یک سالگی تجربه کاریاش در بیمارستان به آبان ماه امسال کوک شده است؛ ۷ ماه در بیمارستان یکی از شهرستانهای محروم طرح پرستاری گذراند و ۵ ماهی است که در بیمارستان شهید چمران فعالیت دارد.
او کم سن و سالترین پرستاری است که با حجمی از پُر استرسترین اتفاقات رخ داده مواجه شده؛ کار در شهرستانهای محروم و تعداد بیشمار اعزامیها با وجود امکانات کم او را به گفته خودش در جوانی پیر کرده است.
تنها امیدش، سلاح صبر و ایمان است که او را در این روزهای سخت، همچنان در عرصه دشوار جنگی، در خط مقدم نگه داشته و امید دارد که با درایت مردم و رعایت شیوه نامه های بهداشتی زنجیره انتقال این بیماری شکسته خواهد شد. مدافعان سلامت اما، خستهاند از مسئولانی که شاید آنطور که باید حامیشان نیستند و مردمی که سادهترین توصیهها را جدی نمیگیرند.
«فقط میخواهم بگویم که خستهام. هر روز حالمان بدتر از دیروز است... فقط از مرگ و خبرهای بد میشنویم ... انگار قرار نیست روی خوش دنیا را ببینیم».
این نخستین عبارتهایی بود که بعد از درخواست مصاحبه به زبان آورد. امواج صدایش قدرتی برای رسیدن به گوش را با فاصله چند متری نداشت چه رسد به اینکه این خستگی را بر سر سوءمدیریتها و بیتدبیری مسئولان و البته بیتوجهی مردم فریاد بزند. با اینکه نای حرف زدن و حوصلهای هم برای بیان روزهای ناخوش و این حجم از مرگ و میر را نداشت؛ با آه و مکثهای بیوقفه از اوایل کار در شهرستان اینگونه گفت: اوایلِ همهگیری بیماری لاعلاج کرونا در شهرستان مرگ و میری وجود نداشت.
با اینکه تست تشخیص کرونا نداشتیم، اما با علائم بیماری سریع به شهر اعزام میشدند و پرستار کشیک باید در محیط بسته آمبولانس و با آن لباس و ماسک مخصوص، همراه بیماران مشکوک به کرونا، آنها را تا نزدیکترین مرکز مجهز با فاصله حداقل ۲ کیلومتر همراهی کنند. بخش زیادی از وقت طرح پرستاری به اعزام و رفت و آمد میگذشت و این اوج مشقت و سختی آن زمان بود.
با شرح وقایع آن روزها پلکهایش را مدام روی هم میفشرد و با یک آه به گفتههایش پایان میداد. برایش افزایش این حجم از مرگ و میرها نسبت به گذشته در بخش بیماران قلبی تعجب آور بود.
نسبت به اوایل شیوع کرونا اوضاع و احوال امروز این بیماری و مبتلایان چه تغییراتی داشته است؟
«با شروع کرونا مراجعان بیماران اورژانسی بیشتر شده است؛ اما نمیدانم و اثبات هم نشده که دلیل آن آلودگی هوا، ترس و اضطراب است و یا کرونا».
خستگی در انتهای صحبتهایش را، خوب میشود تشخیص داد. قدرت کلام را از او گرفته، اما امید دارد به اینکه بتواند در این وانفسای ویروس منحوس، کاری برای مردمان دیارش کند.
پرستار ۲۴ ساله با رنگ پریدگی صورت و چشمان خیس شده از پشت قاب عینک گفت: «امروز یکی از بیمارانم فوت کرد؛ اما برای همه عادی شده بود... دستانم توان احیا نداشت... همه همکارانم ناامید و خسته شدند»؛ و من به چشمانش نگاه میکردم و خستگی روزهای کاری این دوران دهشتناک کاملاً در چهرهاش عیان میشد. چند نفر دیگر باید قربانی کرونا شود تا مردم و مسئولان برای حفظ کادر درمان این موضوع را جدی بگیرند.
مرور خاطراتش او را به زمان شهادت علی برجیس یکی از مدافعان سلامت برد که مدتی پیش تسلیم کرونا شد. «او یک جوان پر از انرژی بود که در بخش اورژانس، بسیاری از بیماران قلبی را احیا کرده بود؛ اما کسی متوجه شرایط او نشده بود که در زمان ایست قلبی احیا شود، زیرا حدود نیم ساعت در رختکن مانده بود و تا تعویض شیفت بعدی هیچ کس متوجه چنین اتفاق ناگواری نشد. همکاری که تا دیروز با او در شیفت بیمارستان سر یک میز غذا میخوردیم و به تازگی بعد از عقد، به همراه همسرش در تدارک وسایل منزل نو بودند، خیلی غمانگیز و دردآور است و هیچوقت صدای فریادها و شیون تازهعروسش را از یاد نمیبرم.
علت مرگش چه بود؟
«با اینکه یک بار به کرونا مبتلا شده و به مرخصی استعلاجی رفته بود؛ اما مجددا با بروز دوباره علائم و سردردهای مکرر و بههم ریختگی مزاج، بعد از ایست قلبی در آیسییو تستش مثبت شده بود.»
اشارهای به شرایط فعلی داشت که با مراجعه یک بیمار به این بیمارستان در ابتدا تست کووید ۱۹ از او نمیگیرند و با این فرض، از نگهبان دم در تا فردی که پذیرش میشود در معرض آلوده شدن هستند. در حال حاضر با اینکه این بیمارستان مرجع کرونا معرفی نشده است، اما احتمال ناقل بودن بیماران وجود دارد و بسیاری از آنها بدون علائم تستشان مثبت شده بود.
او میگوید: نسبت به اوایل شیوع کرونا پرستاران به دلیل خستگی زیاد دیگر مصمم به پوشیدن لباسهای پلاستیکی و کلافه کننده نیستند و تنها به یک شیلد، ماسک و گان اکتفا میکنند. انتظار این پرستار جوان، رعایت است از مردم و حمایت.
حمایت از کادر درمانی که همه تلاششان پشت سرگذاشتن این روزهای سخت کرونایی و قطع زنجیره آن است. حمایتی که از جنس رعایت و جدی گرفتن توصیههای ساده باشد.
مدافعان سلامت، این روزها، پرتلاشتر از همیشه، خسته، اما باانگیزه، برای سلامت ما تلاش میکنند و این فقط روایتی کوتاه، اما اشکآلود از زندگی و کار در جنگ با کرونا بود.
صدها پزشک و پرستار شهید، جان خود را در کف دست گذاشته و لباس رزم پوشیدند تا مدافع سلامت ما باشند. زندگی آنها رنگ و بوی نگرانی دارد؛ اما با سلاح صبر و ایمان در این جبهه حضور دارند تا روزی که ما نیز با صبر و حمایت خود، پیروز این میدان شویم. آنها را در این روزها تنها نگذاریم.
منبع:تسنیم
انتهای پیام/م