سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

نقشه مرد بی آبرو برای دختر رزمی کار ثروتمند

دختر رزمی کار وقتی فهمید مرد متأهل قصد دارد برای تصاحب ارثیه میلیاردیاش با او ازدواج کند از دوستانش خواست وی را ربوده و تنبیه کنند.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،  چنــد روز قبــل مــرد جوانـی بــه یکی از کلانتری‌های جنوب پایتخت رفت و از ربوده شــدنش توســط مردان پژو سوار خبــر داد.

وی گفــت: در حــال رفتــن به خانــه بودم کــه یک خــودروی پژو ۲۰۶ با ســه سرنشین راهم را سد کرد. راننده پســر جوانــی بود کــه چهرهاش خیلی شبیه بروسلی بود.

ناگهــان دو سرنشــین پیاده شــده و مرا با زور سوار خودروشــان کردند.

او ادامه داد: خــودرو بعد از حدود یک ســاعت در خانــه ویلایی متروک‌های متوقـف شــد.

آن‌ها مرا به یکــی از اتاق‌ها بردند. مــردان ناشــناس از من فیلــم و عکس مســتهجن گرفتــه و پــس از ســرقت انگشــتر و گردنبنــد طلا و گوشــی تلفن همراهــم مــرا رهــا کردنــد.

آن موقــع وضعیت خوبی نداشــتم سر و وضعم را مرتــب کــرده و از خانه متروکه بیرون آمــدم و چــون هیچ پولی نداشــتم پای پیاده راه افتادم و به کلانتری آمدم.

تصویر مرد رزمی کار مــرد جــوان در تحقیقات گفــت: داخل خــودرو یــک قــاب عکــس کوچــک بــا زنجیــر از آیینــه آویــزان بود کــه عکس بروسلی داخلش بود از طرفی حرکات رزمی آدم ربا‌ها نشــان مــی داد که آن‌ها هــم مثل مــن اهــل ورزش هــای رزمی هستند.

با شکایت مرد جوان تحقیقات آغاز شد. اما چند روز بعد از این ماجرا، آرش، شــاکی پرونــده بــا پلیس تماس گرفــت و ســرنخی را در اختیار آن‌ها قرار داد. او گفــت: من عضو یکی از باشــگاه‌های رزمی هستم.

امروز که در حال رفتن به باشــگاه بودم ناگهان چشمم به همان خــودروی ۲۰۶ افتاد با دیدن آویز آیینه مطمئــن شــدم خــودروی آدم ربایــان اســت.

امــا بــرای اطمینــان بیشــتر به کمیــن نشســتم کــه در نهایــت تعجب همان راننده پژو و دو دوستش را دیدم کــه از باشــگاه بیرون آمدنــد. سریع شــماره خودرو را یادداشــت کردم بعد بــه باشــگاه رفتــم و مســئول پذیــرش گفــت آن‌ها در باشــگاه ثبت نام کرده اند و مشخصات کامل شان را به من داد.

بــا اطلاعاتی کــه آرش در اختیــار تیــم تحقیــق قــرار داده بــود مأمــوران بــا اســتعلام پلاک خودرو، هویــت راننده را به دست آورده و بدین ترتیب راننده جــوان و دو همدســتش شناســایی و دستگیر شدند.

راننــده در تحقیقــات ضمــن اعتــراف بــه ربــودن آرش گفــت: مــن بــه خاطر شــباهتم بــه بروســلی و علاقــه ام بــه هنرهــای رزمــی وارد ایــن رشــته شــدم و حتــی بــرای آمــوزش بــه خــارج از کشــور رفتــم. وقتــی برگشــتم یکــی از دوســتانم بهنام ســتاره که او هم مربی ورزش هــای رزمــی اســت بــه ســراغم آمــد و گفــت مــردی بهنــام آرش برای او مزاحمــت ایجــاد می‌کنــد و از مــن خواســت زهر چشــمی از او بگیرم، من هم قبول کردم و با همدســتی دو نفر از هم باشگاهی هایم یک روز راه آرش را ســد کــرده و او را به زور ســوار خودروام کردم.

قصد ما آدم ربایی نبود، اگر هم وســایلش را ســرقت کردیم فقط برای این بود که بیشــتر بترسد تا دست از سر ستاره بردارد. بــا اطلاعاتــی که پســر جــوان در اختیار تیم تحقیق قرار داد، مأموران به سراغ ســتاره رفتنــد. دختــر جــوان کــه هرگــز تصــور نمی‌کــرد بــه خاطــر ایــن ماجرا پایــش بــه پلیــس باز شــود گفــت: من مربی باشگاه رزمی هستم و وضع مالی خوبی دارم.

چند وقت قبل پدرم فوت کرد و ارثی‌های حــدود ۳ میلیارد تومان به من رسید. او ادامــه داد: چنــد وقــت بعــد یکــی از شــاگردانم بــه ســراغم آمــد و مــن را بــرای بــرادرش آرش که می‌گفت مهندس و ســاکن امریکاست خواســتگاری کــرد النــاز می‌گفــت برادرش برای دیدار آن‌ها به ایران آمده و بــه خاطــر شــرایط پروازهــا فعــلا در ایران ماندگار شده و قصد ازدواج دارد.

ازدواج برای ارثیه دختــر جــوان گفــت: بعــد از ملاقات آرش از او خوشــم آمــد و برای همین قــرار ازدواج گذاشــتیم امــا چــون پــدرم تازه فــوت کرده بــود و از طرفی به خاطر شرایط کرونا نمی‌شد مراسم گرفت، قرار شــد که جشن مختصری بگیریــم. در حالی که چند روز بیشــتر بــه عقدمــان نمانــده بــود یک شــب زن جوانــی بــه مقابــل خانــه ام آمد و در حالی که شناســنامه اش را نشــانم می‌داد گفت که همســر آرش اســت.

او بــه من گفــت کــه آرش و الناز برای تصاحــب پول هایــم چنین نقشــه‌ای کشیده اند. دختــر ورزشــکار ادامــه داد: وقتــی مطمئــن شــدم زن جــوان درســت می‌گوید ارتباطم با آرش و الناز را قطع کردم، اما از آن روز به بعد مزاحمت‌ها و تهدیدهــای آرش شــروع شــد و مــن هم برای اینکه از دســتش راحت شوم از دوســتانم خواســتم از وی زهر چشم بگیرند.

بــا اظهــارات دختــر جــوان، بازپــرس دادســرای ویــژه ســرقت دســتور تحقیقات در این پرونده را صادر کرد.

منبع: رکنا

انتها یپیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.