سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

خانواده ها تا چه اندازه بر بزهکاری نوجوانان نقش دارند؟

احساس نا امنی نوجوان در خانواده سبب می‌شود وی برای دوری از این وضع به دوستانی پناه ببرد که عامل بزهکاری در او می شوند.

به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از ساری ،الهام قاسم پور کارشناس روانشناسی و مددکار کلانتری ۱۴ بابل گفت: به سبب احساس ناامنی و ناخشنودی فرد در خانواده و جامعه، وی برای دوری از این وضع به گروه‌ها و دوستانی پناه می‌برد که گاه عامل و زمینه ساز انحراف و بزهکاری در وی می‌شود و از او شخصی خطاکار و بزهکار می‌سازد.

بزه، به سرکشی فرد در برابر اراده اجتماع که به وسیله مقررات تعیین شده است، گفته می‌شود و بزهکار، کسی است که مرتکب عملی می‌شود که بنابر قانون برای آن مجازاتی معین شده است، از نظر روان شناسان، گروه بزهکار در شمار یکی از گروه‌های متنوع ناسازگاران اجتماعی هستند.

براساس پژوهش ها، سه عامل خانواده، مدرسه و اجتماع در بزهکاری نوجوانان تأثیر بسزایی دارد که در ادامه به این عوامل شاره می‌شود. 
 
رفتار بی ثبات والدین با فرزند 
تعداد زیادی از بزهکاران در خانواده‌هایی بزرگ شده اند که از محبت والدین محروم بوده اند و بیشتر وقت‌ها میان اعضای خانواده ناسازگاری، کدورت و درگیری وجود داشته است.

بیشتر بخوانید 

کمبود محبت، شخص را به انتقام جویی هدایت می‌کند و از سویی، محبت زیاد و غیر منطقی یا دور نگه داشتن کودک و نوجوان از دیگران سبب می‌شود که کودک، خود را در شمار آدم‌های معمولی نداند و از هم سالانش کناره گیری کند و روش اجتماعی زندگی کردن را نیاموزد، در نتیجه، شخصیت منحرفی پیدا کند.

برای نمونه؛ اگر از آغاز خردسالی، هر چه کودک بخواهد در اختیارش بگذارند، در حقیقت، به طور غیر مستقیم به او زورگویی و تجاوز را یاد می‌دهند و به تدریج، این حالت در وی تقویت می‌شود و در دوران بزرگ سالی می‌کوشد به حقوق دیگران تجاوز کند. 
 
پای بند نبودن خانواده به ارزش‌های اخلاقی و اعتقادی 
 
پای بند نبودن خانواده به اصول و ضوابط اخلاقی و اعتقادی، عامل مؤثر در گسترش بزهکاری نوجوانان است. در ایران، بیشتر بزهکاران از خانواده‌هایی هستند که به ارزش‌های دینی و اعتقادی و اخلاقی پای بند نی ستند. در حقیقت، کودکان مفاهیم اخلاقی درست و نادرست را براساس ارزش‌ها و باور‌های والدین خود در کودکی می‌آموزند.

خانواده‌هایی که در روابط فامیلی و خانوادگی حریمی برای پوشش یا برخورد خود قائل نیستند و خانواده‌ای که از حضور ماهواره و فیلم‌های ضد اخلاقی در خانه خود ابایی ندارد در واقع بذر کجروی و انحراف‌های اخلاقی و بزهکاری را در ذهن و روان فرزندان خود می‌کارد. 
 
تبعیض و تفاوت گذاشتن میان فرزندان
 
بیشتر والدین به فرزندان خوبِ خود بیش از اندازه محبت می‌کنند و پاداش مادی و معنوی بسیار می‌دهند و به فرزندان بدِ خود بی مهری کرده و خشونت نشان می‌دهند بی خبر از آنکه چنین فرزندانی این رفتار والدین با خود را تبعیض و بی عدالتی می‌دانند، در نتیجه درصدد تلافی برمی آیند و در برابر این گونه رفتار‌ها واکنش نشان می‌دهند.

تبعیض والدین میان فرزندان، مقایسه فرزندان با یکدیگر و با دوستان و آشنایان، تحقیر و سرزنش‌های پی درپی کودکان در حضور جمع و دوستان، به احساس ناامنی، پایین آمدن خودباوری، ایجاد حس حسادت میان فرزندان، نگرانی، ترس و گریز از خانواده در فرزند می‌انجامد.

این‌ها خود عواملی هستند برای گرایش نوجوان به ناسازگاری با محیط اجتماعی و خانواده و در نهایت، گرایش به کجروی و بزهکاری. 
 
درگیری‌ها و اختلاف‌های خانوادگی و رفتار‌های نادرست والدین
 
ریشه بسیاری از ناسازگاری‌های جوانان را باید در منش و رفتار والدین آن‌ها در دوره نخست کودکی جست. هنگامی که جوان با مسائل زندگی رو به رو می‌شود، واکنش‌هایی نشان می‌دهد که منبع الهام آن‌ها واکنش‌های والدین او در چنین وضعی بوده است.

در این میان رفتار پرخاشگرانه والدین بیشتر از راه دیداری و تقلید آموخته می‌شود و آثار روانی محیط ناآرام خانواده در دوران کودکی و دوران بلوغ با انواع ناهنجاری‌ها و بیماری‌های روانی ظاهر می‌شود، مشاجره همیشگی پدر و مادر و اطرافیان آثار شومی بر روان فرزند به جا می‌گذارد.

محیط بی صفای خانوادگی، درگیری‌های لفظی، فقر فرهنگی، بی سوادی والدین، بی نظمی در امور زندگی، اعتیاد به الکل و مواد مخدر، از عواملی هستند که شایستگی و ارزش کانون خانواده را نزد فرزندان خدشه دار می‌کنند، در چنین وضعی، نوجوان به سبب نداشتن آرامش روانی، به تحصیل و کار خود بی علاقه می‌شود و همواره نگران و پریشان است و ثبات روحی ندارد، آثار این ناراحتی بعد‌ها در سال‌های بلوغ و بزرگسالی به صورت عصیان و پرخاشگری ظاهر می‌شود و او را به ارتکاب جرایم گوناگون وا می‌دارد.
 
طلاق والدین
کودکی که از دیدار مادر محروم است و پدر را نیز حامی واقعی خود نمی‌بیند، لحظه هایش را با ترس، ناامنی، نگرانی و ناامیدی سپری می‌کند، ادامه یافتن این روند به پیدایش رفتار‌های عصبی، حالت‌های پرخاشگرانه و به فرار از خانه و مدرسه می‌انجامد.
 
انتهای پیام/س
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.