به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، رمان «پایان یک نقش» به بحران صهیونیسم، مسائل و مشکلات میان آنها علیرغم ظاهر موفقی که دارند اشاره دارد؛ مشکلاتی که صهیونیستها همواره تلاش میکنند مخفی نگه دارند تا ظاهر موفقی از خود نشان دهند.
این کتاب میتواند در آگاهی و شناخت مردم ایران و جهان نسبت به جنایات صهیونیستها موثر باشد و در قالب داستان، مخاطب را با بسیاری از وقایع تاریخی آشنا کند از این رو با نویسنده کتاب « پایان یک نقش» جلال توکلی گفتگو کردیم.
معرفی شهید محسن فخریزاده توسط گروهک تروریستی منافقین و نتانیاهو
چه قدر ادبیات میتواند نسبت به جنایات اسرائیل و ترور شهدای هستهای آگاهی دهد؟
بیشک یکی از رسالتهای مهم ادبیات بهخصوص ادبیات داستانی و رمان، ثبت هنرمندانه، جذاب و دلنشین وقایعی است که در یک برهه از زمان، بر یک جامعه تحمیل شده یا از بطن آن گذشته است. البته نویسنده رمان با تحلیلهایی که از چرائی یا چگونگی اتفاق افتادن آن سلسله وقایع در اثرش ارائه میدهد، موجب آگاهی مردم و حتی نسلهای آینده جامعهاش نیز میشود.
تأثیرات عمیق و ارزشمند آثار داستانی و رمانهای خوب و قوی بر جامعه، بر هیچکس پوشیده نیست و این آثار میتواند توأمان با عقل و احساس مخاطب پیوندی عمیق و تأثیرگذار برقرار کند. چیزی که تاریخ از آن عاجز است، راز مقبولیت ادبیات داستانی و رمان و وجه تمایز آنها با تاریخ در این است که یک رمان خوب و قوی با به کار گرفتن قوه تخیل و احساسات مخاطب، پیامش را به طور پنهانی و غیرمستقیم به او ارائه میدهد.
خلق آثار داستانی و رمان با موضوع جنایات رژیم اشغالگر قدس و ترور دانشمندان هستهای، آن هم در میان غوغا و هیاهوی رسانههای ارتباط جمعی که عموماً در دست صهیونیسم جهانی است، سهم مهمی در آگاهی مردم، بهخصوص نسلهای آینده کشورمان داشته و خواهد داشت. البته بخش دیگر این رسالت، به دلیل جهانشمول بودن موضوع، آگاه کردن مردم جهان از این جنایات تروریسم دولتی اسرائیل و مظلومیت ایران در قبال آن است که این امر تنها با ترجمه این آثار به زبانهای گوناگون و انتشار جهانی آن میسر میشود. متأسفانه در این بخش یعنی ترجمه رمانهای ضدصهیونیستی، خیلی کوتاهی و کمکاری شده است.
آیا «پایان یک نقش» بهخوبی توانسته جنایات صهیونیستها را نشان دهد؟ بازخورد مخاطبانتان از این کتاب چه بوده؟
رمان، بهدلیل داشتن پشتوانه تحقیقاتی قوی و در نتیجه تولید محتوایی بکر و نیز ارائه آن در قالبی نو و جذاب، موفق بوده و توانسته نظر منتقدان و مخاطبان را به خود جلب کند. بهخصوص در زمینه معرفی ماهیت پلید صهیونیسم و بحران هویتی که سالهاست رژیم کودککٌش صهیونیستی با آن دستوپنجه نرم میکند. خوشبختانه از این رمان، در چهاردهمین جشنوارهی قلم زرین به عنوان یکی از رمانهای برتر سال ۱۳۹۵ تقدیر شد.
با این وجود به نظرم رسالت رمان ـ آنچنانکه مد نظر خودم بوده ـ به دلیل عدم ترجمه آن همچنان ابتر مانده و عمیقاً بر این باورم نیمی از مخاطبان این رمان، جوانهای اسرائیلی هستند؛ به امید آنکه تلنگری باشد بر وجدان خفته آنها یا آئینهای تمامقد از نظام پوسیدهای که با مشتی شعار و وعده سر خرمن زیر لوایش جمع شدهاند.
