سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

سردار زهدی:

طهرانی‌مقدم به فکر ممکن کردن غیرممکن‌ها بود

در گزارش زیر گفتگو با سردار زهدی همراه همیشگی شهید طهرانی‌مقدم درباره ویژگی‌های رفتاری پدر موشکی ایران را می‌خوانید.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، ‌سردار سرتیپ پاسدار یعقوب زهدی، آخرین فرمانده توپخانه سپاه در دفاع مقدس بود که پس از شهیدان طهرانی‌مقدم و شفیع‌زاده، هدایت آتش‌بار سپاه را برعهده داشت. وی یکی از نزدیک‌ترین همرزمان شهید طهرانی‌مقدم تا لحظه شهادت بود.

خبرنگار ما در آستانه سالروز شهادت حسن طهرانی‌مقدم درباره ویژگی‌های شخصیتی و رفتاری پدر موشکی ایران با زهدی گفتگو کرده است. وی در بخشی از این گفتگو تاکید می‌کند که شهید طهرانی‌مقدم همیشه به دنبال کار‌هایی می‌رفت که از نظر بقیه، غیرقابل انجام بود.

اولین بار شهید حسن طهرانی‌مقدم را کجا دیدید؟
آشنایی ما در واحد توپخانه بود. این‌که چطور ما در توپخانه به هم رسیدیم هم جالب است. باید اذعان کنم توپخانه همانند یک رودخانه بود، رودخانه‌ای که رود‌ها و مسیل‌های آب متعددی به آن ریخت و یک رودخانه خروشان شد. در سال‌های ابتدای انقلاب، سپاه تصمیمی برای اقدامات رزمی در این سطح و گستردگی نداشت.

در همان سال‌ها سپاه براساس شرایط حرکت می‌کرد و آرایش داشت. مثلا در غرب کشور که تهدیدات ضدانقلاب وجود داشت و بعد هم ارتش صدام حالت رزمی به خود گرفت، یگان‌هایی در قالب واحد‌های رزمی شکل گرفت. اما این واحد اسم و رسمی مثل تیپ و گردان نداشت.

در همان غرب مثل سرپل ذهاب، ساختار ارتش به این صورت بود که افسر وظیفه به‌عنوان دید‌بان خدمت می‌کرد و وقتی مسائل سربازان و ریزش نیروی انسانی شکل گرفت، پست‌های دید‌بانی خالی ماند. یکی از اولین جرقه‌های تشکیل واحد توپخانه در همان‌جا زده شد. گروهی از بچه‌های بسیجی و پاسدار در کنار بچه‌های ارتش شروع کردند به کار دید‌بانی و پس از آن به سبب روحیه فردی و انقلابی فرمانده آن، آتش‌بار توپخانه مستقر، تجهیزات و بقیه موارد توپخانه به بچه‌های سپاه واگذار شد.

ولی اموال هنوز در اختیار برادران ارتش بود و حتی برای این‌که این اموال محفوظ باشد، در همان سال یک درجه‌دار ارتشی را کنار آتش‌بار گذاشتند تا اموال را تحویل بگیرد. یکی از این افراد یک طلبه بود به نام شهید غفاری که خاطره جالبی دارد، یک روز مردد بود بین خدمت در دید‌بانی و جنگ علیه صدام و برگشتن به درس و بحث که پس از شرفیابی به خدمت حضرت امام راحل، به توصیه امام در دفاع مقدس باقی ماند.

شرایط در جنوب به چه شکلی بود؟
در جنوب هم تجهیزات نیمه‌سنگین مثل ادوات و خمپاره سپاه فعال بود، ولی تفکر عمده این بود که نباید سپاه سنگین شود. دلیل هم این بود که اگر سپاه صاحب تجهیزات سنگین می‌شد، به یک نیروی کلاسیک تبدیل می‌شد و اساسا سپاه نمی‌خواست یک نیروی کلاسیک باشد. از طرفی در سال اول جنگ، رسالت و مأموریت سپاه کمک به نیرو‌های نظامی دیگر یعنی ارتش بود. البته بنی‌صدر هم یک عامل ممانعت بود و مانع تحویل تجهیزات و امکانات به سپاه می‌شد.

