سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

زوایایی پنهان از ۴ باند قدرتی که بایدن را رئیس‌جمهور کردند!

فضای رسانه‌ای و اجتماعی آمریکا را در گفتگو با محمد ساجدی، خبرنگار پیشکسوت و کارشناس سیاسی مورد بررسی قرار داده ایم.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،  نقش رسانه‌ها در پیشبرد سیاست کشور‌های غربی بر کسی پوشیده نیست، اما به نظر می‌رسد این نقش‌آفرینی در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری آمریکا پررنگ‌تر از همیشه بود. در این انتخابات عملا رسانه‌ها بودند که پس از روز برگزاری انتخابات، صحنه را به دست گرفتند و همین مساله با واکنش‌های ترامپ نیز مواجه شد.

روزنامه‌ها و شبکه‌های مختلف تلویزیونی در دوره چهار ساله ریاست جمهوری ترامپ نیز با او رابطه خوبی نداشتند، اما بعد از انتخابات این رابطه بدتر از همیشه شد و دوطرف عملا شمشیر را از رو بستند. در گفتگو با محمد ساجدی، خبرنگار پیشکسوت و کارشناس حوزه رسانه به بررسی شرایط حاکم بر معادلات رسانه و قدرت در آمریکا پرداخته‌ایم. او در تحلیل شرایط حاکم بر آمریکا معتقد است ریشه این شرایط به سیاستگذاری رسانه‌ها و همچنین ویژگی‌های شخصیتی و رفتاری ترامپ بر می‌گردد که حاضر نیست خودش را در چارچوب‌های حاکم بر ایالات متحده تعریف کند. به اعتقاد این پیشکسوت حوزه خبر، رسانه‌ها به دلیل همین رفتار ترامپ، هیچ‌گاه با او رابطه خوبی نداشتند، اما در دوران ریاست‌جمهوری او مجبور به تمکین بودند و اکنون که شواهد حاکی از کنار رفتن ترامپ از قدرت است رسانه‌ها هم سیاست شفاف خود درباره او را به نمایش گذاشته‌اند.


بیشتربخوانید


شما به‌عنوان یک پیشکسوت عرصه خبر، قطعا انتخابات آمریکا و عملکرد رسانه‌ها را رصد کردید. رابطه قدرت و رسانه‌ها در آمریکا را چگونه تحلیل می‌کنید؟
الان که داریم با هم صحبت می‌کنیم تقریبا آرای دو نامزد انتخاباتی ریاست‌جمهوری آمریکا برابر است. فارغ از این که در این دوره یا دوره بعد چه جمهوریخواهان و چه دموکرات‌ها روی کار بیایند سه سوال مطرح می‌شود. اول این که چالش اصلی آمریکا فارغ از این که چه کسی رئیس‌جمهور می‌شود چیست؟ چالش آمریکا با ایران چیست؟ چالش ما با آمریکا چیست؟ قبل از این که به این بحث بپردازیم یک نکته اساسی و کلیدی وجود دارد که مورد اشاره اوباما در هفته گذشته نیز قرار گرفت. بحث اینجاست که الان جامعه آمریکا دو شقه شده است. بزرگ‌ترین دموکراسی عالم زیر فشار این اختلافات به گونه‌ای زانو زده است که برخی می‌گویند احتمال بروز یک جنگ داخلی در این کشور مهیاست. به نظر می‌رسد که جریان پشت‌پرده سیاست و انتخابات آمریکا به این تشخیص رسیده‌اند که دیگر ترامپ نباید روی کار بیاید. چون نظام جهانی را تغییر داده است. این نوع اظهارات در گفته‌های چهره‌های مختلف، از نانسی پلوسی گرفته تا رابرت مرداک بزرگ صهیونیست عالم نیز مشاهده می‌شود. مرداک چند ماه پیش اعلام کرده بود که ترامپ بازنده بزرگ انتخابات آمریکاست.

