به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از یاسوج، سرهنگ خلبان «بهمن ایمانی» در دلنوشتهای به مرور زندگی نامه یکی دیگر از فرزندان ایل در هوانیروی ارتش پرداخته است.
بهمن ایمانی که همه او را به عنوان خلبان نویسنده می شناسند، مسئول دفتر معارف پایگاه نیروی هوایی اصفهان را در کارنامه خود دارد و در راستای پاسداری از حریم آسمان امن ایران رسالت بزرگ استاد خلبان بالگرد را بر عهده گرفته است.
سرهنگ بهمن ایمانی در جدیدترین یاد و خاطر شهدای بزرگ هوانیروی ارتش به زندگی نامه شهید والامقام نادر یوسفی از تکاوران بزرگ ارتش پرداخته است و یاد و خاطر این شهید را گرامی داشته است.
دو سه سالی بود ناقوس آتشبس جنگ هشت ساله کشورمان با دشمن بعثی به صدا درآمده بود، بنا به اقتضای سن و سالم، خاطره حماسه و ایثار و شجاعت جوانان قهرمان سرزمینم در هشت سال دفاع در مقابل هجوم دشمنان میهنم، در دل و جانم ثبت شده و فراموششدنی نبود.
رشادت در دفاع از میهن و خلق حماسه توسط رزمندگان کشورم و سخاوت بیبدیل آنان در بذل جان و جوانی، از آنان برای من و گروه همسالانم، اسطورهها و قهرمانانی ساخته بود که تلاش میکردیم داستان رشادت هایشان رابه خاطر بسپاریم تا فراموش نکنیم عزت این ملت و میهن اسلامی از کجا آمده است.
پاییز سال ۱۳۷۰ بود و من در حال گذراندن دوران نوجوانی. در یکی از سردترین روزها، خبر رجعت پیکر پاک تکاور شهید نادر یوسفی در گوشها پیچید.
بر سر زبان ها افتاد که یک تکاور ارتش و یک فرمانده قهرمان که در سال ۱۳۶۷ در ارتفاعات پنجوین حماسه آفریده و به شهادت رسیده بود، بعد از شهادتش، سه سال بر فراز پنجوین به پاسداری از حریم میهن خود خود ادامه داده و شاهد عزت کشورش بوده است و بعد از سه سال تفحص شده است تا پیکرش به دامان پاک میهن برگردد و باعث فخر و غرور ایل و تبارش شود و چشمان منتظر مادرش را بعد از سالها چشمانتظاری، آرام و قرار ببخشد.
نام شهید یوسفی را به خاطر سپردم؛ داستان نبردهایش، نحوه شهادتش و ادامه نگهبانی برفراز بلندترین کوههای پنجوین، از او برایم قهرمانی ساخت که دوستش داشتم و امروز، پس از گذشت سالها در حالی که خودم لباس خلبانی و سربازی ملتم را به تن دارم، چند سطری را به احترام شهید تکاور نادر یوسفی مینویسم و این نوشته را تقدیم میکنم به جوانان ۲۱ ساله کشورم؛ به جوانانی که در سن و سال حماسه و شهادت این شهیدِ سعید هستند.
تکاور شهید نادر یوسفی در سال ۱۳۴۶ در خانواده عشایری از طایفه فارسیمدان ایل قشقایی در استان فارس متولد شد.
زندگی عشایری در طبیعت و سختیهای همراه آن و شخصیت فداکار و صبور و خستگیناپذیر نادر و تلاش او برای کمک به دیگران در مبارزه با سختیهای زندگی عشایری، از او مردی ساخت که سرسختی و صلابتش در عین مهربانی و مهرورزی، زبانزد ایل و طایفهاش بود.
خصوصیات شخصی این جوان رشید باعث شد که در هنگام اعزام به سربازی، برای نقش آفرینی و مبارزه در گردان ۷۴۷ تکاور لشکر ۳۰ گرگان و در لباس ارتش جمهوری اسلامی ایران انتخاب شود.
شهید نادر یوسفی بهعنوان فرمانده دسته عملیاتی در این گردان تکاور مسئولیت گرفت تا نقشآفرینیهای او در جایگاه فرماندهی، برای تاریخ باقی بماند.
شجاعت و درایت این فرمانده جوان و همرزمانش باعث شد تا نبرد در خط حمله و تصرف ارتفاعات مهم و حیاتی پنجوین در عملیات بیتالمقدس ۵ به او و همرزمانش محول شود.