بعد از رفتن بنی‌صدر و ریختن دیوار بین سپاه و ارتش، عملیات ثامن‌الحجج برنامه‌ریزی شد که قرار بر همکاری میان سپاه و ارتش شد. از یک‌سو ارتش، گردان و تیپ و واحد‌های رزمی داشت و از طرفی واحد‌های رزمی سپاه به عنوان محور فعالیت می‌کردند. برای این‌که نیرو‌های سپاه برای عملیات، درون ارتش ادغام شوند، سپاه اجبارا اسم واحد‌های رزمی‌اش را به گردان تغییر داد و این آغاز سازماندهی رزمی در سپاه بود. در این عملیات و عملیات بعدی، سپاه برای استفاده از آتش پشتیبان، از ارتش کمک می‌گرفت. برای همین رابطی به نام رابط هماهنگی آتش در قرارگاه‌ها و تیپ‌ها قرار داده شد.

شروع فعالیت‌های شهید طهرانی‌مقدم برای تشکیل واحد توپخانه‌ای از کجا بود؟
با افزایش ساختار رزمی سپاه و گسترش عملیات، این زمزمه به وجود آمد که آتش‌بار‌های موجود فقط برای ساختار رزمی ارتش کافی است و برای پشتیبانی بیشتر در میدان رزم، این واحد‌ها کفایت نمی‌کند. حسن مقدم که یکی از مسؤولان همین رابط‌های هماهنگی آتش با ارتش بود، در کنار شهید شفیع‌زاده شروع کرد به اقناع فرماندهان درباره این‌که ضرورت دارد تا سپاه خود یک توپخانه مستقل داشته باشد.

فرماندهان هم عمدتا، چون نمی‌خواستند سپاه سنگین شود، مخالف بودند. در این میان شهید باقری یکی از موافقان بود. قبل از آن هم حسن مقدم در عملیات قبلی نشان داده بود ابتکار‌های خوبی دارد. یعنی هم شجاعت داشت که در برابر فضای آن‌موقع که مخالف تشکیل یگان توپخانه بود، بایستد و هم به شکلی مبتکرانه، چند قبضه خمپاره‌ای را که داشت در کنار هم قرارداده بود و با تبدیل آن‌ها به آتش‌بار، قدرت نبرد را مؤثر کرده بود.

این دو خصلت با همراهی شهید شفیع‌زاده، زمزمه تشکیل نیروی مجزای توپخانه را گسترش داد. از طرفی در خارج از سپاه هم مخالفت‌ها جدی بود. گفته می‌شد برای تشکیل توپخانه هم تجهیزات می‌خواهیم و هم این‌که نیروی متخصص لازم است. چون محاسبات تخصصی و اندازه‌گیری و دقت بالایی لازم بود، حداقل یک نیرو باید چهار سال دوره می‌دید و اساسا اگر هم آغاز می‌کردیم، به پایان جنگ می‌رسید.

در عملیات فتح‌المبین چند گردان از توپخانه صدام به دست بچه‌ها غنیمت گرفته می‌شود. همان زمان شهید حسن مقدم که در قرارگاه کربلا مسؤول رابط و هماهنگی آتش توپخانه بود، در حین عملیات، این توپ‌ها را فعال می‌کند و سر توپ‌ها را به سمت دشمن می‌چرخاند و فرماندهان به قدرت آتش و توانایی توپخانه پی می‌برند. البته باید اذعان نمود شجاعت حسن مقدم و حسن شفیع‌زاده و از همه مهم‌تر، اهتمام آن‌ها به انجام کاری که از نظر خیلی‌ها غیرممکن بود، یکی از عمده دلایلی بود که توپخانه تشکیل شد. بعد هم که حکم فرماندهی مرکز توپخانه سپاه برای حسن طهرانی‌مقدم توسط فرمانده سپاه در سال ۶۱ زده شد.