منظورتان از جریانات پشت‌پرده آمریکا که اشاره کردید چه کسانی هستند؟
در آمریکا چهار جریان قدرتمند وجود دارد که تصمیم می‌گیرند چه کسی رئیس‌جمهور شود و چه سیاستی را اتخاذ کند. شما ببینید، زمانی که بوش به عراق و افغانستان حمله کرد و چهره خشنی از آمریکا به نمایش گذاشت بعد از آن تصمیم گرفته شد که رئیس‌جمهور سیا‌هپوست و آن هم از خانواده مهاجران و مشکوک به مسلمانی روی کار بیاید و به‌عنوان رئیس‌جمهور مطرح شود. الان همان جریانی که باعث روی کار آمدن اوباما شده به این نتیجه و تصمیم رسیده که کار ترامپ تمام است. در میان چهار جریان، جریان اول نفت‌خوار‌ها هستند که شامل تراست‌ها و کارتل‌های نفتی هم می‌شوند و جزو تصمیم‌گیران در عرصه سیاست و اقتصاد به‌شمار می‌آیند. یکی از اهرم‌های قدرت، این جریان است که برنامه‌ریزی می‌کند چه اتفاقاتی در عرصه سیاست روی دهد. زمانی که عراق از سوی آمریکا اشغال شد اولین اقدام عمرانی که در این کشور صورت گرفت انتقال نفت کرکوک به حیفا در اسرائیل از سوی شرکت بچتل متعلق به آقای جرج شولتس بود.

قدرتمندان نفتی پشت‌پرده سیاست آمریکا هستند و یک رکن ۲۵ درصدی قدرت آمریکا را تشکیل می‌دهند. جریان دوم، میلیتاریست‌ها شامل قدرت‌های نظامی، کمپانی‌های بزرگ مک داگلاس و کمپانی هواپیماسازی بوئینگ و... هستند. این‌ها نقش تعیین‌کننده‌ای در سیاست آمریکا دارند؛ چرا روسای‌جمهوری آمریکا مرتب اعلام می‌کنند که سلاح در دست مردم نباشد، اما معمولا این طرح رای نمی‌آورد و با مخالفت مواجه می‌شود؟ چون در صورت تصویب این طرح جریان‌های قدرتمند سیاست ضرر می‌کنند. جریان قدرت تسلیحات نظامی در آمریکا آنقدر قدرت دارد که ترامپ را وادار می‌کند به عربستان برود و ۱۲۴ میلیارد دلار برای خرید سلاح از این کشور پول بگیرد.

جریان سوم قدرت در آمریکا، بانک‌ها مثل بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و... هستند. این‌ها مراکزی هستند که از قدرت تحریم کشور‌ها برخوردارند. جریان چهارم تکنوکرات‌ها هستند. افرادی مثل کیسینجر، برژینسکی، بیل گیتس و... که در زمره این جریان قرار دارند کسانی هستند که قدرت‌های فکری دارند. این جریان چهارم قدرت، همیشه می‌خواهد برای ۵۰ سال برنامه‌ریزی داشته باشد. در مصاحبه‌ای که با پوتین داشتم او هم به این نکته اشاره کرد که می‌خواهد برای ۵۰ سال آینده برنامه‌ریزی کند. این نوع برنامه‌ریزی‌ها نکته مغفولی است که به طور کلی در سیاست‌های ما نادیده گرفته می‌شود. در کنار توجه به این جریان‌های قدرت در آمریکا باید به این توهم هم پاسخ داد که برخی گمان می‌کنند اگر بایدن روی کار بیاید برای ایران بهتر خواهد بود. من تحقیقا می‌گویم که اصلا چنین چیزی نیست. همین آقای بایدن کمتر از دو هفته پیش مصاحبه کرده و گفته که ما به دنبال تکنولوژی‌های جدیدی برای چگونگی اعمال تحریم ایران هستیم. این نشان می‌دهد که دموکرات‌ها و جمهوریخواهان یک هدف را دنبال می‌کنند، اما راهکار‌های مختلفی ارائه می‌دهند. برخی گمان می‌کنند اگر بایدن بیاید تحریم‌های ایران لغو خواهد شد. این در حالی است که اصلا قدرت لغو تحریم در اختیار رئیس‌جمهور آمریکا نیست بلکه کنگره است که در این زمینه تصمیم می‌گیرد.