بیت المقدس ۵، عملیات انهدامی ویژهای بود که توسط نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران و با پشتیبانی آتش هوایی نیروی هوایی ارتش و هوانیروز ارتش در منطقه عملیاتی پنجوین صورت گرفت.
در این عملیات که با هدف وارد کردن ضربه به ماشین جنگی عراق و انهدام نیروهای دشمن و نیز در اختیار گرفتن ارتفاعات مهم و اساسی غربی پنجوین صورت گرفت، ۴۰ کیلومتر مربع از منطقه عملیاتی که شامل شش ارتفاع مهم منطقه بود به تصرف رزمندگان کشورمان درآمد و در طی این نبرد، بیش از ۴۵ دستگاه تانک و نفربر و ۲۰ قبضه توپ و تعداد زیادی خودروهای مکانیزه و نفربر دشمن منهدم گردید.
در آغاز این عملیات سرنوشتساز، تکاور شهید نادر یوسفی و همرزمانش با تصرف یکی از شش ارتفاع مهم منطقه، ضمن عقب راندن دشمن از این ارتفاع، امکان اشراف بر منطقه و اجرای آتش دقیق را از دشمن سلب کردند و ضمن اجرای عملیات برای تثبیت موقعیت، دیدهبانی و هدایت دقیق آتشها را برای تسهیل تسلط نیروهای خودی برای منطقه فراهم کردند.
بدیهی بود که در این شرایط، دشمن تمام تلاش خود را برای جلوگیری از تثبیت موقعیت شهید یوسفی و یارانش به کار بگیرد و از آنجایی که نیروهای پیاده دشمن در آن نقطه منهدم شده و مجبور به فرار شده بودند، با اجرای آتشهای خمپارهای و توپخانهای به تلاش خود ادامه دادند.
در این میان، یکی از یاران و سربازان شهید یوسفی، بر اثر برخورد ترکش زخمی میشود.
سوز برف و سرمای فرورینماه قله و دیدن پیکر زخمی همرزم، طاقت را از شهید نادر یوسفی میگیرد.
قامت استوار و اراده آهنین شهید یوسفی آماده میشود تا برای کشاندن همرزم زخمیاش به داخل سنگر، حرکت کند؛ اما دقیقا در لحظه حرکت، به معاونش دستور میدهد که در صورتی که برای او اتفاقی افتاد و زخمی یا شهید شد، هدف را بر ادامه موفقیت در عملیات بگذارد و به خاطر امداد به او، از ادامه نبرد بازنمانند.
قامت استوار شهید نادر یوسفی از سنگر خارج میشود و با فریاد به همرزم زخمیاش بانگ یاری میدهد و در هنگامه آتش و خمپارهها، قدم به قدم به سربازش نزدیک میشود و درست لحظهای که دستش را به همرزم زخمیاش میرساند تا او را بر دوش بگیرد و نجات دهد، خمپارهی دشمن فرود میآید و مرغ جان این دو تکاور قهرمان ایران اسلامی را به سوی خدای مهربان پر میدهد تا حماسه این جوان ۲۱ ساله ارتش جمهوری اسلامی ایران بر فراز قلههای ارتفاعات پنجوین، رقم بخورد.
اما این صحنه آغاز این حماسه است.
همرزمان شهید نادر یوسفی، بنا به دستور فرمانده شهیدشان و برای ادامه این نبرد حساس و به نتیجه رساندن مأموریت، به پیشروی و ادامه تصرف قلل دیگر، ادامه نبرد میدهند و پیکر شهید نادر یوسفی و همرزم شهیدش برای سه سال بر فراز این کوه باقی میماند تا صلابت را به کوه و روسپیدی را به برفهای نشسته بر قلهاش بیاموزند و سه سال بر فراز این ارتفاع بلند، شاهد پیروزی و عزت رزمندگان اسلام در بیتالمقدس ۵ باشند تا تاریخ فراموش نکند که برای عزت دین و آزادی سرزمین عزیزمان چه رشادتها صورت گرفته و چه خونها به زمین ریخته است.
بعد از سه سال که پیکر شهید نادر یوسفی تفحص شد و به آغوش ایل و تبارش برگشت، سری نداشت تا مادرش در آغوشش بگیرد؛ شهید نادر یوسفی، سرش را به عشق سپرده بود و سر شهید، هنوز در پنجوین مشغول مراقبت از آرمانها و عزت ملت ماست.
روح شهدایمان شاد و نامشان زنده باد و راهشان پر رهرو باد.
منبع صبح زاگرس
انتهای پیام/س