برخی از اقداماتی که شهید طهرانی‌مقدم در این مقطع انجام داد را توضیح می‌دهید؟
در زمانی که توپخانه با آن سختی در حال شکل گرفتن بود، حسن مقدم به فکر تولید تجهیزات توپخانه بود. ما در پای قبضه توپ، یک میز داریم که کار محاسبات آتش را انجام می‌دهد. وقتی شهید صیاد شیرازی، ابتکارات شهید مقدم و شهید شفیع‌زاده را دید، چون خودش هم توپچی بود، تعدادی از این میز‌ها را در اختیار واحد‌های توپخانه سپاه قرار داد.

اما این میز‌ها طول عمر مشخصی داشت و ما هم می‌خواستیم مستقل باشیم. در همان زمانی که این میز‌ها در حال استفاده بود، شهید مقدم، فردی را مأمور کرد عین این میز را بسازد. ساخت این میز هم به این راحتی نبود. میز، تولید آمریکایی‌ها بود و قرار بود نقشه را روی این میز قرار دهیم و تمام مختصات با پونز روی این میز مشخص می‌شد، در نتیجه این میز از مشخصات خاصی برخوردار بود.

چوب آن از جنسی بود که پس از بیرون کشیدن پونز، شکاف‌ها پر می‌شد و سطح میز به حالت قبل برمی‌گشت. این میز در کمترین مدت ساخته و به واحد‌ها تحویل شد. این‌که رهبری می‌فرمایند قوی باشیم، یعنی همین. نمی‌شود در جنگ با دشمن از تجهیزات دشمن استفاده کنیم، زیرا او نمی‌دهد و کار ما را مختل می‌کند. این نگاه شهید حسن مقدم بود که باید خودمان قوی شویم و خودمان بسازیم.

این را باید بگوییم از همان زمان، حسن مقدم ۷۰ درصد وقتش را در بخش تحقیق و تولید می‌گذاشت. با این‌که اکثر فرماندهان عمده وقت‌شان را در عملیات می‌گذاشتند، اما حسن مقدم تنها به انجام وظیفه فکر نمی‌کرد و از ابتدا تا به انتهای مأموریت به فکر بود. حسن مقدم از ابتدا تا انتها به دنبال این بود تا یک کار به نتیجه برسد.


بیشتر بخوانید

چه شد که شهید حسن مقدم، واحد موشکی را تشکیل داد؟
بااین‌که تشکیل توپخانه بسیار سخت بود و کلی کار داشت که انجام بدهیم، وقتی شهر‌های ما موشک‌باران شد، حسن مقدم، من و شهید شفیع‌زاده را صدا کرد و گفت که باید به سراغ ساخت موشک بروم. ما تعجب کردیم که تازه یک سال است توپخانه تشکیل‌شده و کلی کار وجود دارد.

یعنی هر چیزی که غیرقابل انجام بود؛ حسن مقدم انجام می‌داد. این در زمانی بود که اصلا ما در کشور موشک نداشتیم. البته چندی قبل از آن یک نفر اعلام کرد ما یک چیزی ساختیم که مثل فشفشه است و اگر شلیک کنیم، بردی چند صد متری دارد. بماند که همین وسیله را که آزمایش آن پر از ریسک بود و با مقداری جوشکاری ساخته‌شده بود، حسن مقدم در عملیات طلاییه و وقتی کار گره خورده بود، به میدان عملیات برد و شلیک کرد.