برخی معتقدند این رسانه‌ها بودند که انتخابات آمریکا را مدیریت کردند. آیا چنین چیزی را قبول دارید؟
بله همیشه این‌طور بوده است. بزرگترین مراکز رسانه‌ای جهان در آمریکاست. فقط آقای رابرت مرداک ۷۰ شبکه تلویزیونی و صد‌ها روزنامه دارد. شما می‌دانید چرا رسانه‌های آمریکا با ترامپ همراه نیستند؟ چون صاحب همه رسانه‌ها مرداک است.

اما برخی از این رسانه‌ها مانند فاکس‌نیوز در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ به‌شدت از او حمایت می‌کردند. چرا این رسانه‌ها نیز بعد از اعلام آرای اولیه انتخابات، پشت ترامپ را خالی کردند؟
برای این‌که ترامپ قادر به تحقق آن چشم‌اندازی که آن‌ها برای اداره جهان دارند، نیست. شما ببینید انگلیس که روزی ۳۳ میلیون کیلومترمربع وسعت مستعمراتی داشته، آرام‌آرام قدرتش رو به افول می‌گذارد و از وادی اتحادیه اروپا کنار می‌رود. در شرایطی که خانم مرکل وضعیت جسمانی خوبی ندارد، آقای مکرون داعیه ریاست اتحادیه اروپا را دارد. این انشقاق در غرب که به نفع روسیه تمام می‌شود کاملا به زیان آمریکاست. البته آمریکایی‌ها به‌شدت در پی تضعیف اروپا هستند و از سویی دیگر اروپایی‌ها هم به‌شدت دنبال استقلال هستند. در این مرحله، رسانه‌ها در پی افکارسازی هستند. رسانه‌ها در غرب همواره اتاق فکر دارند و مرتب براساس موضوعات مختلف برنامه‌ریزی می‌کنند و در پی جریان‌سازی هستند، اما متاسفانه رسانه‌های ما در داخل همیشه تدافعی برخورد می‌کنند.

دونالد ترامپ تقریبا به مقابله با تمام رسانه‌ها برخاسته است. دلیل این ناهماهنگی شدید چیست؟ به‌هرحال ترامپ هم عضوی از حزب جمهوریخواه است و به مناسبات قدرت و رسانه آگاه است. چرا چنین رویارویی بین ترامپ و رسانه‌ها شکل‌گرفته است؟
اولا این‌که ترامپ خودش گفته من در طول عمرم یک صفحه کتاب نخوانده‌ام. او یک آدم بنگاه معاملاتی و ملکی بوده و به علت زد و بند‌هایی که داشته توانسته ثروت زیادی به دست بیاورد. او با چنین پیشینه‌ای از عقل و خرد جمعی بی‌بهره است. اهل مشورت نیست و راسا تصمیم می‌گیرد. بالاترین میزان برکناری‌های کاخ سفید از زمان جنگ جهانی دوم تا‌کنون در دوره ترامپ اتفاق افتاده و او ۴۳ نفر را تا الان برکنار کرده است. چنین آدمی اهل تعامل نیست. طبیعی است که رسانه‌ها زیربار حرف‌های این آدم غیرمنطقی نمی‌روند. تصمیمات شتابزده او مثل خروج از پیمان آب و هوا، برجام، نفتا و... نشان می‌دهد که تصمیم‌گیری‌های او اساسا از هیچ اصول اولیه‌ای برخوردار نیست. رسانه‌ها در مواجهه با او تا زمانی که قدرت بالای سرشان بود مجبور بودند تمکین کنند، اما الان که احتمال رفتن ترامپ قوی شده است مواجهه تندی نسبت به او دارند.

ترامپ طی این دوره اساسا نتوانست تعامل جدی با رسانه‌ها داشته باشد و همیشه نسبت به آن‌ها برخورد ناشایست داشت. او به‌راحتی اهانت می‌کند. بالاخره داشتن رفتار درست، ابزار اولیه دنیای رسانه‌های امروز است. نقطه مقابل او اوباما بود که از سحر بیان برخوردار بود. بیشتر کسانی که به اوباما رای داده بودند جذب شیوه رفتار او شدند. برخی از روسای‌جمهوری آمریکا در نوع رفتار و مواجهه با دیگران، تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی کاملا با ترامپ فرق داشتند. آقای چامسکی می‌گوید باعث تاسف است که امروز جامعه آمریکا دوقطبی شده و شخصی مثل ترامپ بر ما حکومت می‌کند. خانم نانسی پلوسی هم گفته اگر ترامپ برود باید کاخ سفید را عملا
گندزدایی کنیم.

