به گزارش خبرنگار حوزه دانشگاهی گروه علمی پزشکی باشگاه خبرنگاران جوان، در تمامی ادوار گذشته رشتههای مهندسی و پزشکی که جزئینگر و بخشینگر بوده اند برای علوم انسانی و تقریبا تمام مسائل مرجع تصمیم گیر هستند. این امر باعث مسلط شدن این دسته از افراد به عنوان تصمیم گیران حتی عرصه علم شده است به گونهای که در چهار دهه گذشته نگاهی به مدرک وزرای علوم ما را به این نتیجه رهنمون میکند که اصل بر محور مسائل مهندسی و پزشکی میچرخد در حالی که مبنا علوم اجتماعی و انسانی است.
این امر تبدیل به معضل بزرگی برای نظام آموزش عالی در کشور ایران شده است و دانشآموزان مستعد و نخبه به سمت گروههای فنی و مهندسی و پزشکی هدایت میشوند و در مقابل دبیرستان ها، دانشگاهها و پژوهشگاهها روز به رو خالیتر از قبل میشوند.
قالب شدن نگرش مهندسی به علوم انسانی باعث بیتوجهی به ارزش اندیشمندان علوم انسانی برای ارائه راهکار در جهت مسائل مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در کشور شده است. بحرانی که بی صدا در جامعه در حال جولان دادن است و علی رغم زنگ خطرهایی که دلواپسان این عرصه به صدا درمی آورند گوش شنوایی برای آن نیست چرا که درک و لمس عمق فاجعه در بحرانهای اقتصادی و اجتماعی و انسانی فاصله خیلی زیادی دارد.
شورای عالی انقلاب فرهنگی برای رسیدگی به این وضعیت اسف بار در سال ۸۸، شورای تحول و ارتقای علوم انسانی را با توجه به نیاز جامعه و با تمرکز بر موضوع علوم انسانی راه اندازی کرد تا وضعیت علوم انسانی در کشور دچار ارتقا و تحول شود. غلامعلی حداد عادل رئیس شورای تحول علوم انسانی شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره وضعیت فعلی توجه به رشتههای علوم انسانی گفت: بودجههای تحقیقاتی برای این رشتهها بسیار اندک و در مقایسه با سایر رشتهها کمتر بوده و بازار کار برای فارغالتحصیلان این رشته بسیار محدود است. ظرفیت اشتغال محدود به این دلیل است که سرمایه گذاری کافی در این زمینه نمیشود تا فارغ التحصیلان علوم انسانی بتوانند جذب بخش خصوصی شوند.
بیشتر بخوانید
حداد عادل ادامه داد: علوم انسانی چه برای خودشان و چه برای مهندسی، پزشکی و علوم تجربی غریب و در حاشیه است. در آموزش عالی ما علوم انسانی چه از نظر دانشجویان و چه در سطح دبیرستانها در حاشیه است. به استثنای برخی دبیرستانها که علوم انسانی را جدی گرفته اند سایر دانش آموزانی که به علوم انسانی جذب میشوند آنهایی هستند که نمیتوانستند در علوم ریاضی و تجربی تحصیل کنند و در نتیجه به رشته علوم انسانی رفته اند.
استادان علوم انسانی فضاهای کاری و طرحهای تحقیقاتی را در اختیار ندارند و علوم انسانی مثل یک دست فلجی است که خون از آن عبور نمیکند. مشکل کار اینجاست که مسئولان درجه اول که تصمیمات کلان را میگیرند به این باور نرسیده اند که حل بسیاری از مسائل اساسی ما در علوم انسانی است و باید از علوم انسانی شروع شود.
وحید احمدی عضو هیئت علمی دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر دانشگاه تربیت مدرس در گفتوگو با خبرنگار حوزه دانشگاهی، درباره اهمیت جامعه علمی حوزه علوم انسانی در کشور اظهار کرد: حدود ۴۷ الی ۴۸ درصد جامعه علمی از نظر جمعیت دانشجویی و دانش آموختگی شامل رشته علوم انسانی میشود.
عضو هیئت علمی دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر دانشگاه تربیت مدرس ادامه داد: طبق آمار سالهای ۹۵ الی ۹۶ در حوزه علوم انسانی، دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد و دکتری در کشور ایران حدود ۵۳ درصد و مابقی رشتهها ۴۷ درصد را تشکیل میدهند. ۳۷ درصد رشته علوم انسانی را اعضای هیئت علمی و ۶۳ درصد مابقی را غیر علوم انسانی یعنی رشتههای علوم پایه، فنی و مهندسی، کشاورزی، هنر و معماری تشکیل خواهند داد.