اعتراضات داخل خاک اسرائیل نسبت به ناکار امدی دولت نتانیاهو
چه شد که تصمیم گرفتید درباره بحران هویت صهیونیسم یک رمان بنویسید؟
نگارش رمان «ریاح» و تقدیر از آن در اولین دوره جشنواره قلم زرین به عنوان «اولین رمان فارسی درباره سرزمین مقدس فلسطین»، زمینه سفر را به همراه گروهی از نویسندگان و شعرای حوزه هنری به لبنان، سوریه و دیدار با تعدادی از فعالان و هنرمندان محور مقاومت، فراهم آورد. در لبنان از یکی از فعالان جبهه مبارزه با رژیم اشغالگر قدس شنیدم که رژیم صهیونیستی با وجود تبلیغات وسیع و گسترده خود و به کارگیری همهجانبه رسانههای ارتباط جمعی، به خصوص صنعت سینما، برای به نمایش گذاشتن چهرهای موفق و آرمانی از اسرائیل، از داخل شدیداً دچار تناقض، یأس و سرخوردگی، فساد دامنگیر و تبعیضنژادی است. مصائبی که پاشنه آشیل این رژیم بوده و آن را تا مرز فروپاشی پیش خواهد راند، همین موضوع مرا واداشت که تحقیقاتی را در این زمینه آغاز کنم.
با توجه به اینکه تا آن زمان عموم نگاهها (حداقل در زمینه ادبیات) به رژیم کودککُش صهیونیستی، نگاهی بیرونی بود و تاکنون به ساختار پوسیده درونی این رژیم پرداخته نشده بود، مصمم شدم تا اینبار زاویه دید را به داخل این رژیم برده و از نگاه یک صهیونیست به آن نگاه کنم، به خصوص که در این زمینه به منابع خوبی هم دست یافتم. منابعی که عموماً از زبان خود صهیونیستها یا یهودیهای بریده از صهیونیسم بود، پس با این انگیزه شخصیت هانا به عنوان نماینده نسل سرگشته و خسته از جنگ و دروغ صهیونیست خلق شد. بقیه اشخاص نیز با توجه به چارچوب داستان و نیازهای آن به وجود آمدند که اگر چه تخیلی بودند؛ اما کوشیدم بعضاً با تکرار حرفهای برخی از سیاستمداران یا فرماندهان جنایتکار رژیم صهیونیستی از دهانشان، زمینه معرفی آنها را نیز فراهم سازم.
شخصیت اصلی کتاب «پایان یک نقش» نمادی از نسل سرگشته و بیهویتِ در جستجوی هویتی است که از جنگ و دروغ خسته شده است.
بحران هویتی را که اسرائیلیها با آن درگیر هستند، چگونه در قالب شخصیت «هانا» شخصیت اصلی کتاب نشان دادهاید؟
هانا «شخصیت محوری رمان» شخصیت بیهویتِ جویای هویتی است، محبوس در زندان خرافهها و اعتقادات دُگماندیش و سیاهانگار صهیونیسم ، هانا دربند نظام سلطه و رژیم آپارتایدی که مجال هرگونه تفکر یا طرح سؤال را از او و امثال او گرفته است. هم از لحاظ فکری زندانی است و هم از لحاظ فیزیکی. این شخصیت توأمان ملون، یعنی دائما رنگ عوض میکند و یاغی شده که ثمره آموزههای نظام سلطه است، در شرایطی قرار گرفته که باید برای رهایی از محبس متعفن اندیشه و زندان مخوف تلموند، رو در روی افرادی که به نوعی سرنوشتش را رقم خواهند زد، بنشیند و با هر کدام بر اساس شخصیت و زبان او و صد البته هدف یا نیت خود ارتباط برقرار کند. او نمادی از نسل سرگشته و بیهویتِ در جستجوی هویتی است که از جنگ و دروغ خسته شده است.