می‌خواهم بگویم حسن مقدم این‌قدر شجاع و البته با افق‌های بلند بود. در جلسه‌ای که بعد از عملیات گذاشت، به ما گفت باید بروم سراغ موشک و تشکیل یگان موشکی؛ هم من و هم حسن شفیع‌زاده مخالف بودیم. البته این مخالفت این‌طور نبود که کسی بفهمد ما مخالفیم.

در جلسات حتی بحث هم می‌شد، اما بیرون از جلسه یک نفر هم نمی‌دانست ما در طراحی و عملیات، اختلافی داریم. در آن جلسه حسن مقدم چیزی گفت که مسیر جنگ را تغییر داد. ایشان گفت ببینید وقتی صدام موشک می‌زند، مردم پای همان خرابی‌ها جمع می‌شوند و شعار «موشک جواب موشک» می‌دهند.

امام غصه می‌خورد، من نمی‌توانم ببینم امام غصه می‌خورد، کار توپخانه با شفیع‌زاده و تو انجام می‌شود. باید بروم سراغ تشکیل یگان موشکی و رفت و کمتر از چند ماه اولین موشک را شلیک کرد و پس از آن بغداد را زد. کاری که می‌توان گفت در خارج از تحریم و جنگ، یک دهه طول می‌کشید، شهید مقدم ظرف چند ماه انجام داد. اردیبهشت گفت باید یگان تشکیل شود، بهمن و اسفند همان سال این کار را انجام داد.

البته همه این کار‌ها با اخلاص بود؛ پای هر شلیکی دعای توسل می‌خواند. او در روز و هنگام کار، پر از شور و نشاط و خنده و هیجان بود، اما در شب حقیقتا اشک می‌ریخت. روی هر گلوله و موشک آیه «ما رمیت» را می‌نوشت. به‌نحوی این آیه، نماد بچه‌های توپخانه و موشکی شده بود. البته حسن‌آقا بسیار مخلص بود. با این‌که در اوج مراتب امنیتی قرار داشت، اما فقط یک راننده داشت و راحت به نماز جمعه و بازار می‌رفت.

هیچ‌کس هم باور نمی‌کرد این آدم یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های نظامی کشور باشد. اینجا باید یادی از شهدای بزرگ توپخانه و موشکی هم بکنیم. ۱۳۵۰ شهید که در مقایسه با سایر رسته‌ها بیشترین فرمانده شهید را تقدیم اسلام کرده است.

کار شاخصی که حسن طهرانی‌مقدم در توپخانه کرد چه بود؟
در زمانی که مرکز توپخانه سپاه تشکیل شد، حسن مقدم یک نوآوری عجیبی داشت. از یک‌سو در کنارش آدم‌بزرگی، چون حسن شفیع‌زاده بود و از سوی دیگر خودش افق‌های بزرگی می‌دید. در حالی که مرکز، وظیفه‌اش کار ستادی و پشتیبانی و آموزش است، حسن مقدم در عملیات، این مرکز را به فرماندهی عملیاتی تغییر کاربری می‌داد.

در زمانی که تازه مرکز تشکیل شد و تنها یک حکم بود، من به دعوت حسن شفیع‌زاده به اهواز رفتم تا کار‌های مرکز را شروع کنیم. من داخل یک مهدکودک که تخلیه شده و قرار بود دفتر فرماندهی توپخانه باشد، همراه شفیع‌زاده مستقر شدم. در آنجا دیدم یک لندکروز وارد مرکز شد، چند نفر پیاده شدند و شفیع‌زاده مرا برد تا به مقدم معرفی کند.

دیدم یک جوان کم‌سن و سال با مو‌های فرفری و خوش‌تیپ از ماشین پیاده شد. حسن شفیع‌زاده او را نشان داد و گفت‌: «این حسن مقدم» است. خیلی تعجب کردم. چطور یک فرد نحیف و لاغراندامی، چون مقدم قرار است واحد سنگین توپخانه را فرماندهی کند!

منبع: روزنامه جام جم

انتهای پیام/

 

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.