او گفت: در رشته علوم انسانی این مشکل وجود دارد که با توجه به اینکه بافت و ساخت خیلی از مراکز عالی ما در این حوزهها عمدتا تمرکز بر آموزش عالی دارند، اما در بحث کارآفرینی و اثرگذاری در جامعه کمتر نقش دارند که باید به این موضوع جدیتر از قبل پرداخته شود. علوم انسانی در کشور ما بیشتر به دانشگاههای نسل اول و دوم گرایش دارد و برخی از دانشگاهها در تلاش هستند تا رشته علوم انسانی برای رفع مشکلات جامعهها در دانشگاه ارتقا یابد.
احمدی اظهار کرد: درست است که در حال حاضر اثرگذاری علوم انسانی در جامعه کمتر دیده میشود، اما از نظر تاریخی وضعیت علوم انسانی ما ظرفیت بسیار غنی با کیفیت بالایی در جامعه دارد.
عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس کرد: حدود ۵۰ درصد آموزش عالی ما در حوزه علوم انسانی است، اما سهم این رشته در تولید فناوری، مقالات، ثبت اختراعات و مسائل پژوهشی به خصوص در جنبههای بین المللی بسیار اندک است که اگر از ظرفیت آنها استفاده کنیم، نرخ رشد و جایگاه ما در دنیا بسیار بالاتر از وضعیت کنونی خواهد شد.
در سیستمهای علمی کشور در سالهای گذشته تحصیل کردگان رشتههای مهندسی در راس امور قرار گرفته اند، به نظر میرسد این امر به خودی خود یک اشتباه بزرگ راهبردی است، زیرا این گروه تلاش میکنند دیدگاههای غیرانعطاف آمیز مهندسی را به حوزه انسانی تعمیم دهند و معمولاً برنامههای اجتماعی را پیشنهاد کرده و به پیش میبرند که نه تنها هزینههای سنگین مالی بر جای میگذارد بلکه هزینههای اجتماعی و سیاسی نیز به همراه دارد و به عکس اهداف مورد نظر میرسد.
بیشتر بخوانید
گروه اخیر اغلب دیدی ابزاری نسبت به علم دارند و غالب شدن نظرات آنها باعث نادیده گرفتن قدرت جامعه و نظامهای اجتماعی شده که نتیجه آن انواع و اقسام مشکلات لاینحل است.
این امر در حالی است که در سایر کشورهای دانش آموختگان رشتههای علوم انسانی همواره مورد توجه و حمایت قرار گرفته اند و حقوقهای بالا به این افراد تعلق میگیرد در حالی که در کشور ما پایینترین درآمدها و پایینترین سطوح اشتغال متعلق به رشتههای علوم انسانی است. امید است این رویه در دهههای پیش رو با توجه به بحرانهای موجود جامعه اصلاح شده و علوم انسانی به جایگاه واقعی خود بازگردد.
انتهای پیام/
اما ؛ امروزه
.
.
.
ارزش افراد منوط به پرستیژ موقعیت شغلی اون فرد مربوط میشود
که این پرستیژ چگونه ساخته میشود ؟
بر این اساس که اکثریت افراد جامعه در پی بدست آوردن و در واقع حریص کدام وضعیت هستند ؟
مادیات ؟ تحصیلات ؟ شهرت ؟ ظاهر ؟
کدامیک ؟
در دهه گذشته اقبال و تمایل جامعه ایران به سوی بالاتر بردن سطح تحصیلات بود ، چرا که به طور عام مردم بر این گمان بودند که ریشه مشکلاتشان ، کمبود دانش و تحصیلات عالی است و مدرک گرایی رواج یافت ...
در دهه کنونی، مدرک گرایی با هدف جدید دنبال میشود، چرا که مسئله اصلی و روز جامعه ایران ، اشتغال،امنیت شغلی و پرستیژ رشد یافتن در جامعه ای سرمایه محور است و از این رو مدرک گرایی توام با سوق یافتن به سوی رشته های پولساز جضور پیدا میکند...
و
این اصلا دور از انتظار و عجیب نیست!
این مسئله باید با همکاری حکومت و مردم به شکل تخصصی و ریشه ای حل شود ...
یا حق !