البته در بیانی کلی، نگاه به زن در پایان یک نقش، قبل از توجه به جنسیت، نگاهی مادرانه است؛ مادر در مفهومی فراگیر یا نمادین؛ یعنی مام میهن. رمان پُر است از رنج بیمادری. از هانا و الیاس کوچک گرفته در آن فضای سرد و غم زدهی خانه با مادری که حتی آنها را به اسم صدا نمیکند: «یکی برای پسر... یکی برای دختر...» تا هانای جوانی که به گفته الیاس، دیگر شخصیت کتاب، مادری است مجرد!
باید کتابهایی که به جنایات صهیونیستها پرداخته شده به وسیله ترجمه جهانی شود.
آیا باز هم درباره جنایات صهیونیستها و در خصوص ترور شهدای هستهای کتابی خواهید نوشت؟
با توجه به اینکه نبرد ما با رژیم اشغالگر قدس و صهیونیسم جهانی و ایادیاش، یک نبرد همیشگی و آخرالزمانی است، خواهم کوشید در جبهه فرهنگی محور مقاومت نیز، سرباز خوبی باشم، متأسفانه هنوز خلأ وجود اینگونه آثار شدیداً احساس میشود. نتیجه این میشود که با گذشت ۴۰ سال از طرح: «اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود» توسط امام راحل و نیز بیانات مقام معظم رهبری درخصوص اینکه: «اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید» هنوز عدهای با دیده شک یا در حد یک شعار به آن مینگرند. در مقابل گروهی از ایادی داخلی صهیونیسم نیز با طرح شعار: «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» بر طبل تئوری «توهم توطئه» یا «توهمات دائیجان ناپلئونی» میکوبند و میکوشند مسئله فلسطین را تا حد یک تسویهحساب تاریخی بین دو قوم تنزل دهند. این است که باید با توکل به خدا و باور داشتن بیانات امام راحل و تحلیلهای روشنگرانه رهبر معظم انقلاب، به هر طریق ممکن ماهیت پشت پرده و خطرناک صهیونیسم را عریان کرد و اندیشهها و نقشههای آخرالزمانیشان را نقش بر آب کرد.
البته در مقابل ناشران محترم نیز ـ البته آن دسته از انتشاراتیهای محترمی که جرات ورود به این حیطه را دارند باید شرایط ترجمه این آثار را فراهم کنند؛ چون همانگونه که اشاره کردم مادامیکه این آثار به زبانهای مختلف ترجمه نشوند، ابتر میمانند.
آیا مردم با تفاوتی که بین صهیونیسم و مردم اسرائیل هست با خواندن این کتاب به تفاوت این دو پی خواهند برد؟
فکر میکنم نگاه انسانی اسلام را به مردم ادیان دیگر با نقل داستانِ: «جوان یهودی و پیامبر مکرم اسلام (ص)» در خلال داستان، نشان دادهام.
پایهگذاران رژیم اشغالگر قدس، از همان ابتدا با وعده ارض موعود یا سرزمین شیر و عسل یا حتی با ایجاد رعب و وحشت و ناامنی، یهودیان را از اقصی نقاط جهان به فلسطین کشاندند. سپس کوشیدند به مدد تبلیغات و رسانههای ارتباط جمعی یا هالیوود و صنعت سینما، حضور شوم خود را در خاک فلسطین توجیه کنند. با این حال مهاجرتهای معکوس اخیر یا اعتراضات مردم اسرائیل ـ نظیر خودسوزیهای سریالی (بیش از پانزده مورد) سالهای گذشته که در اعتراض به بیعدالتی شدید، فقر، فساد گسترده و سیاستهای جنگطلبانه رژیم صهیونیستی و... در شهرهای مختلف اسرائیل به وقوع پیوست ـ به خوبی این مرزبندی را نشان میدهد و در رمان «پایان یک نقش» کوشیدهام به این شکاف بی عدالتی و ... اشاره کنم. البته به طیفهای دیگر مردم اسرائیل نظیر افرادی که از کودکی تحت آموزههای خطرناک تلمود یا پروتکل زعمای صهیون قرار داشته و بهاصطلاح شستشوی مغزی شدهاند هم اشاراتی داشتهام.
گفتگو از فاطمه شریفی
انتهای پیام/