به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ با هم در یکی از کانالهای تلگرامی آشنا شدیم. او به من ابراز علاقه کرد و من هم عاشقش شدم، تا جایی که «هاشم» را شریک زندگی ام میدانستم، اما او بعد از آن که هستی و آینده مرا به نابودی کشاند، حالا مدعی است که ...
دختر ۱۵ سالهای که در پی شکایت یک زن مبنی بر ایجاد مزاحمت و ارتباط نامشروع با پسرش به کلانتری احضار شده بود، درباره داستان زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: در دوران ابتدایی تحصیل میکردم که پدرم را در یک حادثه از دست دادم. از آن روز به بعد من که تنها فرزند خانواده بودم نزد مادرم زندگی میکردم، اما تامین هزینههای زندگی و تحصیل من برای مادرم بسیار سخت بود. به همین دلیل در مقطع راهنمایی ترک تحصیل کردم تا در امور خانه داری به مادرم کمک کنم. با این حال مادرم با مرد دیگری ازدواج کرد و سرگرم زندگی جدید خود شد، به طوری که دیگر مرا فراموش کرده بود. از سوی دیگر ناپدری ام حاضر به پذیرش من نبود و مادرم نیز برای حفظ زندگی اش سکوت میکرد. به همین دلیل من ناچار شدم نزد پدربزرگم زندگی کنم، اما آنها شرایط روحی مرا درک نمیکردند و اختلاف نظر زیادی با هم داشتیم. این گونه بود که من در جست و جوی محبت و پر کردن خلأهای عاطفی زندگی ام به فضای مجازی روی آوردم و در گروههای مختلف و کانالهای اینترنتی عضو شدم، تا این که در یکی از کانالهای تلگرام با «هاشم» آشنا شدم و سرنوشتم به گونهای دیگر رقم خورد. او که شش سال از من بزرگتر بود، با ارسال پیامکهای عاشقانه و تماسهای تلفنی، به من ابراز علاقه میکرد تا جایی که من هم یک دل نه، صد دل عاشق او شدم و بدین ترتیب ماجرای عشق و عاشقی ما ادامه یافت و به دیدارهای حضوری در پارک و خیابان کشید.
بیشتر بخوانید:
مدتی بعد هاشم مرا به منزل خودشان برد، آن روز مادرش در خانه حضور نداشت. پدر و مادر هاشم از یکدیگر جدا شده بودند و او با مادرش زندگی میکرد. از آن روز به بعد حتی زمانی که مادرش نیز در خانه بود مرا به اتاقش میبرد و با یکدیگر قلیان و سیگار میکشیدیم. اگرچه هاشم جوانی خلافکار بود و با فروش موادمخدر زندگی اش را میگذراند، اما من اهمیتی به آن نمیدادم و رفت و آمدهایم با هاشم ادامه داشت تا این که در یکی از همین روزها او با وعده و وعید ازدواج، هستی مرا به نابودی کشاند و آینده ام را تباه کرد، ولی من باز هم به امید ازدواج رسمی با او همچنان به این ارتباط عاطفی ادامه میدادم، تا این که مادر هاشم به بهانه این که پسرش به خاطر ارتباط با من خلافکار شده است و شبها دیر به منزل میآید، از من شکایت کرد در حالی که هاشم مرا به خاک سیاه نشانده است و... شایان ذکر است، وقتی با دستور سرهنگ باقی زاده حکاک (رئیس کلانتری میرزاکوچک خان) هاشم به کلانتری دعوت شد، ارتباط خود با دختر ۱۵ ساله را انکار کرد و او را دختری مزاحم خواند. به همین دلیل پرونده مذکور با نظر مشاور کلانتری برای رسیدگی به مراجع قضایی ارسال شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
منبع: خراسان
انتهای پیام/
منبع: خراسان
انتهای پیام/