توجه قرار نگرفت. این فیلم اقتباسی از نمایشنامهای از شان اوکیزی به همین نام بود و در آن به بررسی اتفاقاتی پرداخته میشد که پس از بدست آوردن یک ثروت عظیم از طریق ارث برای سراون بویل رخ میدهد. به جای تبدیل شدن به یکی از تریلرهای مختصر و جذابی که هیچکاک با آنها شناخته میشد، این فیلم یک کمدی بود با پایانی تاریک. شاید شکست هنری فیلم Juno and the Paycock بود که باعث شد هیچکاک دوباره هیچگاه سراغ ژانر کمدی نرود. بیشترین نقدها مربوط به عدم موفقیت هیچکاک در تبدیل کردن درست و کامل منبع اصلی به یک فیلم قابل درک بود.
منبع:روزیاتو
انتهای پیام/
من نمی دانم چقدر باید برنامه طنز ساخته شود ،
مگر چقدر باید خندید ،
بعد همین آقا در اینستاگرام مطلب می نویسد که نامه پیرمرد را به دست رهبر رساندم و از حساب خودم به او کمک کردم و روحش را شاد کردم ،