در مورد ترامپ و انتخابات آمریکا شاهد نوعی هماهنگی میان رسانه‌های سنتی مثل روزنامه‌ها و شبکه‌های تلویزیونی با رسانه‌های جدید از جمله توییتر هستیم، آیا سیاست همه این رسانه‌ها از یکجا سرچشمه می‌گیرد؟
از دو منظر می‌توان به این مساله نگاه کرد. طرفداران رسانه‌های سنتی با طرفداران رسانه‌های دیجیتال امروز تفاوت دارند. رسانه‌های سنتی را غالبا افراد قدیمی پی می‌گیرند که روزنامه ورق می‌زنند و عمدتا شامل کسانی هستند که بیش از ۵۰ سال دارند. در حالی که طرفداران رسانه‌های دیجیتال که اهل رایانه و رسانه مجازی هستند عمدتا شامل افرادی هستند که کمتر از ۵۰ سال دارند و در کنار سواد خواندن و نوشتن از دانش و تخصص بیشتری هم برخوردارند.

به عبارت دیگر طرفداران دانش دیجیتال به‌طور معمول افرادی هستند که مطالبات خود را از طریق فضای مجازی پی می‌گیرند. در چنین شرایطی با توجه به شمول و عمومیت استفاده‌کنندگان فضای مجازی، رسانه‌های سنتی به حاشیه رانده می‌شوند. اگر این روند ادامه پیدا کند پیش‌بینی برخی این است که تا ۲۰ سال آینده ممکن است دیگر رسانه کاغذی وجود خارجی نداشته باشد. با این حال در زمانی که یک دشمن مشترک وجود دارد همه این‌ها در کنار هم قرار می‌گیرند. موقعی که رئیس‌جمهور آمریکا با رفتار خود باعث رنجش و تاراندن همه رسانه‌ها می‌شود ناخودآگاه این رسانه‌ها اعم از سنتی و مجازی به دلیل داشتن یک دشمن مشترک با هم می‌شوند. به همین دلیل است که امروز رسانه‌های پیشرفته و حتی کسانی که قبلا طرفدار آقای ترامپ بودند در برابر او قرار گرفتند.

در کنار این مساله باید توجه داشت که همه این رسانه‌ها به هر صورت از یکجا خط‌مشی می‌گیرند، چون صاحب این‌ها کسان دیگری هستند. نوع تعاملات رسانه با سیاست در غرب از جمله موضوعات جالب توجه است. شما ببیند موضوعات و مطالبی که از سوی بی‌بی‌سی پیگیری می‌شود همان مطالبی است که بعد‌ها وزارت خارجه انگلیس می‌خواهد آن‌ها را اجرا کند. به عبارت دیگر رسانه‌ها ابزار‌های قدرت سیاسی دولت‌ها هستند.

نقش رسانه‌های آمریکایی در ترویج فساد در فضای سیاسی در آمریکا را چقدر مهم می‌دانید؟
رسانه‌ها باید آزاد باشند تا به‌صورت مستقل در حیطه عمل به وظایف خود یعنی اطلاع‌رسانی تلاش کنند. اما به محض این‌که به اولین محمل‌های مالی از سوی مراکز خاص وصل شوند محافظه‌کار می‌شوند. رسانه‌ها تا آنجایی می‌توانند فضاسازی کنند که چارچوب‌ها به آن‌ها اجازه دهد. جا‌هایی رسانه‌ها می‌توانند آینده را ترسیم کنند که مستقل باشند و وابسته به جایی نباشند. در هر‌حال رسانه‌های آمریکایی و غربی در فضایی تنفس می‌کنند که به جهت وابستگی مالی به منابع قدرت و ثروت باید چارچوب‌هایی را رعایت کنند، اما با این حال شیوه اطلاع‌رسانی و افکارسازی آن‌ها به‌گونه‌ای است که برای بسیاری از مردم نوع جهتگیری‌های آن‌ها نامعلوم باشد. واقعیت آن است که سانسور در رسانه‌های غربی بسیار بالاست، اما آن‌ها به‌گونه‌ای عمل می‌کنند که کسی آن را لمس نمی‌کند.

یادم هست که دکتر شریعتی می‌گفت هیچ کاری مستقیم جواب نمی‌دهد و بنابراین باید غیرمستقیم کاری انجام دهیم تا پیام مورد نظر به مخاطب برسد. رسانه‌ها محمل و جایگاه مهمی دارند و اگر درست از آن‌ها استفاده شود، می‌توان وظیفه اطلاع‌رسانی و پیام‌دهی را بیشتر انجام داد. با همین هدف است که عربستان شبکه نشنال‌تی‌وی را راه‌اندازی کرده است. هدف البته مخالفت با ایران است، اما نکته اینجاست که آیا عربستان به آن چیزی که در این شبکه ارائه می‌شود، معتقد است؟ درباره اهمیت رسانه همین بس که از آقای برژینسکی پرسیدند که آیا محتمل است استالین دیگری روی کار بیاید؟ پاسخ داد آن زمانی که استالین، استالین شد مقطعی بود که رسانه‌ای وجود نداشت. الان رسانه‌ها در خانه‌های مردم حضور دارند و به افکارسازی و ذهنیت‌سازی می‌پردازند. زمانی که رسانه به‌خوبی کارش را انجام دهد دیگر نیازی به توپ و تانک نیست.

زمانی که آمریکایی‌ها، عراق و افغانستان را اشغال کردند اولین کاری که انجام دادند افتتاح ویدئو‌کلوپ‌ها بود؛ با این هدف که به لحاظ فرهنگی تاثیر بگذارند. آن‌ها اصلا دلشان برای مردم افغانستان و عراق نسوخته بلکه اهداف خودشان را از طریق رسانه پی می‌گیرند. با این مثال‌ها می‌شود به افرادی پاسخ داد که می‌گویند اگر با آمریکا رابطه برقرار کنیم مشکلات ایران حل خواهد شد. باید از این افراد پرسید که مگر مشکلات عراق و افغانستان به‌واسطه ارتباط با آمریکا درست شد؟ این تصور باطلی است که گمان کنیم به‌واسطه ارتباط با کشوری مثل آمریکا مشکلات کشور مرتفع خواهد شد. به نظر من بهترین مواجهه ما با غرب و آمریکا ادامه موضع ما در‌خصوص مقاومت است.

رسانه‌ها می‌توانند معجزه کنند

آقای کنداکس یکی از استراتژیست‌های آمریکاست که سال ۲۰۱۳ درگذشت. او مطلبی به نام بالانس قدرت دارد. می‌گوید آمریکا بعد از فروپاشی شوروی در قالب یک ابرقدرت مطلق ظاهر شد، اما دوام نیاورد، چون بالانسی وجود نداشت که به واسطه آن در ترازو و سنجش قرار گیرد. او مثال می‌زند و می‌گوید الان اسرائیل یک قدرت اتمی است. چرا نباید ایران هم یک قدرت اتمی باشد. یعنی به باور او اگر یک قدرت هم‌وزن اسرائیل وجود نداشته باشد اسرائیلی‌ها هم کمی بعد به زمین می‌خورند. ابزار اجرای این طرح، رسانه‌ها هستند. رسانه‌ها اول نظرسنجی و بعد اقدام به افکارسازی می‌کنند. من سال‌ها در غرب زندگی کردم. مردم غرب اصلا سیاسی نیستند. رسانه‌ها می‌توانند معجزه کنند، اما ما از این قدرت، استفاده کافی نمی‌کنیم.

منبع: روزنامه جام جم 

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
ساعد
۲۲:۰۰ ۰۲ آذر ۱۳۹۹
این 4 گروه بازوهای هسته مرکزی تصمیم گیرنده در لایه های پنهان قدرت هستند .